3 ماه قبل از شهادت عباس بود که یک روز داخل ماشین نشسته بودم و می رفتیم. یک لحظه به من احساس عجیبی دست داد و یک جورایی از این که در خانواده ما کسی تا به حال شهید نشده است، احساس شرمندگی کردم و بلافاصله این احساس را برای عباس به زبان آوردم و گفتم: «عباس چرا من، مثل سایر خانواده ها در شهادت ها سهیم و شریک نباشم؟» عباس که گوش هایش را تیز کرده بود، گفت: «خب ادامه بده؛ بقیه اش را بگو و این که دیگر چه احساسی داری!» و این در حالی بود که من اصلا متوجه نبودم که چه می گویم.
عباس یک لحظه فرمان را رها کرد و دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و در حالی که می خندید، گفت: «خدایا! شکر. سپاسگزارم که چنین حالتی را در قلب همسرم انداختی.» عباس که دعا کرد، قلبم ریخت و پیش خود گفتم: «خدایا! من چی گفتم و چرا این حرف را زدم؟!» اما دیگر کار از کار گذشته بود و یک لحظه احساس کردم عباس را از دست داده ام. عباس هم رو به من کرد و گفت: «خیالم راحت شد. دیگر احساس می کنم که تو مرد شده ای و از این لحظه، فرزندانم را به تو می سپارم و هر چهارتای تان را به خدا!»
"شهید عباس بابایی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بند ۶۹
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که با کوچک شمردن آن در نفسم آن را تصوّر کردم، پس حقیر شمردن آن را برایم مجسّم نمود، و خفیف شمردن را بر من آسان کرد تا آن که مرا در ورطه ی آن فرو برد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
#استغفار_هفتاد_بندی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
3.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سی_شب_با_شهدا
شب بیست و یکم:
درس گذشت و ایثار از شهید مصطفی چمران
#عند_ربهم_یرزقون
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فرازی ازوصیت نامه
یک سخن با مسوولین دارم که روی میز نشسته اند و بقول امام عزیزمان اگر این شهدا نبودند شما مسئولین در اینجا نبودید یا در زندان و یا در تبعیدگاه بودید پس باید با سعی و کوشش بیشتر جوابگوی این امت حزب ال... باشید تبعیضات و باندبازی را کنار بگذارید و مردم را فدای هواهای نفسانی خود نکنید مبادا که خدای نکرده نظر این امت حزب ال... از شما سلب شود و شما از صحنه روزگار محو شوید چنانچه بعضی بعد از انقلاب هم در درون دولت هم بودند محو شدند (بنی صدرها "بازرگانها" و بطور کلی ملی گراها) خداوندا بما توفیق عبادت در راهت عطا بفرما و ما را به صراط مستقیم هدایت بفرما خداوندا ظلم و ستم مانند زنجیری به ما حلقه زده و ما را محاصره کرده و ما برای گسستن این زنجیر چه خونها که ندادیم خداوندا چطور قادری که فرزندی را از رحم مادر بیرون بیاوری و شب را به روز تبدیل کنی و زمین و زمان را تنظیم نمایی اما چطور نمی توانی مرا از این زندان نجات دهی خداوندا حیله و مکرها مانند بادی از هر طرف بر ما می وزند و ما برای در امان بودن از این باد دیواری به دور خود درست کرده ایم که این دیوار همان غلبه کردن بر نفس خود بود خداوندا برادری در زیر ظلم ظالمی جان می سپارد و برادر دیگرش نظاره گر این قضیه می باشد و عوض اینکه به کمک برادرش بشتابد مستقیم بر علیه برادرش قیام می کند مانند جریان فلسطین و کشورهای شیوخ منطقه غربی خداوندا شمع را که بودند و ما را نور می بخشیدند یکی بعد از دیگری رفتند و ما در این تاریکی و ظلمت باقی مانده ایم خدایا برای رهایی از تاریکی و ظلمت کسی را نداریم پس برای رهایی ما بشتاب ای خدای بزرگ خداوندا دوست داشتم شمع باشم و بسوزم و هر زمان که روشن می شدم بادی به وزیدن می گرفت و مرا خاموش می کرد خداوندا من نه از مردن می ترسم و نه از کشته شدن و نه آنکه جسمم پاره شود در میان خاک و خون بیافتد و نه از عذاب دنیایی می ترسم بلکه از آن می ترسم عذابی که تو در آخرت برایم در نظر گرفتی از آن عذابی که آتش دوزخ بر من شعله کند و بدنم را بسوزاند در آن زمان کسی نیست که بر من ترحم کند پس ای خدای بزرگ از تو می خواهم که آمرزیده از این دنیا ببر خداوندا اسلام و مسلمین را نصرت عنایت بفرما و مسلمین را در همه صحنه های روزگار پیروزشان بگردان مسلمین را هدایت فرما تا علیه کفر بسیج شوند تا آنها را از صحنه روزگار محو کنند من نمی دانم او نادانی های شیوخ مرتجع منطقه لب به سخن بگشایند که خود و منافع خود را در اختیار اجنبی ها قرار داده اند که علیه اسلام و انقلاب اسلامی قیام می کنند و از احمق هایی که در داخل کشور دارند حمایت می کنند امپریالیست ها باید نابود شوند و آن کسانی که علیه این انقلاب قیام کردند اگر کشته شدم مرا شهید مپندارید زیرا آنقدر گناه دارم که اگر صدها بار کشته شوم و باز زنده گردم و در راه خدا جهاد کنم ثواب شهید را نمی توانم ببرم خداوندا آن امانتی که به من داده ای خیانت کرده ام و نتوانستم امانت تو را نگهدارم تو مرا پاک آفریدی و من پاکی خود را به ناپاکی و زشتی و گناه مبدل کردم و خود را پیش تو رو سیاه نمودم خداوندا می آیم اما با باری از گناه که تو باید به من رحم کنی. و رحم کنی بر سستی بدنم یا ارحم الراحمین .
"غضنفر ولیپور ریکنده"
#سالروز_شهادت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
آشوب در قبله غرب پرستان
امام خمینی (ره): ملت آمریکا هم کم کم بیدار میشوند.
امام خامنهای: آمریکا روند نابودی خود را آغاز کرده است.
#افول_آمریکا
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
قال الامام علي - عليه السّلام - : حارِبوا انفُسَكم علي الدُّنيا و اصرِفُوها عَنها فانّها سريعة الزّوال و كثيرة الزلزال.«تصنيف غررالحكم، ح ۴۹۲۳»
امام علي - عليه السلام - فرمودند: با نفسهايتان در دنيا مجاهده كنيد و از دنيا منصرفش كنيد، چرا كه دنيا به سرعت از بين مي رود و لغزشگاه هايش بسيار است
#حدیث_روز
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
داییش تلفن کرد گفت:
«حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشستین؟»
گفتم: «نه. خودش تلفن کرد.
گفت دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه میاد.
گفت شما نمی خواد بیاین.
خیلی هم سرحال بود.»
گفت: « چی رو پانسمان می کنه؟
دستش قطع شده. »
همان شب رفتیم یزد، بیمارستان.
به دستش نگاه می کردم.
گفتم «خراش کوچیک! » خندید.
گفت « دستم قطع شده،
سرم که قطع نشده.»
"شهید حسین خرازی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
شهردار که بود
به کار گزینی گفته بود از حقوقش بگذارند روی پول کارگرهای دفتر.
بی سرو صدا، طوری که خودشان نفهمند.
"شهید محمود کاوه"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
وقتی بندهای پوتینش را میبست گفت مادر باز شرمندم کردی پوتینها رو واکس زدی
گفتم : دشمنت شرمنده کاری نکردم
گفت : آخه اونجا همش خاکه زود کثیف میشه
گفتم : مادر دورت بگرده تنت سالم باشه پوتین رو میخوای چه کار....پسر خوشگلم
خداحافظی کرد و رفت
بعد از چند سال که جسدش رو برام آوردن از بدنش خبری نبود فقط پوتینش سالم بود و یه پلاک
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab