eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
45 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
حجاب شما از خون ماکه در جبهه می ریزد برای دشمن کوبنده تر است. "شهیدمحمدمحمودی" @Sedaye_Enghelab
ده قانون شهیدسیدمجتبی علمدار شبی که حال سید بسیار وخیم و تنفس او بسیار تند و مشکل شده بود، او را به اتاقی که دستگاه تنفس مصنوعی بود بردیم در حالیکه تنفس بسیار سریعی داشت و تشنه هوا بود. پزشک دستور داد که داروی بیهوشی به او تزریق شود تا لوله جهت تنفس گذاشته شود و من آخرین جمله ای که از سید شنیدم و بعد از آن تا زمان شهادت بیهوش بود، این بود: یا عمه سادات! یا زینب کبری! @Sedaye_Enghelab
پروانه ای دردام عنکبوت بسم الله القاصم الجبارین... به نام خداوندی که بهترین انتقام گیرنده از ظلم کنندگان است,به نام خداوندی که مهربان ترین بربنده های ضعیف ومنتقم ترین بربنده های ظالم است.... درخانواده ای ایزدی درموصل عراق چشم به دنیا گشودم ,هدیه ی ایزد یکتا که دراعتقادما الهه ی تمام خوبیها ومالک تمام اسمانها وزمین است ,به پدرومادرم,چهار فرزند بود,اول برادر بزرگم طارق که بیست ویک ساله,است وپس ازان خودم سلما ,هیجده ساله وبعداز من,خواهرم لیلا پانزده ساله واخرین بچه هم عماد زیبا وشیرین زبانمان که چهارسال بیشتر نیست که پا دراین دنیای خاکی نهاده است,البته یک برادر دیگر هم بین من ولیلا بوده که به گفته ی مادرم درکودکی دراثربیماری و تب بالا ازدنیا میرود. امسال اولین سال خانه نشینی ام بود ,چون به قول بابا به حدکافی,باسواد شده بودم وبابا اجازه تحصیلات عالیه را به من نمیدهد ,اخه همزمان شده با حملات گروه منحوسی به اسم داعش,درست است که هنوز پایشان به شهرما بازنشده است اما پدرم معتقداست که جایمان درخانه امن تراست. محله ای که در ان زندگی میکنیم معروف به محله ی ایزدیها است چون اکثرا ایزدی مذهب هستند اما چند تایی هم مسلمان, همسایه مان است,نمونه اش همین همسایه سمت راستی مان که نامش ابوعمراست ما گهگاهی باهم امدورفت داشتیم وحتی من وخواهرم به ابو عمر,عمو میگفتیم ,تااینکه یک روز زن ابوعمر که به او ام عمروخاله هاجر میگفتیم به خانه مان امد ومرا برای پسربزرگش عمر خواستگاری کرد..... خاله هاجر از عشق پسرش به من برای مادرم صحبت میکرد ومن ولیلا هم از پشت پرده ای که دوتا اتاق راازهم جدا کرده بود گوش میکردیم. لیلا ریز ریز میخندیداز بازویم ویشگون میگرفت ,اما من اصلا از عمر خوشم نمیامد ,ازنظر من چشمان عمر مثل دوزخ سوزان بود وچهره اش,مثل ابلیس ترسناک البته اگر پای علی درمیان نبود شاید ,طوری دیگر راجب عمرقضاوت میکردم وکمتراورابه,شکل ابلیس,میدیدم... راستی نگفتم,علی پسر خاله ام است,خاله ام مثل پدر ومادرم ایزدی بوده اما بعداز ازدواجش بایک مرد مسلمان شیعه,خاله صفیه هم شیعه میشود,علی پسربزرگ خاله است ودوسال از طارق بزرگ تراست وتازگیها با طارق زیاد رفت وامد میکند ,علی رانمیدانم اما من دل درگرو مهر علی داده ام.... از مطلب دور نشویم....خاله هاجر ,خلاصه کلام را به مادرم گفت وخیلی هم عجله داشت تا ما زودتر جواب دهیم وسریع مراسم عروسی رابگیرند ,گوییا عمر سفری درپیش دارد که قبل ازمسافرت میخواهد نوعروسش رابه خانه ببرد... اما.... ادامه دارد... @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
پروانه ای دردام عنکبوت #بخش_اول بسم الله القاصم الجبارین... به نام خداوندی که بهترین انتقام گیرند
همان وقتی که خاله هاجر امده بود ,راجب من وعمر صحبت کند,طارق هم از راه رسید. پدرم یک نخلستان دراطراف موصل داردکه رسیدگی به نخلها وجمع اوری محصول و...به عهده طارق است ومغازه ی خرما فروشی درموصل راپدرم اداره میکند,امروز طارق زودتراز نخلستان امد ومتوجه خاله هاجرشد,طارق ازخانواده همسایه مان اصلا خوشش نمیاید,حالا چرا؟؟من هم نمیدانم.... طارق وارد اتاق شد وگفت:لیلا....سلما گوش وایستادین؟؟مگه ام عمر چی میگه که براتون جالبه؟ من ولیلا اروم جا خوردیم ,خاله هاجرتاصدای طارق راشنید بلند شد وگفت:ام طارق من حرفم را زدم ,خدامیدونه دخترای تورامثل دخترا ی خودم دوستشون دارم ودلم میخوادخوشبخت بشن حالا دیگه خبراز شما....بلندشدوخداحافظی کرد ورفت. طارق رفت داخل اون اتاق وروبه مامان:این عمری(معمولا به اهل سنت اطلاق میشه) اینجا چی میخواست؟؟ مادرم انگاری برای خودش خواستگارامده باشد شرم داشت بگه,بهش حق میدادم اخه اولین باربود که برای دخترش خواستگارامده بود واولین فرزندی بود که میخواست ازدواج کند,سرش راانداخت پایین وخیلی اروم که حتی ما به سختی صداش رامیشنیدیم گفت:سلما رابرای پسربزرگش عمر خواستگاری کرد... طارق مثل یک خروس جنگی از جا در رفت وگفت:بیجا کرده زنیکه ی عمری با اون پسر وطن فروشش... مادر:پسرم هرکسی برای خودش دین ومذهبی داره همونطورکه ما ایزدی هستیم انها هم مسلمان وسنی مذهبند,هم ما وهم اونها به خدای یکتا اعتقادداریم ,دلیلی ندارد که به همسایه مان بی احترامی کنیم واونا راوطن فروش بدانیم... طارق سری تکان داد وزیرلب هی هی کرد وداشت به بیرون ازاتاق میرفت که خیلی نامحسوس به من اشاره کرد تا پشت سرش برم. خیلی ناراحت بودم,ازروی طارق خجالت میکشیدم,انگار با خواستگاری ام عمر,من گناه بزرگی مرتکب شده بودم,روی حیاط رفتم وطارق گفت:بیا پایین توزیرزمین کارت دارم,یه چیزایی هست که باید بدونی وحرکت کردطرف زیرزمین. وقتی طارق رفت داخل,برگشتم بالا ووقتی مطمئن شدم مادرم حواسش به من نیست وسرگرم کارهای خونه است ,منم رفت طرف زیرزمین...لیلا هم میخواست بیاد که بااشاره بهش فهموندم مراقب مامان باشه که طرف زیرزمین نیاد... ادامه دارد.... @Sedaye_Enghelab
شهید حسن فتاحی معروف به حسن آمریکایی بیسیم چی گردان غواص لشکر امام حسین معروف به حسن طلا منطقه نهر خین عملیات کربلای چهار به شهادت رسید. پیکر مطهرش هم هنوز برنگشته این آخرین عکس حسن است "شهید حسن فتاحی" @Sedaye_Enghelab
به همه میگفت ان شاالله شهید شی.... "شهید محمدحسین محمدخانی" @Sedaye_Enghelab
اللهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ. @Sedaye_Enghelab
فرازی ازوصیت نامه لازم دیدم چند نکته‌ای را به ملت شریف ایران یادآور شوم: انقلاب اسلامی ایران یک دگرگونی عظیم در تاریخ ما بود پیروزی این انقلاب مصادف بود با صدها هزار شهید و معلول و مجروح پیروزی یک چنین انقلاب در جهان کنونی مصادف بود با مرگ کلیه ابرقدرت‌های شرق و غرب، برای خنثی کردن این انقلاب کلیه نیروهایی که احساس می‌کردند با وجود این انقلاب مرگ آن‌ها فرا می‌رسد دست در دست هم داده و علیه انقلاب شروع به کار کردند و جنگ تحمیلی ایران و عراق را هم شروع کردند، و ملت ایران نیز برای صدور انقلاب و مقابله با چنین تجاوزی بپاخاستند و با تشکیل نیروهای بسیج چنان مقاومتی از خود نشان دادند که باعث تعجب است و به همین دلیل است که امام می‌فرماید: که ملت الهی شده است «امام خمینی» این جمله پر محتوای امام وقتی می‌گوید ملت الهی شده است به این منظور که جلوی برادران 10 ساله و پدران 80 ساله را برای اینکه به جبهه عزیمت نکنند نمی‌شود گرفت و خانواده‌هایی که تا آخرین فرزندشان تا آخرین امانت‌شان را به خاطر انقلاب و پیروزی انقلاب فدا می‌کنند و آخر نیز خودشان می‌شتابند به جبهه‌ها عزیمت کنند پی مسلم است که ملت الهی شده است. جنگ بهترین فرصت برای آزمایش کردن ملت اسلامی و به ثمر رساندن انقلاب اسلامی است زمان خودسازی و زمان آزمایش و امتحان واقعی در این جنگ است که مادری 2 فرزندش را می‌دهد. و آخر برای اینکه اسلحه 2 فرزندش بر زمین نماند خود آن را به دوش می‌گیرد. موقع آن رسیده است که خودمان را امتحان کنیم که این همه عبادت‌ها و این همه صحبت‌ها محتوایی هم دارد یا نه. جنگ دانشگاهی است که مدرک آن پاک بودن، خلوص نیت، صبر و تحمل است. شرکت در این دانشگاه این نیست که اسلحه بدوش نگیرم و به جبهه بروم آن مادری که در پشت جبهه لباس و وسایل برای جبهه می‌فرستد از آن برادر کوچکی که می‌تواند صحبت کند و درود بر رهبر کبیر انقلاب بگوید تا آن پیر مردی که در راه انقلاب زحمت می‌کشد شرکت درآن دانشگاه است. "شهیدمحسن نورانی" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*﷽* یاد قصه‌ی مسلم افتادم !! روایت شنیدنی حاج قاسم از تنهایی و غربت سید حسن نصرالله... @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنچ نفر سربازها با همدیگه درگیر شدید لفظی وبحث و بی احترامی شد و هیچکدوم کوتاه نمیومدن . جلورفتم گفتم:برید سرکارتون ،خجالت بکش، این چه طرز حرف زدنه ؟ یه باره شهیدحاج حسین ازدرب حسینیه اومد بیرون تا این صحنه را دید گفت:آقایون من یه سوال دارم هرکس جواب بده تشویقی میدمش . سربازها صداشون قطع شد تک تک سلام کردن و احترام نظامی . گفت آیه شریفه(ولاتنابزو بالالقاب....) کدوم سوره هست ومعنیش چیه!!!؟؟؟همه ساکت بودند،یکیشن گفت: ببخشید جناب سرهنگ، وزد زیرگریه، یکی دیگه به لهجه مشهدی گفت آهان مو مودونم فهمیدوم ، معنی آیه را گفت، بقیه شروع کردند از همدیگه عذرخواهی و اینکه اشتباه کردیم، و منم حیرون که روش امر به معروف چقدر فرق داره و من کجا و اون کجا، صدا زد دعام کنید ورفت، فرداش هم همشون را نفری دو روز مرخصی تشویقی داد، سردار‌ شهید مدافع حرم "شهید حاج حسین رضایی" @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
هشت گام رفاقت باشهدا #گام_اول نــام : ابراهیم نـام خـانوادگـی : هادی نـام پـدر : حسین تـاریخ تـ
دوست شهیدت کیه...؟؟؟ تا حالا فکر کردی با یه شهید رفیق شی؟؟ از او رفیق فابریکا؟؟ از اونا که همیشه باهمن؟؟ خیلی حال میده امتحان کردی؟؟ هر چی ازش بخوای بهت میده!! آخه خاطرش پیش خدا خیلی عزیزه میخوای باهاش رفیق شی؟؟!! @Sedaye_Enghelab