eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
37 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم امام حسن مجتبی علیه السلام : 🌹لعالمك ، كما لو كنت دائمًا على قيد الحياة ، وتحاول الآخرة كما لو كنت ستموت غدًا. برای دنیایت چنان کن کـه گویا همیشه زنده خواهی بود، و برای آخرتت چنان تلاش کن کـه گویا همین فردا خواهی مرد. 📚بحارالأنوار. ج ۷۵ ، ص۱۰۹ @Sedaye_Enghelab
🌹 محمد مهدی پیشانی گشاده و مهربان بود. شجاعت را در عمل امضا می کرد. و خدا ، خدا این تمام بهانه بودن و رفتن ها همنشین دل ها دریایی‌اش بود. ما همیشه باهم بودیم همه جا با هم می رفتیم. 🌹 شبی تنهایی از سنگر خارج شده بود و بیرون سنگر نشسته بود. از خواب که برخاستم او را ندیدم. از اینکه تنهایی از سنگر خارج شده بود، ناراحت شدم، به نزدش رفتم و گله کردم که چرا مرا بیدار نکرده؟ 🌹گفت: میخواستم تنها باشم، دیشب خواب دیدم که مرا با آمبولانس به خانه می برند، من می‌دانم که شهید می شوم. من با پای خود به خانه بر نمی گردم. 🌹از این حرف ها خیلی نگذشته بود که سکوت تنهایی ما را یورش ناجوانمردانه خمپاره دشمن که با تعبير خواب سید محمد مهدی را می آورد، شکست. 🌹خمپاره که به سینه زمین نشست من زخم برداشتم و سید به آن بالاها پر کشید و رفت. و بدین ترتیب آخرین نجواهای ما رقم خورد. شهیدسیدمحمدمهدی‌حسینی‌کاشانی ✍راوی: همسنگر شهید 📚کتاب : جبین های خونین، ج۳ @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈تا آخرین نفر اینجا هستم 🌹در هلی بـرد عـراق و محاصـره قرارگـاه نـصرت، می‌دانستیم یا شهادت نـصیبمان مـی شـود یـا اسارت، راه سـومی وجـود نداشـت. در لحظـات نفسگیری که توپخانه دشمن بـر سـر قرارگـاه آتش می ریخـت و هلـیکوپترهـا بـا موشـک و تیربـار آن را هـدف قـرار داده بودنـد، تـصمیم گرفتیم همه ما تا آخر با حاجعلـی بمـانیم. 🌹امـا او دستی به شانه ام زد وگفـت: «بـرادر گرجـی، دوست ندارم ناراحتتان کنم ولی همه شـماها باید به عقب برگردید، همین الآن هم داره دیـر می‌شه، چیزی به صبح نمونـده مـن تـا آخـرین نفری که درخط ایستاده، اینجـا هـستم وتکـان نمی خورم، بدون بحث دستور را اجرا کنید...» 🌹هرکدام از سویی رفتیم، حاج‌علی آخرین کـسی بود که از قرارگاه خارج شد ولی دیگر دیر شده بود. ✍ راوی:سردار گرجی " سردار شهید علی هاشمی" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏در دید‌ها، ناپدید ترین ... در عملیات ، سری‌ترین ..‌. در صفا و پاکی، کمیاب‌ترین... با حاج قاسم ، رفیق‌ترین ... کی میتونه باشه ، جز ، ، شهید علی هاشمی ... ✍علی عسجری @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹خاطره‌ای تکان دهنده از زندگی شهید علی غیوری و شهید محمدصادق محمدی "سردار حاج یحیی عزیزپور" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏علت هراس دشمن از نیروهای مقاومت چیست؟ صدای ماندگار از سردار شهید علی هاشمی @Sedaye_Enghelab
🌹خدا نوشته مرا پاسبانشان باشم مدافع حرم عمه جانشان باشم خدا نوشته که بعد از هزار و اندی سال شعاعی از قمر خاندانشان باشم ⭐️🌙 شادی روح شهید والا مقام "شهید حامد جوانی " فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم امام حسین علیه السلام: 🌹مَن حاوَلَ اَمراً بِمَعصِیَةِ اللهِ کانَ اَفوَتُ لِما یَرجو و اَسرَعُ لِما یَحذَرُ کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آرزویش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود 📚تحف العقول، ص ۲۴۸ @Sedaye_Enghelab
🌹بر اثر اصابت ترکش مجروح شد و در بیمارستان بستری بود. عمل جراحی روی عضو مصدوم او انجام گرفت. پرستار سفارش کرد: «بیمار بعد از عمل عطش زیادی داره و پی در پی تقاضای آب میکنه، شما فقط می تونین لباشو با پنبه خیس کنین!» 🌹محمدعلی در حال بیهوشی بی تابانه فریاد می زد و آب می خواست. مرطوب کردن لب ها به هیچ وجه عطش او را فرونمینشاند. مجروحی که در تخت مجاور او قرار داشت، 🌹از همرزمانش بود که برای آرام کردن محمدعلی به ترفندی متوسل شد. او گفت: «برادر حافظی! ما در محاصره ایم. آب نیست». 🌹اینجا بود که عشق و انگیزه و اهداف الهی راه را بر خواهشهای جسمانی بسته محمدعلی در همان حال گفت: «آب نمی خوام، برادرا! بجنگین و دشمنو از پا در آرین». 🌹به راستی که باید معنی واژه ی عشق را از شهیدان آموخت. "شهید محمدعلی حافظی عسکری" ✍راوی: همرزم شهید @Sedaye_Enghelab
‏عاقبت بخیری یعنی این پسر روستایی به جایی برسه که منجی چند کشور باشد داعش خون آشام را واژگون کند راه اربعین و کربلا رو امن کنه از امکانات دولتی به نفع خودش وخانواده ش استفاده نکنه و بعد به آرزوش که شهادت بود برسه جسدش بره کربلا،نجف وقیامتی در تشییع جنازه اش بوجود بیاد،الله اکبر ✍Ahmad.Andarzi @Sedaye_Enghelab
🌹بدانید راهی که من رفته‌ام درست‌ترین و بهترین راهی است که در هر فکری و هر عملی وجود دارد و سرچشمه این راه شهادت است که آرزوی دیرینه من و همه رزمندگان و دلاوران جان بر کف اسلام است شهادتی که در راه خدا و اسلام و حفاظت از دین باشد. من می‌دانم که شما هم همین هدف را دارید و خوشحالم که در این چنین خانواده‌ای به دنیا آمده‌ام. 🌹اما اگر من در این راه به آرزوی خود رسیدم و شربت شهادت را نوشیدم تنها وصیت و آرزوی من این است که شما این مملکت را که با خون هزاران جوان و شهیدان بسیار به دست آمده به راحتی از دست ندهید و با حجاب خود و عمل کردن به دین خدا و اسلام، مشت محکمی بر دهان استکبار جهانی زده و اجازه ندهید به خاک پاک میهن اسلامی ما تجاوز کنند "شهیدسردار حاج اصغررمضانی" @Sedaye_Enghelab
🌹از منطقه آمده بود. تمام مدتی که نزد ما بود، فکرش معطوف خوابی بود که چند شب قبل دیده بود. برایمان تعریف کرد: 🌹شهید علی عباسی - معاون تیپ امام صادق (ع) - را به خواب دیدم که آمد و در جمع رزمندگان حاضر شد. با همه سلام و احوال پرسی کرد. 🌹بچه ها پرسیدند: «تو که شهید شده ای، اینجا چه می کنی؟» گفت: «ما زمان حمله به بچه ها سر می زنیم. الآن هم میخوام به قرارگاه بعدی برم». موقع خداحافظی زیرپوش سفیدش را از تن در آورد و به قامت فرمانده گردان پوشاند. 🌹حمید بعد از اتمام مرخصی به منطقه برگشت. هفته ی بعد خبر شهادتش را به ما دادند و چند روز بعد ساکش را برای ما آوردند. 🌹 نامه ای در ساکش بود که در آن نوشته بود: «من قسمتی از خوابم را برایتان تعریف نکردم و آن اینکه شهید عباسی به من گفت به زودی به ما ملحق خواهی شد. 🌹عذر می خواهم. اگر آن موقع همه ی خوابم را تعریف می کردم، قطعا شما به من اجازه نمیدادید به منطقه برگردم». "شهید حمید توفيق" ✍راوی: همرزم شهید @Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹 🌹من در دفاع از آب و خاک و اسلام و دین محمدی شهید خواهم شد ومن به دلخواه خود قدم بدین راه گذاشتم، خون من و امثال من را پاس بدارید و راستی و درستی و اتحاد و یکپارچگی را حفظ کنید. "شهید علی جان جشنی" @Sedaye_Enghelab
🌹تا مس ناقابل خود را بدل سازد به زر در رگ دل جوهرى از کیمیا دارد شهید پیکر عریان او در خاک و خون افتاده است‏ از شرف بر جسم خود خونین قبا دارد شهید ⭐️🌙 شادی روح شهید والا مقام "شهید منوچهر کرمی " فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم امام علی علیه السلام: 🌹لَمْ يَذْهَبْ مِنْ مَالِكَ مَا وَعَظَكَ آنچه از مال تو از دست مى رود و مايه پند و عبرتت مى گردد در حقيقت از دست نرفته است. 📚نهج البلاغه: حکمت، ۱۹۸ @Sedaye_Enghelab
🌹از چند روز قبل این خبر در روستا پیچیده بود که جناب آقای نماینده‌ی مجلس ستم شاهی به روستا می آید. کدخدا، آموزگاران، معتمدین محل، هر فکر تدارک وسیعی افتادند. 🌹در میدان روستا طاق نصرت بسته بودند و دیوارها با قالی آراسته شده بود. صبح روزی که قرار بود نماینده ی مجلس وارد روستا شود، محمدعلی به همراه چند بچه طلبه شعاری بر روی مقوای کارتنها نوشته بودند و بالای سر نگاه داشته بودند و در کوچه باغ ها و میدان گاهی ده می گشتند و فریاد می زدند: 🌹«استقبال از نماینده ی طاغوت حرام است». مردمی که برای استقبال به طرف جایگاه میرفتند، با دیدن این صحنه و آشنیدن این شعار، به خانه هایشان باز می گشتند. محمدعلی و دوستانش بعد از متفرق کردن مردم به باغ های اطراف روستا متواری شدند. 🌹خبر به گوش رئیس پاسگاه رسید. با دار و دسته اش به تعقیب انقلابیون پرداخت. وقتی محمدعلی را دستگیر کردند، 🌹 یکی از مزدوران گفت: «این همان جوانی است که چندی قبل نیز جلسه ی سخنرانی مدیر مدرسه را که در تقبیح تظاهرات مردم قم برپا شده بود، به هم زد و تمثال مبارک همایونی را پاره کرد!» " شهید محمدعلی صادقی طرقی " ✍راوی: دوست شهید @Sedaye_Enghelab
🌹در انجام کارها و برخورد با نیروها، ضمن رعایت سلسله مراتب نظامی ، رابطه رئیس و مرئوسی مورد نظرش نبود، و همیشه درانجام امور، ابتدا، خودش پیش مقدم می شد، و با فرماندهی اعتقادی که برقلوب نیروهای تحت امر خود داشت، امور را راهبری و مدیریت می کرد. 🌹با خلق نیکو و تواضع وصف ناپذیرش ، نه تنها نیروهای تحت فرماندهی اش ، بلکه هرشخصی در اولین مواجه با او ،جذبش می شد. "شهید مدافع حرم دادالله شیبانی" @Sedaye_Enghelab
🌹خدايا عمري است كه بر من گذشت ولي من از خود نگذشتم و در مدت حيات بارها خودم را ديدم و پسنديدم و تو را اي خداي مهربان فراموش كردم. خدايا هر روز و هر لحظه از حياتم، بركات رحمتت از بالا بر من و ما فرود آمد ولي جواب اين خوبي ها را من به بدي پاسخ دادم. 🌹اي خداي مهربان! مدت ها بود كه غافل و بي خبر از خودم بودم و هم تو كرم كردي و آن زمان بود كه تازه فهميدم كه اي واي چه كردم و چگونه به دست خودم فرداي خود را به سياهي و تباهي كشاندم و آنجا بود كه جبران آن را بر خود دشوار و سخت ديدم و باز هم لطف تو به دادم رسيد و باب توبه وبازگشت را جلوي راهم نمايان كرد. "شهید مهدی خوش‌سیرت " @Sedaye_Enghelab
🌹وقتی برف می بارید، پارو به دست راهی پشت‌بام می شد و ساعت های متوالی پایین نمی آمد. 🌹بعدها از همسایه ها شنیدم که می گفتند: «آقای چهارمحالی برف همه‌ی پشت بام هایی را که به بام خانه اش راه دارد، پارو می کرد». " شهید محمد تقی چهارمحالی " ✍راوی:همسر شهید @Sedaye_Enghelab
🌹من آموختم که زندگی مادی نکبت بار است و نباید دل به دنیا بست و پاینده دنیا و منتظر مرگ ماند . لذا من سبقت گرفتم و به سراغ مرگ رفتم . چرا که انسان یک بار بیشتر نمی میرد پس چه بهتر که آن یک بار هم در راه خدا باشد . 🌹پدر عزیز و مادر مهربانم ! توصیه من به شما این است که هرگز برای من نگران نباشید ، اگر هم گریه می کنید برای امام حسین (ع) و علی اکبر (ع) و یارانش گریه کنید . شما باید مانند کوهی محکم و استوار باشید. 🌹 شما خوب می دانید که خداوند بندگانش را در هر زمانی مورد آزمایش قرار می دهد . خداوند ما را به طور امانت به شما داده بود و شما می بایست امانتی را که خداوند به شما داده بود ، سالم و خیلی خوب به صاحبش تحویل می دادید . 🌹پدر جان ! در برابر ضد اسلام محکم و استوار باش . مبادا از اسلام دست بکشی ، اجر تو پیش خداست 🌹همسر عزیزم ! تو باید انقلاب را زینب گونه به پیش ببری ، پاداش شما با خداست . "شهید غلام رضا حسین تبار" @Sedaye_Enghelab
🌹شهدا سنگ نشانند که ره گم نشود ⭐️🌙 شادی روح شهید والا مقام "سردار شهید مهدی خوش سیرت" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم امام سجّاد عليه السلام: 🌹إنّ الكريمَ يَبتَهِجُ بفَضلِهِ ،و اللَّئيمَ يَفتَخِرُ بمُلكِهِ انسان بزرگوار به بخشش خود مى بالد، و انسان پست به دارايى خويش مى نازد 📚ميزان الحكمه: ج۱۰ ص۹۴ @Sedaye_Enghelab
🌹در عملیات خیبر که با هدف آزادسازی جزیره‌ی مجنون انجام شد، لشکر ۵ ایثارگرانه‌ای پذیرفته بود. این لشکر چون سپری در مقابل پاتکهای دشمن قرار گرفت تا طی شش روز، جهاد سازندگی بتواند پل های ارتباطی را وصل کند و مهمات به جزیره ی مجنون برساند. 🌹روز آخر که به دلیل کمی امکانات و پاتک بسیار سنگین عراق دستور عقب نشینی داده شد، نیروها با تعداد معدودی قایق به عقب فرستاده شدند. 🌹حاج حسن تا آخرین لحظه به حمایت نیروهایش مشغول بود و در لحظاتی که در چند قدمی اسارت قرار داشت، خود را به هور زد و شنا کنان مسافت سیزده کیلومتری هور تا منطقه ی خودی را پیمود. 🌹شاید خیلی ها باور نکنند. وقتی از او پرسیدم که چطور توانستی در نیزارها که شنا کردن در آن کار بسیار دشواری است، این مسافت را طی کنی؟ 🌹گفت: «هروقت خسته میشدم، تعدادی از نی‌ها را می کندم، زیر پا می گذاشتم و بالا می آمدم. وقتی خستگی‌ام برطرف می شد و تجدید قوا می کردم، مجددا به راه خود ادامه میدادم». " شهید حاج حسن محقر " راوی: همرزم شهید @Sedaye_Enghelab