eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷به امیدظهورنزدیک آقا صاحب الزمان. ای کاش به کربلا می رسیدیم. ای کاش به کربلا نرسیده به اسرای کربلامی رسیدیم.  ای کاش به خیمه آتش گرفته می رسیدیم 🌷ای کاش به گوش پاره شده می رسیدیم ای کاش به زنجیر در بدن فرو رفته می رسیدیم... ای کـاش بـه خـرابـه نـشـیـن شـام می رسیدیم. ای کاش به سه ساله دلتنگ پدر می رسیدیم. ای کاش به تشت حامل سر مبارک می رسیدیم . ای کاش به خیزران به لب نشسته می رسیدیم . ای کاش به سه ساله به غم پدر نشسته می رسیدیم . ای کاش به زینب در جوانی پیر شده می رسیدیم... 🌷ولـی چـه حـیف که نرسیدیم ولی می دانیم که مادری هست که هنوز هم مدافع نـدارد می رویـم کـه ثابت کنیم که بانوان این آل الله مـدافع دارنـد و مـی رویم کـه ثابت کنیم این چنین است...  "شهید مدافع حرم سجاد دهقان" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 شب جمعه است هوایت نکنم می میرم 🔹یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم 🔶ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی 🔹از فراق تو شکایت نکنم می میرم @Sedaye_Enghelab
🌷بعد از عمليات كربلاي 5 كه به خانه برگشته بود، ديدم خيلي شاد و خندان است. گفتم جريان چيست؟ گفت: در اين عمليات تلافي 5 سال تجاوز صداميان كافر را در آورديم. در ادامه گفت: پس از پيروزي در عمليات، شبي در كنار درياچه ماهي در وسط نخلستان‌ها خوابيده بودم. در عالم خواب آقاي بزرگواري را ديدم كه فرمودند: حميد مواظب باش، شما درخطر نابودي هستيد. از خواب پريدم و با دوربين مادون قرمز از روي دكلي كه 60 متر ارتفاع داشت و آن را از عراقي‌ها گرفته بوديم بالا رفتم. با دوربين اطراف را بررسي مي‌كردم و ناگهان متوجه شدم از يك طرف عراقي ها براي پاتك زدن به صورت سينه خيز به طرف ما مي‌آيند. فوراً پايين آمدم و فرمانده را بيداركردم و با هم مشورت كرديم و به اين نتيجه رسيديم كه بصورت مثلثي نيروها را آرايش دهيم، كليه برادران در وضع مثلثي كه ضلع تحتاني آن باز بود به حالت آماده قرار گرفتند و من روي دكل با دوربين و بلند گو قرار گرفتم. پس از ورود عراقي‌ها به داخل مثلث، ضلع تحتاني آن را بستيم. با گفتن تكبير من در بلندگو، شروع به تير اندازي كرديم و همه عراقي ها را كشتيم و بدين طريق با راهنمايي حضرت مهدي (عج) و ياري پروردگار، از يك تله خطرناك كه براي ما چيده بودند نجات يافتيم. . "شهید حمید حکمت پور " راوی: پدر شهید @Sedaye_Enghelab
🌷شهدا توانستند، آمده‌ایم تا ما هم بتوانیم! ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده! ✨🌙 شادی روح شهدا والا مقام "سید ابوالقاسم قافله باشی " فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت‌همتون‌ختم‌بخیروشهادت‌ان‌شاء‌الله @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز دوباره شب جمعه شد و باز بی قرار یار، باز لحظه ی شهادت و باز این دست های تنهای بی قرار. غم ظهور و نیامدنت بس نبود عزیزِ جان؟ این درد جانسوز هم بر آن اضافه شد و لبریز شد کاسه ی صبر جان. پس از این دیگر شب های جمعه هیچ وقت مثل گذشته نخواهد بود... ساعت ۱:۲۰ دقیقه بامداد جمعه... 😞💔 جانان بگو پس نوبت ما کی میرسد؟ دنیا بدون تو دیگر جای قشنگی نیست... شادی روحش صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امیرالمؤمنین علی علیه السلام 🌷وَکَمْ مِنْ عَقْل أَسِیر تَحْتَ هَوَى أَمِیر چه بسا عقل ها که در چنگالِ هوا و هوس هاى حاکم بر آنها اسیرند» 📖 حکمت ۲۱۱ @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷اولین روزی که مرگ بر شاه گفتم، محرم بود. اعلامیه‌های امام را که می‌خواندم، حرف‌های دلنشین و درستی بودند. زبان امام، زبان خودمان بود. 🌷 احساس می‌کردم قلب و دلم با امام است. دیگر با بچه‌هایم همراه شده بودم. تظاهراتی نبود که از دستمان برود. با آنها جلسات کانون توحید هم می‌رفتیم. برنامه سخنرانی‌ها را توی تظاهرات اعلام می‌کردند. 🌷مدتی بعد از انقلاب هم این جلسات ادامه داشت. سخنرانیهای کانون توحید من را با شریعتی و مطهری آشنا کرد. کتاب‌هایشان را می‌گرفتم و با مهتاب می‌خواندم. کتاب‌ها برای مهران سنگین بود. مهران کمتر می‌خواند. "شهیدنخبه علی (مهران) بلورچی' ✍ راوی: مادر شهید @Sedaye_Enghelab
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷انقلاب ما در زمانی به‌وقوع پیوست که در دنیا غیر از جهان دوقطبی، قطب دیگری وجود نداشت. "شهید حاج قاسم سلیمانی" @Sedaye_Enghelab
🌷زمستان سال 64در تهران زندگی میکردیم.اسماعیل دقایقی برای گرفتن برنج کوپنی می بایست مسیری را طی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمی توانستد از آن محدوده عبور کنند. 🌷او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و حمل یک کیسه برنج با آن مسافت تقریبا یک کیلو متری برایش زجر آور بود .از او خواستم با خودرو سپاه برود که نپذیرفت. گفتم:حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد!گفت اگر خواستی همین طور پیاده میروم وگرنه نمیروم. 🌷اوکیسه25کیلویی برنج را روی دوشش نهاد ویک نایلون هم پر از چیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد،اما حاضر نشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند. "شهید اسماعیل دقایقی" راوی : همسر شهید @Sedaye_Enghelab