جزئی ترین مسائل زندگیِ شهید بیضایی با انتظار و توجه به نظارت امام عصر(عج) عجین بود؛
ولی هیچ وقت (تاکید می کنم)
هیچ وقت به کسی نشان نمی داد که مثلا من
منتظر امام زمان(عج) هستم و فلان و بهمان ...
دنبال نشان دادن نبود بلکه
رفتارش این انتظار را فریاد می کشید.
🌺🍃🌺🍃🌺
هیچ وقت فراموش نمی کنم در گیر و دار خریدن کت شلوار دامادی به من گفت: «خیلی سخت نگیر، شاید امام زمان(عج) امشب ظهور کردند و عروسی ما به تعویق افتاد.»
یعنی گویا تمام لحظات زندگی، منتظر یک اتفاق مهم بود یا حداقل شناخت من از محمودرضا اینطور بود....
🌺🍃🌺🍃🌺
#قسمتیازوصیتنامه
🌱باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدیم،
و شیعه بدنیا آمدیم، که موثر در تحقق ظهور مولا باشیم!
و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست..
و جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتا....
#شهیدمحمودرضابیضایی❣️
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
🌿♥️
#نمــاز_اول_وقت
🌺 شهیدی که از نوجوانی عاشقِ خدا بود...
با نورالله همبازی و پسر عمو بودیم
بارِ اول نبود که این اتفاق میافتاد.
اهلِ نماز اول وقت بود...
وقتی وسط بازی، رها کرد که بره
می دونستم درخواستـم برای موندنش بیفایده است.
اما بهش گفتم: کجا؟ هنوز بازیمون تموم نشده ...
برگشـت و بهـم گفـت: مگه صـدای اذان رو نمیشنـوی؟
میرم نماز ...
🌸🍃🌸🍃🌸
گفتم:« ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟».
قدری فکر کرد و گفت:« هیچی. ».
گفتم:« یعنی چی؟ مثلاً دلت نمیخواد یک کارهای بشی، ادامه تحصیل بدی یا از این حرفها دیگه.».
گفت:« یک آرزو دارم. از خدا خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده، شهید بشم.».
خدایا ناقابل است می دانم.
#نوجوان_شهیدنورالله_اختری🍃🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
فاتح قلب ها بود او که هم زمین را با بودنش مفتخر کرد و هم میهمان همیشگی آسمان شد...
از هوش و زکات و تواناییش چیزی نمیگویم اما همین یک جمله کافیست که قبل از اعزام به سوریه برای ادامه تحصیلات دانشگاهی بورسیه شده بود و در حوزه علمیه به عنوان یک نخبه میشناختندش...✅
از کودکی برای اهلبیت روضه میخواند و مداحی میکرد شاید همان روزها بود که این چنین سرنوشتی را برای خود رقم زد...کسی چه میداند شاید هم در راهیان نور ضمانت شهادت گرفت 🌹
وقتی که سوریه میرفت مادرش هیچقوت صورت اورا نبوسید
چون اعتقاد داشت مسافر دیگر باز نمیگردد..😔
بار اخری که رفت هم صورت عزیز تر از جانش را نبوسید اما دست تقدیر برایش اینگونه نوشته بود که مسافرش برای همیشه در دلش زنده بماند ، به مادرش قول داده بود دو هفته ایی برمیگردد و اینجاست که ثابت میشود او مرد واقعیست سر قولش ماند و دوهفته ایی برگشت و آن هم چه برگشتنی رضا دیگر فقط دردانه مادر نبود...
او عزیزخدا شده بود و خدا خریدارش
و این مادرش بود در حسرت بوسیدن صورت ماهه پسرش💔
وقتی که خبر شهادتش را به خانواده دادند گفتند:بنویسید سردار رضا بخشی (فاتح) خبر شهادتش همانند مهربانیهایش خانواده را غافلگیر کرد.
#شهيدرضابخشی🍃🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh
🍃می گویند سحرها مناجات های #عاشقانه را خدا خوب خریداری میکند♡
🍃گویی همه چیز از همان سحرهایی شروع شد که اشک هایش میان #نمازشب را دست های نوازشگر خدا پاک کرد و به او وعده داد که به زودی خریدارش میشود
🍃گویا زمزمه های #استغفار های سحرگاهی اش فرشتگان را نیز بی تاب کرده بود و سفارشش را نزد #اباعبدالله کرده بودند❣
🍃اخر میدانی، شب #عاشورا همه ارباب را رها کردند اما #محمد شب عاشورا را آغاز شهادتش دانست. عهد بست، وفا کرد و چشم هایش را به روی دنیا بست و عاشقانه به سمت #اربابش روانه شد🕊
یک روز که کنارش نشسته بودم به من گفت: «معنای «حُسن مأب» در قرآن چیست»؟
گفتم: چرا؟
گفت: «دلیل سوالم را برایت میگویم، ولی
دوست ندارم تا زندهام برای کسی نقل کنی.
اگر لایق بودم و رفتم که هیچ، اگر نه تا در زمان حیاتم به کسی نگو».
گفتم: بگو رفیق چشم.
بعد ادامه داد «در سفری که به قم داشتم به حرم حضرت معصومه (س) رفتم و کنار قبر آیتالله بهجت نشستم.
قرآن دستم بود و استخارهای گرفتم.
این آیه آمد «الذین آمنو و عملو الصالحات طوبی لهم و حُسن مأب»
(همان کسانی که ایمان آورده و عمل شایسته بجا آوردند، خوشی و سرانجام نیک از آن آنهاست.
آیه شریفه 29 سوره رعد)».
بعد اشک در چشمانش حلقه زد و گفت:
«حُسن مأب» یعنی همان شهادت؟
گفتم بله رفیق، یعنی بهترین جایگاه که فقط شهدا به آن درجه میرسند».
#شهیدمحمدجاودانی🍃🕊
🌹شادی روحش صلوات🌹
@ShahadatNameOshagh