eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
38 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷حمایت از اقتصاد شیعه 🌷 شهید ربیع قیصر در لبنان ازدواج کرد اما تمام جهیزیه همسرش را از ایران خرید وپول بار هواپیمابرای انتقال به لبنان راهم داد تا پول شیعه در اقتصاد شیعه بگردد. "شهید ربیع قیصر" از شهدای حزب الله لبنان @Sedaye_Enghelab
🌹ای شهیدان، عشق مدیون شماست هرچه ما داریم از خون شماست‌ ای شقایق‌ها و‌ ای آلاله‌ها دیدگانم دشت مفتون شماست… ⭐️🌙 شادی روح شهید والا مقام " شهید هاشم علیکاهی " فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بسم الله الرحمن الرحیم امام حسن عليه السلام :  اَلمَعروفُ مالَم يَتَقَدَّمهُ مَطَلٌ و للم يَتبَعهُ مَنٌّ وَالإعْطاءُ قَبْلَ السُؤالِ مِنْ أَکبَرِ السُؤْدَدِ کار نیک و احسان آن است كه نه قبل از آن نفطل کنی و نه بعد از آن منت گذاری، بخشش پيش از درخواست از بزرگترین سروری ها و آقایی هاست. بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۱۳ @Sedaye_Enghelab
🌷باور داشته باشید که جواب سیلی دشمن، سرب داغ است نه لبخند ذلیلانه، 🌷باور کنید که دشمن ما ضعیف است و این وعده خداست که اگر در مقابل کفر استقامت کنید و پیروزی از آن شماست شک به خودتان راه ندهید و پیرو ولایت فقیه باشید و لاغیر؛ پیرو امام خامنه ای باشید نه کسان دیگر. "شهید سیداصغر فاطمی تبار" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت الله حق شناس، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی داشتند بین دو نماز، سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: "این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و… اما من را بی حساب و کتاب بردند. رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!" سپس در همان شب ایشان به همراه چند نفر از دوستان به سمت منزل احمدآقا که در ضلع شمالی مسجد امین الدوله در چهار راه مولوی بود، رهسپار شدند. در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش اظهار داشتند: "من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است. اما نه روی زمین! بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت تا زنده ام به کسی حرفی نزنید...." "شهیدعلی احمدنیری"🌷 @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#شهید_آوینی گریه تجلی آن اشتیاق بی انتهایی است که روح را به دیار جاودانگی و لقای خداوند پیوند می ده
نازک دلی آزادگان،چشمه ای زلال است که از دل صخره ای سخت جوشد. دل مومن را که می شناسی؛ مجمع اضداد است. رحم و شدت را با هم دارد و رقت و صلابت را نیز با هم. زلزله ای که در شانه های ستبرشان افتاده غلیان آتش درون است؛ چشمه اشک نیز از کنار این آتش می جوشد که این همه داغ است! @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سید مجتبی جوان حکیمی بود و هیچ گاه کاری را بدون استدلال قوی و ایمان راسخ انجام نمی داد . یک روز برای جلسه قرآن در مسجد حاضر بودیم خیلی دوست داشتم که بدانم سید هدفش از رفتن فقط شهادت است یا نه.... 🌹به شوخی گفتم :سید بیا یک عکس یادگاری باهات بگیریم تو که میخای بری سوریه شهید بشی. آروم نگاهی بهم کرد و گفت : شهادت لیاقت می خواد ما کجا و شهادت کجا ، در ضمن من برای دفاع از حرم و مظلومین می رم ... جایی می جنگم که نزدیک اسراییل باشد، در سوریه توان رزمی ام بالاتر است. آخرین عکس پروفایلش نوشت: شرمنده ام که از غم زینب(س) نمرده ام آخر حضرت زینب کبری (س) مزد نوکریش را داد. "شهید سید مجتبی‌ ابوالقاسمی" 🌷   @Sedaye_Enghelab
🌷داشتم برای نماز ظهر وضو می گرفتم، دستی به شانه ام زد. سلام و علیک کردیم. نگاهی به آسمان کرد و گفت : « علی ! حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم. معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه. باید یه کاری بکنیم . » گفتم «مثلا چی کار کنیم؟» 🌷گفت « دوتا کار ؛ اول خلوص، دوم سعی و تلاش .» شهید حسن باقری @Sedaye_Enghelab
🌹برای رسیدن به پله ای که شهید بر آن ایستاده است، باید گامی به بلندای گذشتن از همه چیز برداشت. ⭐️🌙 شادی روح شهید والا مقام " شهید منصور کاویان پور " فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه السلام: دورترین مردم از موفقیت کسی است که شیفته سرگرمی باشد 📚غررالحکم،۳۰۶۷   @Sedaye_Enghelab
🌹سفـر با دو بـال در عمل، انسان با دو بال همت و محبت می تواند سفر خویش را آغاز کند. در این میان معمولا بال هما است که موجب محبت می شود. ولی خوشا به حال کسی که محبت موجب همت او در این طریق شود... "شهید داود دانایی" ✍ کتاب همسایه پیامبر @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🕊🌹🕊🌹 ♥ ²⁴ شھریور سالروز شھادت شهید اکبر توپا گرامی باد ♥ 🌿 @Sedaye_Enghelab
🌹ما پنج خواهر بودیم و یک برادر به نام بارونی. جنگ که شروع شد بارونی به جبهه رفت و سال ۶۱ در عملیات رمضان به شهادت رسید و جنازه اش هم تا ۹ سال مفقود بود. نداشتن برادر خیلی برای‏مان سخت بود و جای خالی اش ما را بسیار آزار می داد. آرزو می کردیم که بعد از بارونی، خداوند به ما پسری عطا کند که دیگر جای خالی او را در زندگی احساس نکنیم و طعم بی برادری را نچشیم؛ تا اینکه خدا احسان را نصیب ما کرد. 🌹احسان پنج ماهه بود که جنازه بارونی را هم آوردند. دیگر غم نداشتن برادر عذابمان نمی داد. خوشحال بودیم از اینکه خداوند لطف خود را به ما عطا کرد و به جای بارونی، برادر دیگری به ما داد که می توانست جای خالی او را برای‏مان پر کند. 🌹 دو سه سال قبل از اینکه به عضویت سپاه در بیاید، روزی با هم رفتیم گلزار شهدا؛ سر مزار برادر بزرگمان بارونی. با صدای بلند داشتم سر مزارش گریه می کردم. احسان گفت: خواهرم با صدای بلند گریه نکن. افتخار کن که برادرت شهید شده. شهادت لیاقت می خواهد. دعا کن این برادرت هم، مثل آن برادرت شهید شود. گفتم: احسان من نمی توانم. ما چه قدر خدا خدا کردیم که بعد از بارونی خداوند به ما پسری عطا کند و خدا هم تو را نصیب ما کرد. از من چنین انتظاری نداشته باش. "شهید احسان فتحی چم خانی" "شهید بارونی فتحی چم خانی" @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#شهید_آوینی نازک دلی آزادگان،چشمه ای زلال است که از دل صخره ای سخت جوشد. دل مومن را که می شناسی؛ مج
اگر انسان هایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ هستند از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند،دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. @Sedaye_Enghelab
🌹هفده ساله بود می دیدم تا دیر وقت بیدار است پاسی از نیمه شب می‌گذشت و صدای زمزمه های مناجاتش هنوز به گوش می‌رسید. گاهی به داخل اتاق سرک می‌کشیدم، در حال خواندن نماز شب بود و زمزمه‌هایی که با خدایش داشت. وقتی می‌پرسیدم چکار می‌کردی تا آخر شب بیدار بودی؟ _امتحان می‌خوندم. _چی میگی مادر! من که دیدم داشتی نماز شب می‌خوندی. _ مادر جون دیگه نگو!! ریا میشه. "شهید سید یحیی براتی" ✍ کتاب هجرت تا بهشت @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷والفجر یک بود. با گردانمان نصفه شبی توی راه بودیم . مرتب بی سیم می زدیم به ش و ازش می پرسیدیم « چی کار کنیم؟» 🌷وسط راه یک نفربر دیدیم. درش باز بود. نزدیک تر که رفتیم، صدای آقا مهدی را از توش شنیدیم . با بی سیم حرف می زد. 🌷رسیده بودیم دم ماشین فرماندهی . رفتیم به ش سلام بکنیم . رنگ صورت مثل گچ سفید بود. چشم هایش هم کاسه ی خون . توی آن گرما یک پتو پیچیده بودبه خودش و مثل بید می لرزید. بد جوری سرما خورده بود. 🌷تا آمدیم حرفی بزنیم، راننده ش گفت « به خدا خودم رو کشتم که نیاد ؛ مگه قبول می کنه؟» "شهید مهدی باکری" @Sedaye_Enghelab
🌹اینک که شهر شعله ور بی خیالی است جای برادران غیورم چه خالی است جای برادران غیوری که بعدشان این شهر در محاصره خشک سالی است ⭐️🌙 شادی روح شهید والا مقام " شهید نقی کهن روز" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بسم الله الرحمن الرحیم امام صادق علیه السلام : ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَویَت عَلَیهِ النِّـیَّةُ. اگر اراده قـوى باشـد، هیچ بدنى براى انجام دادن كار، ناتوان نیست. 📚من لایحضره الفقیه، ج۴،ص۴۰۰ @Sedaye_Enghelab
🌹مهدی بهار شاهی در حین عملیات از ناحیهٔ پا مجروح شد. بعد از این که پاهای او را باند پیچی کردند و میخواستند او را به عقب خط انتقال دهند، اجازه نمیداد و نشسته تیراندازی میکرد. تیربارچی دشمن او را به رگبار بست. 🌹بعد از مدتی دوستانش متوجه شدند دیگر رمقی برای او نمانده است و لحظات پایان عمرش را میگذراند. در همین حال لبانش تکان میخورد و ذکر میگفت: وقتی گوش دادم میگفت: «حسین جان مرا قبول کن» "شهید مهدی بهارشاهی" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹در قسمتی از ارتفاع، فقط یک راه برای عبور بود.محمود کاوه را بردم همانجا، گفتم: دیشب تیربار چی دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود،هیچ کس نتونست از این جا رد بشه. گفت: بریم جلوتر ببینیم چه کاری می تونیم انجام بدیم. رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی. محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد.آهسته گفتم: اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط. جور خاصی پرسید:دیگه چه کاری باید بکنیم!. گفتم:چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه. گفت: یک کار دیگه هم باید انجام داد. گفتم:چه کاری؟ 🌹با حال عجیبی جواب داد:توسل؛ اگه توسل نکنیم، به هیچ جا نمی رسیم. "شهید محمود کاوه" @Sedaye_Enghelab