#حدیث_روز
امام مهدی ارواحنافداه
صلي كثيرا لتسرع في الفرج!
أن بلدي الفرج ، والفرج وفتحة عملك
برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید!
که فرج من ، فرج و گشایش کار شماست
📚 کمال الدین ، ص ۴٨۵
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹 نيمه شعبان سال ۱٣۶٩ بود. گفتيم: امروز به ياد امام زمان(عج) مي گرديم. اما فايده نداشت. خيلي جست و جو کرديم. پيش خود گفتم «يا امام زمان(عج) يعني مي شود بي نتيجه برگرديم. در همين حين ۴_۵ شقايق را ديدم که برخلاف شقايقها، که تک تک مي رويند، آنها دسته اي روئيده بودند. گفتم حالا که دستمان خالي است، شقايق ها را مي چينم و براي بچه ها مي برم. شقايقها را که کندم، ديدم روي پيشاني يک شهيد روئيده اند. او نخستين شهيدي بود که در تفحص پيدا کرديم
"شهيد مهدي منتظر قائم"🌷
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🕊🌹🕊🌹🕊
✴️ قسمتی از وصیتنامه
🌹امیدوارم که خداوند متعال به حق پنج تن آل محمد(ص) و به حق آقا امام زمان(عج) ایران را از دست شیاطین و به خصوص شیطان بزرگ نجات دهد و از این وضع بیرون بیاورد که بدون خدا هیچ چیز نمی تواند وجود داشته باشد.
«شهید محمدحسین یوسف الهی»
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🌹 هم محافظش بودم وهم راننده اش . ازوقتی باهاش آشناشدم . فهمیدم خیلی متواضعه و اصلا اهل تشریفات نیست . بااینکه پست مهمی دروزارت دفاع داشت ولی هیچ وقت خودش رونمیگرفت
🌹 حتی برای مثال ؛ من زیردستش بودم یادمه یه روزصبح زودبرای شرکت درجلسه ی هیأت دولت بردمش ویکی ازهمکارام که به تازگی مسئولیت حفاظت فیزیکی سرهنگ فکوری روبه عهده گرفته بود وهنوز ازروحیاتش بی خبر بود سریع ازماشین پیاده شدو درعقب رو براش بازکرد. بعد محکم براش پاکوبیدو به احترامش خبردارایستاد . شهیدفکوری وقتی ازماشین پیاده شد ، دستش روروی شونه ی همکارم گذاشت وبالحنی خودمونی وطوری که ناراحت نشه بهش گفت:آقای ......ما شاه نیستیم ، سعی کنید ازما شاه درست نکنید!
"شهیدجوادفکوری"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
🕊🌹🕊🌹🕊
تصویری که تعدادی از شهدای فرمانده را در خود جای داده است:
شهيد قاسم سليمانی
شهيد ابو مهدی المهندس
شهيد مهدی الكنانی
شهيد ابو منتظر المحمداوی
شهيد ابو طه الناصری
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌹🕊🌹🕊
💠 گفتگوی یلدایی مادر شهید با عکس فرزندانش، اشک مجریان را درآورد.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Engheab
#حدیث_روز
امام حسن عسکری علیه السلام
ن الوصول إلى الله مسيرة لا يمكن تحقيقها إلا بالجمع بين الليل
همانا رسیدن به خدا ، سفری است که جز با مرکب قرار دادن شب (شب زنده داری) نمی توان به آن دست یافت.
بحارالنوار؛ ج،٧٨ ص، ٣٧٩
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
🌹محرمانه
🔻خوابی که سردار سلیمانی پس از شهادت سردار مهدی زینالدین دیدن:
دوماه از شهادتش میگذشت...
نبود که دلداری مان بدهد،که غصه ی دلمان را بشوید و حالمان را خوب کند.
آن شب تا ساعت دو بیدار بودم. داشتم کارهای لشکر را سامان میدادم. توی قرار گاه نصرت جلسه گذاشته بودند؛ از خستگی نتوانستم بروم. خواب دست از سرم برنمیداشت؛
یک گوشه دراز کشیدم و پلک هایم روی هم رفت.
داشتم آماده میشدم بروم جلسه که آقا مهدی از در وارد شد.
هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟همین چند وقت پیش، توی جادهی سردشت...» حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسههاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زندهن.» عجله داشت.
میخواست برود. یك بار دیگر چهرهی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.»
رویم را زمین نزد. قاسم ! من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی میگم زود بنویس. هولهولكی گشتم دنبال كاغذ ،یك برگهی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.»
بنویس: «سلام، من در جمع شما هستم»
همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم: «بیزحمت زیر نوشته رو امضا كن.»
برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زینالدین»
نگاهی بهتزده به امضا و نوشتهی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!» اینجا بهم مقام سیادت دادن.
🔹از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم»
راوی: شهید حاج قاسم سلیمانی
📚 کتاب: "تنها؛ زیر باران"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab