eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
38 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹مانده بودیم خبر شهادت احسان را چطور به پدرش بدهیم. بالاخره تصمیم گرفتیم این مأموریت را به دوستان جلسه‌ی قرآن احسان بدهیم از آنها دعوت کردیم به خانه مان بیایند. 🌹هنوز نرسیده بودند که پدرش آمد. بعد از اینکه سر و رویی آراست، کت و شلوارش را از من خواست. پرسیدم: «کجا؟» - می خوام حرم مشرف بشم. 🌹کمی دست دست کردم شاید دوستان احسان برسند ولی او عجله داشت. به ناچار لباس هایش را دادم دستش. 🌹نگاهی به من انداخت و با کمی تأمل گفت: «چیزی شده؟» اشکهایم سرازیر شد. نالیدم: «احسان!» دو زانو نشست روی زمین و با آرامشی باورنکردنی زمزمه کرد: «انا لله و انا اليه راجعون» بعد هم بلند شد تا به حرم علی بن موسی الرضا مشرف شد. "شهید احسان سبحانی شاهرودی" ✍راوی :مادر شهید @Sedaye_Enghelab
🌹ای امام امت خود ناظر امانتت باش تا دزدان سیاستمدار نتوانند این امت را از انقلاب و اسلام نا امید گردانند و در قالب اسلام مجری سیاست های شیطانی خودشان باشند و یقین بدان که این امت حزب الله با جان و مال پشتیبان شما می باشند. 🌹ای امت عزیز ایران امام را درک بکنید و هیچ وقت تنها نگذارید که باعث بیچارگی می شود و بی او طوری گرفتار می شویم که خیلی بدتر از رژیم منفور قبلی "شهید حاج محمد حسین مردی ممقانی" @Sedaye_Enghelab
🌹 تو اى سبزترین بهار جاوید! اى نشان بى نشان‏ها! اى آیینه نور! اى راز سر به مهر! اى بیکران! ⭐️🌙 شادی روح شهدا والا مقام " شهید حامد گنابادی" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم امام علی علیه السلام: لَأَن تَكونَ تابِعا فِي الخَيرِ، خَيرٌ لَكَ مِن أن تَكونَ مَتبوعا فِي الشَّرِّ در خوبى، پيرو باشى، بهتر از آن است كه در بدى، پيشوا باشى 📚غررالحكم حدیث: ۳۷۶۱ @Sedaye_Enghelab
🌹با دست کاری شناسنامه اش رفت جبهه. دائم آنجا بود و بیشتر اوقات در واحد تخریب. آنجا مین خنثی می کرد. 🌹آمد مرخصی. رفتیم شمال. دریا و شنا را خیلی دوست داشت. در حال شنا جوانی را دید که در حال غرق شدن است. رفت برای نجات او. تعریف می کرد: - یه‌هو پام گرفت و دیگه نتونستم شنا کنم. داشتم غرق می شدم. دیگه هیچ امیدی به نجات نداشتم. در دل نالیدم: «امام زمان! یعنی من لیاقت شهادت نداشتم؟!» ناگهان نیرویی فوق العاده مرا از زیر آب بالا کشید. 🌹به طرف غریق رفتم و او را نجات دادم. مجید همان روز پیله کرد. - برگردیم مشهد. می خوام برم منطقه. "شهید سید مجید شوشتری" ✍راوی : خواهر شهید @Sedaye_Enghelab
🌹خداوندا! با اين عمل ناچيز خود ثابت مي كنم كه اگر در كربلاي حسين(ع) هم بودم، به ياري او می شتافتم و امروز هم اولاد بر حق او حضرت آيت الله خميني، روح خدا را تنها نخواهيم گذاشت. مادر و پدر گرامي ام و برادرانم و خواهران عزيزم! اگر به افتخار شهادت نایل آمده ام، هرگز در سوگ اين جانب گريه و زاري نكنيد، بلكه شادي نمايید، زيرا دليلي برای گريه وجود دارد.نمي بينم من به سوي الله مي روم و رفتن به سوي الله گريه ندارد. 🌹اي كاش صدها جان داشتم و آن را به اسلام عزيز و به رهبري زمان فدا مي كردم تا با اين جان بي ارزش خود به مستكبران جهان ثابت مي كردم كه ما ملت مسلمان ايران، چه قدر در گفته ی خود ثابت قدم هستیم و از مرگ هيچ هراسي نداريم، جهت برافراشته شدن پرچم لا اله الا الله به پيشواز مرگ هم می رویم. از برادران حزب اللهی خود تقاضایي دارم و آن این که در اين زمان حساس، امام امت را تنها نگذاشته و از تفرقه و دودستگي دوري كنند. ما در هر حال رفتني هستيم، چه بهتر كه به آخرت خود نيز توجه داشته باشيم. " شهید محمدرضا زاهدیان" @Sedaye_Enghelab
🌹عادت داشتم برای اثبات هر سخنی قسم یاد کنم. برادرم از این مسئله ناراحت بود و مرا تشویق به ترک این کار می کرد. 🌹یک بار که طبق عادت سوگند خوردم، سید علی تهدیدم کرد که اگر این کار تکرار شود، تنبیه خواهم شد و روزی که بی اختیار قسم خوردم به طرفم هجوم آورد که من با فرار بموقع از تنبیه مصون ماندم. "شهید سید علی حسینی" ✍راوی : برادر شهيد @Sedaye_Enghelab
🌹 به خواهران عزیزم توصیه می کنم حجاب خود را رعایت کنند تا خون شهدا پایمال نشود.نماز خود را اول وقت و در مسجد بخوانید که موجب بالا رفتن اعمال و استجابت دعا می شود.با احسان به والدین درهای رحمت الهی را به روی خود بگشایید.از ولایت فقیه تبعیت کنید تا رستگار و موفق شوید.همچنین خواهرانم را به حفظ حجاب سفارش می کنم تا از نگاه های آلوده مصون بمانند و آرامش درونی کسب کنند.                                                                                             "  شهید محمدرضا دلدار"             @Sedaye_Enghelab
🌹 گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور است ، وگرنه همه اجرها در گمنامیست. ⭐️🌙 شادی روح شهدا والا مقام " شهید اسدالله نظاری سده" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم حضرت فاطمه علیهاالسلام: از دنیای شما محبت سه چیز در دل من نهاده شد: تلاوت قرآن، نگاه به چهره پیامبر خدا و انفاق در راه خدا 📚نهج الحياة، ح ۱۶۴ @Sedaye_Enghelab
🌹تقریبا ده ساله بود. کنار پنجره نشسته بود و آسمان را تماشا می کرد. ناگهان فریاد بلندی کشید. از جا جستم و به طرفش دویدم. رنگش پریده بود و نفس نفس می زد و با انگشت مسیر عبور یک هواپیما را نشان می داد. 🌹پرسیدم: «چی شده؟» بریده بریده گفت: هواپیما سقوط کرد». دوباره امتداد انگشت او را به طرف آسمان نگاه کردم. هواپیما آرام ابرها را می شکافت و پیش می رفت. 🌹عصبانی از شوکی که به من وارد کرده بود، سیلی محکمی به صورتش زدم و غرغرکنان از پنجره فاصله گرفتم. ولی یک جایی از دلم می لرزید. آخر سابقه ی پیشگویی های او را داشتم. 🌹خدا خدا می کردم این بار حرفش درست درنیاید. دو سه ساعت بعد، رادیو خبر سقوط هواپیمایی را داد که از مشهد عازم تهران بود. 🌹روزی که می خواست برود جبهه با همان حالتی که گاه و بیگاه در او می دیدم، تاریخ برگشتش را دقیق گفت. باز دلم لرزید. 🌹بالاخره آن روزی که گفته بود، رسید. زنگ در حیاط را زدند. در را که باز کردم، با دو نفر مواجه شدم. آنها خبر شهادت محمود را آورده بودند. "شهید محمود سلیمی شهری" ✍راوی : مادر شهید @Sedaye_Enghelab
‏تیمسار ارتشی که به معنای واقعی، بسیجی بود [۵ مرداد سالروز عملیات مرصاد] ✍حاج حیدر @Sedaye_Enghelab
در عملیات مرصاد شهید رضا نادری اولین کسی بود که تنگه مرصاد را بست و منافقین کوردل را غافلگیر کرد و از همان نقطه نیز به سوی آسمان پرواز نمود. ‏این عملیات سرنوشت ساز در بامداد سومین روز از مرداد ماه ۱۳۶۷ به تاریخ هشت سال دفاع مقدس پیوند خورده است که رشادت سربازان لشکر ۳۱ عاشورا و دلاور مردان بسیجی ودوطلب آذربایجانی به عنوان برگی زرین به این عملیات بزرگ گره خورد که در نهایت منجر به پیروزی رزمندگان اسلام شد ✍حاج پیچکاک @Sedaye_Enghelab
🌹لحظه‌ای غفلت نكنید كه دشمنان اسلام در كمینند. به تبعیت از فرمان امام در صحنه بوده و همیشه تابع و مطیع فرمان ولایت‌فقیه باشید تا از لغزش‌ها و ضربات و لطمات مصون بمانید. 🌹وای بر ما! اگر این نعمت الهی (جمهوری اسلامی) را شكرگزار نبوده و لیاقت استقرار حكومت جهانی اسلام را نیابیم. شما در برابر خون پرجوش و خروش شهیدان مدیون و مسئولید. وای بر ما! چگونه می‌خواهیم فردای قیامت در جلو رسول خدا حاضر شویم. 🌹بكوشید قلم و قدم و تلاش و كلام و همه اعمالمان در جهت رضای خدا و استحكام جمهوری اسلامی و پیشرفت انقلاب اسلامی باشد "شهید سیدباقر طباطبایی‌نژاد " @Sedaye_Enghelab
🌹کارهای اعزامش جور نمی‌شد، احساس من این بود که همه یک جوری دست به سرش می‌کنند از این موضوع خیلی ناراحت بود، یکبار گفت: دیگر به هیچ کس برای رفتن به سوریه رو نمی‌زنم. آن روز وقتی به حرم حضرت رضا (ع) وارد شدیم حال عجیبی داشت. چشم‌هایش برق خاصی داشت. 🌹وارد صحن که شدیم رو به حرم سلام داد، تا پنجره فولاد گریه کنان با حالت تند راه می‌رفت، خودش را چسباند به پنجره فولاد، از قسمت خانم‌ها می‌دیدمش که زار می‌زد و می‌گفت: ببین آقا دیگه سرگردون شدم، برای دفاع از حرم آواره شهرها شدم، رسوا شدم، تو مزار شهدا انگشت‌نما شدم. 🌹طاقت نیاوردم رفتم داخل حرم، دلم خیلی برایش سوخت، یک زیارتنامه از طرف خودم خواندم. آمدم داخل صحن دیدم کمی آرام شده است. نشسته بود رو به روی پنجره فولاد، نزدیکش شدم بهم لبخند زد، تعجب کردم، گفت: حاجتم را گرفتم تا ماه دیگر اعزام می‌شوم، شک نکن. محکم شده بود. 🌹گفت: امام رضا (ع) پارتی‌ام شد. درست ماه بعد اعزام شد همانطور که امام رضا (ع) بهش گفته بود. "شهید حسین محرابی" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شب وقتی همه می خوابیدند، آهسته چادر را ترک می کرد و بی سر و صدا به شستن لباس ها و واکس زدن کفش رزمنده ها می پرداخت. 🌹هیچ کس نمی دانست کار کیست؟ بچه ها به شوخی می گفتند: «کار کار زوروست!» علیرضا می خندید و داد می زد: «زوروا امشب بیا لباسای منو بشور. کفشامم واکس بزن. 🌹وقتی شهید شد، فهمیدیم «زورو» خودش بوده: علیرضا ده یار. "شهید علیرضا ده یار" ✍راوی : همرزم شهید @Sedaye_Enghelab
🌹خدایا! امروز ورق ­هاى تاریخ اسلام، با جوهرى خون رنگ و قلمى به قامت عزیزانى چون سرو به صفحه سفید کفن ­هاى گلگون نگاشته مى شود و شهادت فصل سرخى است از کتاب سبز قرآن که معلمش حسین(ع) و کلاسش کربلاست و شاگرد آن همه انسان­هاى بیدار هستند. 🌹 از کربلاى حسین تا نینواى ایران که فرمود: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» و این سندى است گواه بر مدعایمان که در صفحه صفحه نوشته تاریخ روزمان خون است، رنج است و درد. و آنچه آسان مى کند ایمان به توست و عشق به شهادت، چون این درس دیگرى است از مکتب حسین(ع) آن سرور و سید شهیدان زنده مان. "شهیدسیدحمیدرضا فراشباشی" @Sedaye_Enghelab
🌹سینه‌ام دوباره غمی جان گرفته است « امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است » تا لحظه‌ای پیش دلم گور سرد بود اینک به یمن یاد شما جان گرفته است ⭐️🌙 شادی روح شهدا والا مقام " شهید علی جوان" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم امام حسن علیه السلام: آنچه را از دنیا طلبیده ای و بدان نرسیده ای، و به منزله آن پندارکه به اندیشه ات خطور نکرده است میزان الحکمه ج۳ ص ۶۸ با_شهدا_گم_نمی_شویم @Sedaye_Enghelab
🌹تازه کلاس دوم را شروع کرده بودم که پدرم شهید شد. آن روزها این شعار را زیاد می شنیدم که «شهیدان زنده اند، الله اکبر» 🌹روزی که کارنامه ی ثلث اول را دادند، گفتند: «پدراتون ببینن و امضا کنن». 🌹مسیر مدرسه به خانه یادم آمد از آن شعار. به سرعت کارنامه ام را گذاشتم روی سرم تا پدرم از آن بالا بالاها نمره های بیستم را ببیند و امضا کند. "شهید حسین بازمانده" ✍راوی: فرزند شهید @Sedaye_Enghelab
‏دیده‌بان بود. روی ارتفاع شیاکوه گیلانغرب زخمی شد. بعثی‌ها که نزدیکش شدند، گرای نقطه خودش را فرستاد تا آتش بریزند. در آخرین پیامش پشت بی‌سیم گفته بود: به امام و به مادرم بگویید شیاکوه لرزید اما انشایی نلرزید. شهید ‎ ✍جواد تاجیک @Sedaye_Enghelab
🌹سید یعقوب موسوی کارگاه نجاری داشت . انقلاب که پیروز شد شب ها می رفت کمک نیروهای کمیته و نگهبانی می داد . پدرش به او گفت : - آخه باباجون از صبح تا شب میری کار می کنی . خب بعدش بیا خونه استراحت کن - نه بابا . من دارم برای اسلام نگهبانی میدم *** 🌹عصر بود.سید یعقوب داشت ساک اش را می بست که برود جبهه . مقداری کشمش و نخودچی برایش کنار گذاشته بودم . آن را آوردم و مقابلش نشستم : - مادر جون اینو هم با خودت داشته باش گرفت و تشکر کرد . معلوم بود که می خواهد حرفی بزند . بعد از مقداری سکوت گفت : - من نه به کسی بدهکارم ... نه از کسی طلب دارم ! جا خوردم . حداقل سه خانواده فقیر را می شناخت 🌹که یعقوب برایشان کار نجاری انجام داده بود و پول نگرفته بود . زن های همسایه این ها را برایم گفته بودند . نگاه متعجب ام را که دید ادامه داد : - تو رو به جدم قسمت می دم به بابا نگو از کی طلبکارم من هم هیچ وقت این موضوع را برای پدرش نگفتم . حتی بعد از شهادت یعقوب "شهید سید یعقوب موسوی" @Sedaye_Enghelab
🌹معلم روستای داغیان از توابع شهرستان قوچان بودم. آخرین تابستانی بود که به روستا آمد. 🌹عصر زیبایی بود. با هم قدم میزدیم و از زیبایی های دست نخورده‌ی طبیعت لذت می بردیم و گفتگو می کردیم. 🌹در تمام مدتی که با هم بودیم، همیشه یک قدم عقب تر از من گام برمی داشت و این به خاطر مقام آموزگاری ام بود. حتی در عکس یادگاری که با هم گرفتیم، باز هم یک قدم عقب تر از من ایستاده بود. "شهید رجب صانع داغیان" ✍راوی: معلم شهید @Sedaye_Enghelab