eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
43 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
امام علی علیه السلام میفرمایند: مَن أيقَنَ بالخَلَفِ جادَ بالعَطيَّةِ . هر كه به عوض يقين داشته باشد، داد و دهش كند. نهج البلاغة : الحكمة ۱۳۸ @Sedaye_Enghelab
اگر امام زمان عج الله تعالی فرجه غیبت کرده است،این غیبت ماست نه او،این ماهستیم که چشمان خود را بسته ایم،این ما هستیم که آمادگی نداریم. "شهید مصطفی چمران" @Sedaye_Enghelab
میگفت: من یک چیزی فهمید‌ه‌ام! خـدا شهادت را همیشه به آدم‌هایی داده که در کار، سخت کوش بوده‌اند.. "شهیدمحمودرضابیضائی" @Sedaye_Enghelab
کاری که انجام می ‌دهید ، حتی نایستید که ، کسی بگوید خسته نباشید از همان در پشتی بیرون بروید چون اگر تشکر کنند تو دیگر اجرت را گرفته ‌ای و چیزی برای آن دنیایت باقی نمی ‌ماند..... "شهیدحسن تهرانی مقدم" @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#بخش_هشتم از اونروز به بعد ,طارق هروقت فرصت میکرد احکام دین و...را یادم میداد والان که نزدیک یک هفت
پدرم خیلی زود برگشت و رو به مادرم کرد وگفت:اوضاع خیلی خیلی خراب است ,بی دین هاا,ابلیسان هرکه وهرچه که جلویشان بایسته اتش میزنن حتی به سنی هایی مثل خودشان رحم نمیکنند....یاایزد پاک پسرم رابه خودت سپردم ,یعنی این بچه کجاست؟؟ مادرم مدام اشک میریخت ،لیلا توخودش بود وعمادهم انگاری اوضاع رادرک میکرد ودست از شیطنت وسروصداکشیده بود با کامیون اسباب بازیش ور میرفت... بلند شدم تا به عبادتگاهم پناه ببرم واز خدا وامامانم طلب نجات برای خودم وخانواده ام کنم که با حرف پدرم ایستادم. پدر:لیلا ,سلما,ام طارق هرسه تان بیایید اینجا... اونطوری که از عملکرد داعشیا برمیاد به ما که مرد هستیم هیچ رحمی ندارند ,زنان که دیگه جای خود دارند,اینی که میگم برای احتیاطه,سرشب برای همین بیرون رفتم,یک اشنایی داشتم که سراز دارو دوا وسم وزهر درمیاورد,باهزار التماس وخواهش وتمنا والبته پول زیاد راضی شد سه تا حب(قرص)سمی بهم بدهد,اینها درعرض چند دقیقه ادم رااز پا درمیارن,هرکدام ازشما یکی ازاینا راهمراه داشته باشید واگر خدای نکرده شرایطی پیش امد که ازهم جداشدیم ویا درچنگ یکی ازاین شیطانها گرفتار شدید ,راحت به زندگیتان پایان میدهد. این حرف را زد وپدرم,مرد زندگی ما وقهرمان خانه مان که هیچ وقت اشکش راندیده بودم,باصدای بلند زد زیرگریه...هق هق همه ی ما بلند شد ومیدانستیم که این عمل بابا اوج دوست داشتن,نگرانی وغیرت مردانه اش است. نفری یک قرص به من ولیلا ومادر دادو هرکدام مشغول پنهان کردنش در درز روبنده هایمان شدیم که هم پنهان باشد وهم درهرحالی قابل دسترسی.... خدای من,پروردگارم به حق پنج تن مقدست ,طارق رابرسان ,داعش رانابود کن و... ادامه دارد.... @Sedaye_Enghelab
با شهدا گم نمی شویم
#بخش_نهم پدرم خیلی زود برگشت و رو به مادرم کرد وگفت:اوضاع خیلی خیلی خراب است ,بی دین هاا,ابلیسان هر
شب ازنیمه گذشته وخبری از طارق نشده,پدرم چندبار بااحتیاط کامل بیرون رفته بود وتااونجایی که عقلش میرسید دنبال طارق گشته ولی هیچ اثری نه ازعلی بود ونه ازطارق,نخلستان هم نمیشد که برود اخه داعشیها راه های ورود وخروج شهررا بسته بودند ونخلستان خارج ازشهربود,همه مان مثل مرغ سرکنده ازاین اتاق به اون اتاق میرفتیم,بی هدف .... یک ساعت بعدازنیمه شب بود که دوست پدرم که قراربود اخرشب ازشهر ببرتمان بیرون زنگ زد وگفت امشب اصلا امکان رفتن نیست چون داعشیا همه جا راگرفتند توهرخیابان کلی سرباز گذاشتند وهرکس راکه ببینند بدون سوال وپرسش به رگبار میبندن,توصیه کردکه به هیچ وجه ازخانه خارج نشیم ,حتی به پدرم هم گفت که مردها هم در امان نیستند دیگه زنان که جای خود دارد... چه شب نحسی بود ,به جز عماد هیچ کس چشم روی هم نگذاشت وهیچ خبری هم از طارق وعلی نشد که نشد. نزدیک اذان صبح بود ,میخواستم به بهانه ی هوا خوری به زیرزمین برم ونمازصبحم رابخونم ودعا کنم مشکلاتمان حل بشود که ناگاه صدای اذان مسجدی که خیلی دورتر از ما بود درهواپیچید,انگار مرض داشتند تاجایی راه داشت صدا رازیاد کرده بودند ویک نفرباصدای نکره اش اذان به سبک سنی ها میگفت وبعداز اذان اعلام نمود وقت نمازاست وچون به مدد خداوند حکومت سراسر نور اسلامی داعش برپاشده ,تمام مردها موظفند به محض شنیدن اذان به مسجد بیایند ونماز جماعت بخوانند واگر شخصی هنگام نماز بیرون از مسجد درمغازه,خیابان,کوچه و...دیده شود بدون سوال تیرباران خواهد شد.. پیش خودم گفتم:عجب ادمهای بی منطق ووحشی هستند ,بااین کارا که ملت رااز دین اسلام گریزان میکنند وباعث میشن مردم از دین زده بشوند... خورشید طلوع کرده بودبااینکه مادرم بساط صبحانه راه انداخته بود اما هیچ کداممان میلی به خوردن نداشتیم ,هرکدام از ما گوشه ای کز کرده بودیم. عماد هنوز خواب بود ودرهمین حین در خانه رابه شدت زدند واز پشت در سروصداهای زیادی میامد انگار به خانه ی ماحمله شده بود پدر:بچه ها سریع چادر وروبنده بپوشین وخودش با ترس وهراس رفت طرف در تا بازش کند... ادامه دارد... @Sedaye_Enghelab
خدایا! نمی‌دانم وقتی که مرگ به سراغم می‌آید، من در چه حالی هستم، اما خدایا! دوســت دارم در آن حــال، لبهایم به ذڪر یا زهرا (س) مشــغول باشـد و دلم از نور محــبت علـی و فــرزندان علــی (علیــهـم صلوات الله) لبریز باشـد. خــدایا! در دلـم تقاضـایی اســت کــه نمــی‌توانم آن را بـر زبان آورم و آن تمـنای شــهادت اســت. خدایا آیا من لایق شــهادت هســتم؟ "شهید سید مصطفی موسوی" @Sedaye_Enghelab
این عکس ، ﺁﺩﻡ را خجالت‌زده می‌کند ، یکی از حزن انگیزترین ودر عین حال حماسی‌ترین لحظات فکه ، ماجرای گردان حنظله است؛ 300 تن از رزمندگان این گردان درون یکی از کانال‌ها به محاصره‌ی نیروهای عراقی در می‌آیند، آنهاچند روز وصرفا با تکیه برایمان سرشار خود به مبارزه ادامه می‌دهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و باعطش مفرط به شهادت می‌ﺭﺳﻨﺪ، ساعتهای آخرمقاومت بچه‌ها در کانال، بیسیم‌چی گردان حنظله حاج همت را خواست، حاجی آمد پای بیسیم و گوشی رابه دست گرفت. صدای ضعیف وپر از خش خش را از آن سوی خط شنیدم که میگوید: احمد رفت، حسین هم رفت. باطری بی‌سیم دارد تمام می‌شود، بعثیها عن قریب می‌آیند تاما را خلاص کنند، من هم خداحافظی میکنم. حاج همت که قادر به محاصره‌ی تیپ‌های تازه نفس دشمن نبود، همان طور که به پهنای صورت اشک می ‌ریخت، گفت: بی‌سیم را قطع نکن... حرف بزن، هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت را قطع نکن ، صدای بی‌سیم‌چی را شنیدم که می‌گفت: 👈سلام ما را به امام برسانید، از قول ما به امام بگویید:همانطور که فرموده بودید حسین‌وار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام سجاد علیه السلام میفرمایند: اللّهُمَّ أصلِح لي ديني ؛ فَإِنَّهُ عِصمَةُ أمري، وأصلِح لي آخِرَتي؛ فَإِنَّها دارُ مَقَرّي وإلَيها مِن مُجاوَرَةِ اللِّئامِ مَفَرّي. بار خدايا! دينم را برايم درست گردان ؛ چرا كه آن ، نگهبان امور من است ، و آخرتم را برايم درست گردان ؛ چرا كه آن ، سراى ماندن من و گريزگاه من از همسايگى با فرومايگان است . البلد الأمين : ص ۱۲۳ @Sedaye_Enghelab
مــادرم! انسان‌ســـازترين مكان خــاكى سنگــر اســـت. آن هـــم سنگــرِی كه بر عـــليه ظلم و ستـــم باشــد. اين را هم بايد بدانیـــد كه گرامی ترين مرگـــها شهـــادت در راه خــداست..... منطق شهيد منطقى است آميخته با منطق عشق الهى.... از يك طــرف و منطـــق اصلاح و مصلــح از يك طــرف ديگر.. اما روى سخنم به شــما خواهران مسلـــمان است كه حجاب اسلامى خودراحفظ كنـــيد، كه حفظ حـــجاب شماهاكوبنده ترازســـلاح من است و در زندگى زيـــنب وارباشـــيد.... "شهید محمدرضا آقاجان عبداله" @Sedaye_Enghelab
پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو می کرد … پرسیدم : دنبال چی می گردی ؟ گفت : سربند یا زهرا ! گفتم : یکیش رو بردار ببند دیگه ، چه فرقی داره ؟ گفت : نه ! آخه من مادر ندارم … @Sedaye_Enghelab