eitaa logo
مشاوران ستاره مبین
9.4هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
16 فایل
زیر نظر استاد سید روح الله حسینی 👈طب بر مبنای معرفت النفس (کانال اصلی مجموعه) @Javaher_Alhayat 🍜کانال‌ طبایع تغذیه 💠 @Taghzieh_tabaie_amzaj 👤نظرات: @Rahnama_Javaher
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1412073035.mp3
10.03M
امام صادق (ع): اِذا تابَ العَبدُ تَوبَهً نَصوحاً أَحَبَّهُ اللهُ فَسَتَرَ عَلَیهِ فی‌الدُّنیا والآخره وقتی بنده توبه خالصانه می‌کند خدا هم او را دوست می‌دارد و عیوبش را در دنیا و آخرت می‌پوشاند اصول کافی، ج 4، ص 162 ❋ستاره مبین، کانال تخصصی مشاوره     ◣@Setare_mobin ◢ ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
💥 حکایتی جالب توجه، از کمک کردن یک مجوسی به یکی از سادات 🔹 مجلسی اول رحمه الله علیه: ابن جمهور أحسايى از علامه حلى روايت كرده است كه چون اهل قم هميشه شيعه بودند، خلفاء بنى عباس غالبا نواصب را بر ايشان والى مى كردند تا آنكه جمعى از سادات را شهيد كردند. علويه‌ای فرزندان خود را برداشت و از قم بيرون آورد كه مبادا آنها را بكُشند، و از شخصى تفحص نمود كه در كجا زندگی مى توان كرد؟ او گفت در بلخ شيعيان هستند و بزرگى در بلخ هست كه رعايت ذريّت مطهره مى كند و خمس به سادات مى دهد. علويه با اولاد متوجه بلخ شدند تا به مشقت بسيار در زمستان بسيار سردى به بلخ رسيدند و تفحص احوال آن بزرگ نمودند و نشان گرفتند تا به نزد او رسيدند و احوال خود را به او گفتند. آن بزرگ گفت كه گواه داريد بر سيادت؟ گفتند داريم اما در قم هستند. گفت برويد چون گواه نداريد به شما خمس نمى‌توانم داد. اين جماعت گريان و از سرما لرزان از پيش او برگشتند و احوال مکان پرسيدند. شخصى گفت كه كاروانسرائى هست كه فقرا و مساكين در آنجا مى باشند. علويه متوجه آنجا شد، اتفاقا در مجلس آن بزرگ مجوسى بود چون اين واقعه را ديد او را رقت قلب شده دنبال آن علويه آمد و عرض نمود كه مرا خانه هست. اگر به خانه من آييد بد نيست. علويه متوجه خانه او شد و آن مجوسى پيشتر رفت و عيال و اطفال خود را از منزلى كه مى بودند بيرون كرد به منزلى ديگر، و ايشان را بجاى خود جای داد، و ايشان از تنور گرم شدند و طعامى برای ايشان رسانيد و زنان خانه اش را گفت كه شما برويد و ايشان را تسلّى دهيد و با ايشان صحبت بداريد تا از غم بدر آيند. چنان كردند تا شام شد. 👈🏻 علويه به زنان مجوسيه گفت برخيزيد تا نماز بخوانیم. ايشان گفتند ما گَبريم نماز نمی‌خوانیم. آن علويه بسيار متأثر شد كه گَبرى کمک ايشان كرده است. نمازها را بجا آورد و مشغول تضرع و زارى شد كه خداوندا چنانكه اين گَبران ما را اعانت كردند و جای دادند، نور ايمان در دل ايشان در آور كه معاشرت با كفار نيز مشكل است. آن مجوسى با عيال خود بخواب رفتند، مجوسى در واقعه ديد كه قيامت شده است و همه مردمان بحال خود درمانده اند و تشنگى بر او غلبه كرده است احوال آن را از اهل محشر پرسيد. گفتند آب در اين صحرا نيست مگر در حوض كوثر كه از خاتم پيغمبران است، او متوجه حوض شد تا رسيد، ساقى حوض كوثر حضرت امير صلوات اللَّه عليه فرمودند كه تو گَبرى و بغير از مؤمنان كسى از اين آب نمى خورد، و در اين سخن بودند كه حضرت سيد المرسلين صلى اللَّه عليه و آله ندا كردند كه يا على او را آب ده كه ذريّه ما را در خانه خود جای داده است و با ايشان نيكى كرده است. حضرت امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه آب به او دادند و چون بسيار لذيذ بود و او بسيار تشنه، در وقت آشاميدن آب بر لباس او ريخته بود. پس بيدار شد و به نزد آن علويه آمد در نصف شب و او در دعا بود، و چون رسيد اول گفت اسلام را بر من عرض كن تا مسلمان شوم، و بعد از كلمات اسلام و ايمان واقعه خود را ذكر كرد و از آبى كه بر رخت او ريخته بود رختهاى او هنوز تر بود با نهايت خوشبوئى، و در همان شب هفتاد نفر از خويشان خود را آورده و همه به شرف اسلام مشرف شدند و همه جامهاى سفيد به همرسانيده در زى مسلمانان در آمدند و آن شب را عيد كردند. چون صبح شد و نماز خواندند، بزرگِ بلخ درب خانه ايشان را زد، چون درب را گشودند و اين جماعت را در هیبت مسلمانان مشاهده كرد در تعجب بود، و اين جماعت در تعجب كه چه وجه دارد آمدن او ب درب خانه ايشان؛ نو مسلمان واقعه خود را بيان کرد. آن بزرگ گفت سبحان الله، من نيز چنين واقعه‌ای ديدم و چون به نزد حوض رفتم ساقى كوثر صلوات الله عليه فرمودند "گواه بيار كه مسلمانى تا ترا آب دهم." و بعد از آن شروع كردند به توبيخ و سرزنش، كه اين جماعت با اين حال كه آمدند نه احتمال داشت كه راست گويند و بر تقدير عدم سيادت نه مسلمان بودند؟ بارى بمن آب ندادند و من از دهشت آن واقعه بيدار شدم و تشنگى بر من غلبه كرده است و هر چند آب مى خورم سيراب نمى شوم و تشنگى من ساكن نمى شود، مرا به نزد آن علويه ببر؛ و چون به نزد او رفت بعد از عذر خواهى و حكايت واقعه، گفت كه اكثر يا نصف بلخ از من است، نصف آن را به تو مى دهم و هر چه دارم نصف آن از تست كه از تقصير من بگذرى و نزد من آيى، آن علويه گفت كه چون اين جماعت به شرف اسلام مشرف شده اند خلاف مُرُوتست كه ايشان را بگذارم و ليكن من از تقصير تو گذشتم. 📚 لوامع صاحبقرانى، ج ۶، ص ۹۲     ◣@Setare_mobin ◢ ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"علامه حسن زاده آملی" آنکه خدای را انکار دارد منکر وجود خود است. ❋ستاره مبین، کانال تخصصی مشاوره     ◣@Setare_mobin ◢ ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آستانه‌ی ظهوریم! وقتی ظهورمحقق میشه... میگن؛ ما انقدر زود دیگه انتظار نداشتیم. فرمود: من یک شب امر مهدی خودم را اصلاح خواهم کرد. منتظر مقدمات نباشید ... یک شب عالم را متحول می‌کنه! ❋ستاره مبین، کانال تخصصی مشاوره     ◣@Setare_mobin ◢ ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای آن که بچه‌های ما شخصیت پیدا کنند؛ لازم است که این شخصیت در خود پدر و مادر باشد. وقتی پدر و مادر خودشان آدم های حقیر هستند؛ احساس حقارت می کنند؛ اعتماد به نفس ندارند؛ طبیعتا نمی‌توانند فرزندان خود را با شخصیت و با اعتماد به نفس بار بیاورند. ❋ستاره مبین، کانال تخصصی مشاوره     ◣@Setare_mobin ◢ ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا