eitaa logo
با شهدا گم نمی شویم
3.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
42 فایل
#شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است. آنها همچون ستارگانی هستند که می توان با آنها راه را پیدا کرد. ارتباط با مدیر کانال: @bonyan_marsoos ادمین تبادل: @basir114 ادمین تبلیغات: @K48MM80O59
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹مثل‌ هر جوان‌ دیگری‌، با تعدادی‌ از دوستانش‌ عکس‌ یادگاری‌ گرفته‌ بود که‌ همة‌ آنهارا در آلبوم‌ خودش‌ نگهداری‌ می‌کرد. پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ حوادثی‌ رخ‌ داد که‌ راه‌ بعضی‌از دوستانش‌ از انقلاب‌ و امام‌ جدا شد. 🌹محمدمهدی‌ به‌ ارشاد آنان‌ علاقه‌ داشت‌ و برای‌ همین‌ هم‌ تلاش‌ می‌کرد ولی‌ موفق‌نشد. پس‌ از ناامیدی‌ از ارشاد آنان‌، یک‌ روز سراغ‌ آلبوم‌ عکسها رفت‌ و عکسهایی‌ را که‌ باآنها داشت‌ همه‌ را پاره‌ کرد. وقتی‌ علت‌ این‌ کارش‌ را جویا شدیم‌، در جواب‌ گفت‌: 🌹«راه‌ این‌ افراد از خط‌ انقلاب‌ جدا شده‌ است‌، دیگر نمی‌خواهم‌ با اینگونه‌ افرادعکسی‌ داشته‌ باشم‌.» راوی: پدر شهید شهید محمد مهدی خادم الشریعه @Sedaye_Enghelab
🕊🌹🕊🌹🕊 امام زمان ارواحنافداه منتظر شماستــ، قلب خود را پاڪ ڪنید و همچنان محڪم و استوار بر عقیده و ایمان خود باشید و زمان را براے ظهور حضرتش آماده و مهیا سازید. مگر نمیبینی ڪہ ظلم سراسر گیتے را فرا گرفتہ و مهدے فاطمہ ارواحنافداه سرباز مےطلـــبد... " شهیدمحسن حججے" @Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷دلداده‌ی ارباب بود.. درِ تابوت رو باز ڪردند این آخرین فرصت بود.. بدن رو برداشتن تا بذارن داخل قبر بدنم بی‌حس شده بود.. زانو زدم کنار قبر دو سه تا کار دیگر مانده بود.. باید وصیت‌های محمدحسین رو مو به مو انجام میدادم.. پیراهن مشڪی‌اش رو از توی کیف در آوردم.. همان که محرم‌ها می‌پوشید.. یڪ چفیه مشکی هم بود صدایم می‌لرزید.. به آن آقا گفتم که این لباس و این چفیه را قشنگ بڪشد روی بدنش.. خدا خیرش بدهد توی آن قیامت؛ پیراهن رو با وسواس ڪشید روی تنش و چفیه رو انداخت دور گردنش جز زیبایی چیزی نبود.. به آن آقا گفتم: می‌خواست براش سینه بزنم شما میتونید؟! یا بیایید بالا خودم برم براش سینه بزنم بغضش ترڪید دست و پایش را گم کرد نمی‌توانست حرف بزند چند دفعه زد رو سینه محمدحسین بهش گفتم: نوحه هم بخونید.. برگشت نگاهم کرد صورتش خیسِ خیس بود نمیدونم اشڪ بود یا آبِ باران..؟! پرسید: چی بخونم..؟! گفتم: هرچی به زبونتون اومد.. گفت: خودت بگو.. نفسم بالا نمی‌آمد انگار یڪی چنگ انداخته‌ بود و گلویم رو فشار می‌داد.. خیلی زور زدم تا نفس عمیق بکشم.. گفتم:از حرم تـا قتلگاه زینب صدا می‌زد حسین دست و پا می‌زد حسین زینب صدا می‌زد حسین سینه می‌زد برای محمدحسین شانه‌هایش تکان می‌خورد برگشت با اشاره به من فهماند همه را انجام دادم.. خیالم راحت شد پیشِ پایِ ارباب تازه سینه زده بود.. راوی همسر‌شهید.. "شهید محمدحسین‌محمدخانی"🌷 @Sedaye_Enghelab
🌹🕊🌹🕊🌹 وصیت‌نامه " شهید محمد علی تک " ای مردم شهیدپرور! اسلحه مرا نگذارید زمین و راه مرا ادامه بدهید و از رهبر پشتیبانی کنید و مانند مردم کوفه نباشید که حسین (ع) را تنها گذاشتند، نه! ما مردم کوفه نیستیم و امام عزیز را تنها نمی‌گذاریم و باید در عمل ثابت کنیم و امروز روز عمل است. @Sedaye_Enghelab
🌹من بال و پر شهید را می بوسم پا تا به سر شهید را می بوسم دستم نرسد اگر به دامان شهید دست پدر شهید را می بوسم ⭐️🌙 شادی روح شهید والا مقام " شهید سجاد شمس الدینی" فاتحه و صلواتی هدیه کنیم. عاقبت همتون ختم بخیر وشهادت ان شاءالله. @Sedaye_Enghelab
بسم الله الرحمن الرحیم امام صادق علیه السلام: همه خوبی در خانه ای قرار داده شده و کلید آن، دل برکندن از دنیا است. 📚میزان الحکمه، ج ۳ ، ص ۵۵۰ @Sedaye_Enghelab
🌹هیچوقت ندیدم توی خونه از کارش صحبت کنه. باورش سخته ، اما وقتی شهید شد تازه فهمیدم که یوسف قائم مقام فرماندهی کل سپاه بوده... 🌹وقتی هم برای ثبت‌نامِ بچه ها به مدرسه رفته بود ، از شغلش پرسیده بودند . آقا یوسف هم گفته بود: پاسدار هستم ... "شهید یوسف کلاهدوز" @Sedaye_Enghelab
❣راوی : همرزم شهید 🔸برای شهید شدن به هر دری زده بود؛ امّا شهادت قسمتش نمی‌شد. حتّی به هوای شهادت ازدواج کرد ولی فایده نداشت. بعد از عملیات کربلای چهار حال و روز خوبی نداشت. شب عملیات کربلای پنج با شهادت حضرت فاطمه (سلام‌اللَّه‌علیها) مصادف شده بود. حاجی توی سنگر فرماندهی نشسته بود. در آن اوضاع و احوال که همه در تب و تاب عملیات بودند سراغ مدّاح را گرفت. راضی اش کرده بود تا برایش روضه حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بخواند. مدّاح می‌خواند و حاجی گریه می‌کرد: وقتی که باغ می سوخت صیّاد بی مروّت مرغ شکسته پر را در آشیانه می‌زد گردیده بود قنفذ همدست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می‌زد همان شب بی بی شهادتش را امضا کرد. صبح عملیات که برای سرکشی خط آمده بود، خمپاره‌ای کنارش خورد... فقط دو تا ساق پایش سالم ماند...💔 🌷سردار شهید احمد کریمی 🌷 @Sedaye_Enghelab