eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
42 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹در آن بحرید كاین عالم كف او است زمانی بیش دارید آشنایی كف دریاست صورت‌های عالم ز كف بگذر اگر اهل صفایی ⭐️🌙 شادی روح شهید والا مقام "شهید کورش حاجیمرادی " فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم پیامبر اکرم صلى الله عليه و اله و سلم : 🌹أي شخص يقطع أظافره يوم الجمعة سيزيد الحياة ويفرك 🌸 هر کس در روز جمعه ناخن هایش را کوتاه کند، عمر و مالش زیاد می شود. 📚جامع الأخبار(شعیری) ص ۱۲۱ @Sedaye_Enghelab
🌹صدای اذان که از مأذنه بلند شد، یوسف به دنیا آمد. همرزمانش گفتند: «صدای الله اکبر اذان ظهر که از بلندگوهای واحد تبلیغات گوش رسید، ترکش خمپاره قلب او را از هم درید». و سومین اذان روز دفنش بود. 🌹آنهایی که تابوتش را روی شانه حمل می کردند، عجله داشتند که قبل از شروع نماز جمعه بتوانند وارد صحن آزادی حرم امام رضا (ع) شده و شهید را ثامن الائمه برسانند. ولی آنجا که رسیدند، هر چه تلاش کردند، نتوانستند تابوت را از در بهشت ثامن الائمه عبور دهند. انگار یوسف کاری باقی مانده داشت. 🌹ناگهان یکی از همراهان شیون برآورد. - ای‌وای! بر او نماز نخواندیم. تابوت به طرف صحن برگردانده شد و پیش روی نمازگزاران قراری گرفت در همین هنگام صدای اذان از گلدسته های حرم به گوش رسید. خيل نمازگزاران قبل از آنکه نماز جمعه بخوانند، بر پیکر یوسف نماز خواندند. "شهید یوسف نصوحی پور" ✍راوی: خواهر شهید @Sedaye_Enghelab
🌹از مسجد که برگشت، دلخور به نظر می‌رسید پرسیدم "چیه؟" گفت: "امشب از پایگاه می‌یان ازتون بپرسن رضایت‌نامه رو خودتون امضا کردن یا نه؟" و بعد از مکثی کوتاه ادامه داد "خیال می کنن من امضا تونو پای رضایتنامه جعل کردم." شب فرمانده پایگاه آمد پوشه‌ای زیر بغلش بود تا چشمم بهش افتاده خنديدم و گفتم "نه بابا! خیالتون راحت باشه خودم امضا کردم. دوست داره بره من مانعش نمی‌شم». 🌹محمدرضا آن قدر ذوق زده شد که بله ها را چند تا یکی کرد و خانه زد بیرون. میخواست به دوستانش بگوید که فردا همسفر آنهاست. وقت رفتن به منطقه می خواست خیالم را راحت کند - اونجا کارم تعویض روغنه، قراره جای کسی رو بگیرم که میخواد بره خط مقدم. بعد از شهادتش همرزمش آمد به دیدنم - وقتی رسیدیم اونجا، گفتند برای گروه تخریب صد تا نیروی داوطلب شستن خوان. پانصد نفر از جا برخاستند محمدرضا هم توی ایستاده‌ها بود 🌹صبح که می خواستند بیرندشون برای آموزش، او زودتر از همه بیدار شد چایی رو آماده کرد و داد زد: «بلند نشین دیگه. چقدر میخوایین؟» مرا که بدارد آهسته گفت: «دیشب خواب عجیبی دیدم». پرسیدم: 'چه خوایی؟" خنديد و گفت: "خواب که تعریف کردن نداره." روحانی گروه از کنارمان می گذشت. شنید وگفت: "رزمنده‌ی کوچولو! چه خوابی دیدی؟" محمدرضا فکری شد و گفت: «شرط داره. اول یه عکس دسته جمعی کنار سیم خاردارا بگیریم. بعدش میگم». 🌹گوشامونو تیز کردیم. پس از کمی درنگ گفت: «خواب دیدم روی سیمای خاردار دراز کشیدم و بچه ها دارن از روی بدنم رد میشن. من هیچ دردی احساس نمی کردم! هیچ دردی! میدونین چرا؟» آن وقت رو کرد به روحانی گروه و گفت: «آخه شما بهم میگفتین آیه‌ی حسبنا الله و نعم الوكيل رو بخون. منم می‌خوندم و می خوندم... ». محمدرضا در عملیات پلی شد برای عبور رزمندگان. "شهید محمدرضا دوست حصاری" ✍روای :پدر شهید @Sedaye_Enghelab
🌹به خواهران عزیزم توصیه می کنم حجاب خود را رعایت کنند تا خون شهدا پایمال نشود.پیرو و دوست دار ولایت فقیه باشید تا راه شهدا تداوم یابد.کسی را اذیت و آزار ندهید و با یکدیگر همدل و مهربان باشید.به دیدار خانواده شهدا بروید آن ها را تنها نگذارید.در انتخاب دوست دقت کنید و سعی کنید فردی را که برای دوستی انتخاب می کنیدعاقل باشد تا به علم تان بیفزاید.      "شهید محمد تقی یعقوبی" @Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹 🌹پس چه بهتر آنکه براى هر چه زودتر شدن فرج آقا امام زمان بکوشیم تا انقلابمان را حفظ کنیم زیرا که این انقلاب متصل است به انقلاب حضرت مهدى. آمریکا و ایادى خائنش همچنان مى کوشند تا این انقلاب را از راه اصلى خود باز دارند وا ین وظیفه بر ماست تا با این دشمنان اصلى اسلام به مقابله برخیزیم و آنان را سر کوب کنیم. "شهید محمد پاک سرشت " @Sedaye_Enghelab
🌹مادر بزرگوار شهید نقل می‌کند: روزی برای تمیز کردن اتاق محمدابراهیم به داخل اتاقش رفتم. عطر بسیار خوشی به مشامم رسید احساس کردم نور خاصی در اتاق هست؛ محمد بسیار خوشحال بود و حال خاصی داشت.. 🌹به او گفتم: مادر، چرا اتاق تو حال دیگری دارد؟ گفت: «چیزی نیست» خیلی اصرار کردم ولی چیزی نمی‌گفت، پس از کلی خواهش، گفت: به شرطی می‌گویم که تا زمانی که من زنده‌ام به کسی نگویید!!.. من قول دادم و محمدابراهیم گفت: «همین الان حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف علیه السلام) تشریف آورده بود در اتاق من و با هم صحبت کردیم. 🌹اول خوشحالم که سعادت دیدار مولایم نصیبم شد، دوم اینکه آقا مرا به عنوان سرباز اسلام بشارت دادند و سرانجام کارم را شهادت در راه خدا نوید دادند و من در جبهه و خط مقدم همچنین صحنه‌هایی را دیده‌ام. " شهید محمدابراهیم موسی پسندی" @Sedaye_Enghelab
🌹خوشا آنان که جانان می شناسند طریق عشق و ایمان می شناسند بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را شهیدان می شناسند ⭐️🌙 شادی روح شهید والا مقام "شهید جمال الدین حاجی میری " فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم امام سجّاد عليه السلام: 🌹رَأَيتُ الخَيرَ كُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ في قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا في أيدِي النّاسِ 🌸همه خوبیها را در بریدن طمع از آنچه در دست مردم است دیدم 📚الكافی ج۲/ ص۱۴۸ @Sedaye_Enghelab
🌹شب از نیمه گذشته بود، در انتظار بودم خواب چشم هایم را در یابد که صدای کوبش در، من و مادرم را از جا پراند. زن همسایه بود. _آقا بهمن پشت خطه. می خواد باهاتون حرف بزنه. تعجب کردیم. آخر ما منتظر آمدنش بودیم. خودش چند روز قبل تلفنی قول داده بود. 🌹 دوان دوان خودمان را به خانه ی همسایه رساندیم. صدای مهربانش جانم را نواخت. - ببخش دخترم این وقت شب از خواب بیدارت کردم! از ساعت ۹ تو صف تلفنم. حالا نوبتم شد. بغض آلود گفتم: «ولی بابا! شما که گفتین دارین می باین. پس چرا هنوز اون جایین؟!» صدای پدر باز هم نرم و مهربان در گوشم نشست. - می خواستم بیام بابا! ولی کارایی هس که باید انجام بدم. نمی تونم بیام. گریه کنان گوشی را دادم به مادرم. بعد از آن شب دیگر نه صدایش را شنیدیم و نه نامه های سراسر مهرش به دست مان رسید. 🌹خبر رسید پدر ۲۲ اسفند ۶۳ به شهادت رسیده است. ۹سال بعد درست در همان تاریخ دخترم چشم به جهان گشود و خاطره ی آن روز برایم جاودانه شد. "شهید بهمن فرشی دیزچکان" ✍راوی فرزند شهید @Sedaye_Enghelab
🌹روزی که خبر شهادت فرزندم را شنیدم از صبح آیه شریف "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا  بل احیا عند ربهم یرزقون" ورد زبانم بود و خاطرم هست روزه بودم. نزدیک ظهر بود که دیدم یکی از دخترانم به خانه آمد اما چهره اش آرام نبود. چندبار پرسیدم: «چیزی شده که آنقدر بهم ریخته ای؟» گفت: «نه؛  فقط آقا جواد مجروح  شده است.» 🌹 دیدم چشمان دخترم اشک داشت. گفتم: «مادر! می دانم آقاجواد شهید شده است. به من بگو چون از  صبح  انگار بمن تلقین شده است که امروز خبر شهادتش را می شنوم.» همین موقع بود که دیدم جمعی از فامیل و همسایه ها وارد منزل شدند برای تسلی دادن. 🌹خداوند در قران فرموده وعده من حق است و عملی می شود. اگر بپذیریم وعده مرگ و شهادت هر انسانی آنطور رقم می خورد که تقدیر خداوند است، دیگر دلیلی ندارد برای رفتن فرزندمان به جبهه دفاع از حرم اهل بیت(ع) ممانعت کنیم. "شهید جواد الله کرمی" راوی: مادر شهید @Sedaye_Enghelab
🌹عزيزان جهاد در راه خداوند را از اهم كارهايتان قرار دهيد. تمسك به ادعيه و حضور در مراسم دشمن شكن نظير نماز جمعه ،جماعت ،دعاي كميل و... را فراموش نكنيد داعيان خدمتگزاري را  يا هدايت نموده و برايشان جا باز نماييد و يا اگر قابل اصلاح نيستند نهايت ذكاوت در برخورد با آنان را داشته باشيد 🌹و از خودتان دورشان كنيد  تا خداوند سر ايشان را كف دستشان بگذارد. روحانيت اصيل و خادم و راهنما را بي جهت خدشه دار نكنيد و براي همه خصوصا اين قشر محترم زبان به ناراستي و نادرستي باز نكنيد. "شهیدامیر محبی" @Seday_Enghelab