بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
امام علی عليه السلام :
قَليلٌ تَدومُ عَلَيهِ ، أرجى مِن كَثيرٍ مَملولٍ مِنهُ .
عمل اندک كه بر آن مداومت ورزى، از عمل بسيار كه از آن خسته شوى اميدوار كننده تر است.
📚نهج البلاغه، حكمت ۲۷۸
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹این آب متبرک است!
در پاتكی كه عراق به منظور پس گرفتن جزاير مجنون انجام داد، شهید خلبان عباس بابايی شيميايی شد و سر او پر شده بود از تاولهای ريزی که وقتی کلاه خلبانی را روی سرش می گذاشت، تاولهامی ترکیدند و باعث ناراحتی عباس می شد. چون نگران وضعیت جنگ بود، بیمارستان نمی رفت.
یک روز که به طرف بیرون جزیره مجنون در حرکت بودیم،به برکه آبی که پر از نیزار بود رسیدیم. عباس لحظه ای ایستاد و به جریان آب دقت کرد.بعد با حالتی خاص گفت: می دونی این آب کدام آب است؟گفتم: خوب مثل همه آبهای دیگر .
🌹عباس گفت: این، همان آبی است که امام حسین(ع) و حضرت اباالفضل(ع) در کربلا، دستشان را به این آب زده اند.این آب "متبرک "است؛ به سمت آب رفت و با آن آب سرش را شست وشو داد..چندروز بعد تمام تاولهای سرش از بین رفت!
🌹شهید آوینی چه زیبا سرود: و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نامها. نه، کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین(ع) راهی به سوی حقیقت نیست.
"شهید عباس بابایی"
✍کتاب پرواز تا بی نهایت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فتحالفتوح، فتح فلان شهر نیست؛ فتحالفتوح، تربیت و تولید یک چنین جوانهایی است؛ این فتحالفتوح است...
✍زیر سایه ماه
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹
عزیزی نقل میکرد:
در بهشت زهرا تهران بودم، پیرمرد با صفایی دیدم که با ادب خاصی بالای این مزار ایستاده و دعا میخونه، نگاهم بهش بود و مدتها که دور زدم دیدم دست به سینه هنوز بالای مزار هست، بعد پایان دعا و ذکر متوجه من شد.
صدام کرد و گفت: پسرم ازت میخوام هروقت اومدی برای این شهید فاتحه بخونی.
گفتم چشم، میشه خواهش کنم دلیلش رو بگید.
گفت من سالها بود بعد از فتنه۸۸ برای حضرت آقا و سلامتی جسمی و تعرض احتمالی به جانشان خیلی نگران بودم و اضطراب درونی داشتم، روزی شهیدی با همین شمایل به خوابم اومد و شماره ردیف و قطعه هم بهم گفت.
ازم پرسید چرا نگران آقای خامنهای هستی؟! نگران نباش من خودم محافظش هستم. بار اول توجهی به خواب نکردم تا اینکه دوباره همان خواب تکرار شد، همان هفته پنجشنبه با حفظ کردن شماره ردیف و قطعه اومدم بهشت زهرا و دقیقا همان چهره رو روی قبر دیدم، دیدم تو توضیحات شهید نوشته «محافظ رئیس جمهور محترم حجت الاسلام سید علی خامنهای».
از اون موقع به بعد دیگه خوفی از تعرض به جان آقا ندارم و در عوض مدام به این شهید سر میزنم و دعاگوش هستم، به هرکسی هم که بتونم میگم.
" شهید عبدالله رضوی طاهری "
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹 به سر عمامه ای از نور ایمان
علی را در شهادت مقتدایند
شهیدان چون پرستو پر كشیدند
پرستوهای ما، اهل سمایند
⭐️🌙
شادی روح شهید والا مقام
"شهید خلیل ساکت مجرد "
فاتحه و صلواتی هدیه کنیم.
#شبتون_شهدایی
عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت
ان شاءالله.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
امام رضا عليه السلام :
الطِّيبُ مِن أخلاقِ الأنبياءِ .
خودرا خوش بو كردن ، از خوى پيامبران است.
📚الكافي : ج ۶ ص ۵۱۰
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹عکس ماجرایی شهیدان والامقام
حجت مقدم ، مالک اوزم چلویی
تاریخ شهادت : ۱۳۶۶/۱۱/۱
عملیات : بیت المقدس ۲
زمستان سال شصت وشش عملیاتی به نام بیت المقدس دو در منطقه غرب کشور در کردستان صورت می گیرد در ساعات ابتدایی بامداد اول بهمن طی درگیری هایی در منطقه کوهستانی ماووت عراق و در جنگ روبرو توسط تیر بار عراقی در تاریکی شب این دو شهید بزرگوار به شهادت میرسند ، همرزمان این شهدا این عزیزان رو زیر برف پنهان می کنند و به عقب برمی گردند اما آقا عطا و چند نفر دیگه می مانند تا حتما دوستانشون رو برگردونن...
روزها به خاطر داشتن دید توسط دشمن حرکتی نداشتن و در تاریکی شب و در اون برف و سرما و کوهستان، شهدا رو روی دوششون حمل میکردن...
سه شبانه روز طول میکشه تا به نیروهای خودی برسند و پیکرها رو تحویل بدن که اونجا این عکس و چند تا عکس دیگه به یادگار می مونه...
🌹دعای مادران شهدا همیشه پشت سر عزیزانی است که نگذاشتند مادرها چشم انتظار بمانند
"شهید حجت مقدم"
"مالک اوزم چلویی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
مهمان بانوی دو عالم
چند روز قبل از شهادت علیرضا ، من كه در خارج از كشور به سر میبردم ، خواب عجیبی دیدم.
درخواب دیدم كه تمام كوچهمان را چراغانی كرده و دیوارهایش را از پرچم پوشاندهاند .
خانم فاطمه زهرا س جلوی در خانه ایستادهاند و مردم بین خودشان نُقل پخش میكنند .
دریافتم كه شاید برای علیرضا اتفاقی افتاده است و همینطور هم بود .
چند روز بعد همسرم از ایران تماس گرفتند و خبر شهادت او را به من رساند.
سیزدهم مرداد سال 1362 و عملیات والفجر 2 بود ، علیرضا كه زخمی شده بود ، در آخرین لحظات به سختی ، خودش را به بیسیم عراقیها رسانده، سیم آن را با دندان جوید تا مانع ارتباط آنان با عقبه گردد . پس از قطع سیم كه دشمن متوجه این كار علی شد ، او را به رگبار بسته ، راهی دیار بهشت گرداند. پیكر مطهرش بهشت زهرای تهران به خاك سپرده شد.
راوی: مادر شهید
"سردار شهید علیرضا موحد دانش"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab