eitaa logo
❣️ شهادت نامه ی عشاق❣️
315 دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
19 فایل
❣️بدون توسل خارج نشو ❣️بدون صلوات خارج نشو ❣️بدون توجه به زندگی یکشون خارج نشو ❣️بدون قول به خود؛که کمی شبیه شون شی خارج نشو ❣️ وقتی حسشون کردی دیگه خارج شو............. از تمام خانواده های شهدا عذرخواهم که این کانال گویای زندگی زیبای عزیزانشون نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۹ آبان ۱۴۰۰
4_5978932421238720861.mp3
1.32M
💠 ۳۱ 🔹 بازخوانی های شهدا 🔹 شماره سی و یک : من و مین و مهتاب... (شعری در حال و هوای کتاب "وقتی مهتاب گم شد") @ShahadatNameOshagh
۲۹ آبان ۱۴۰۰
▫️نشست کنار مــادر آرام و سر بـه زیر گفت: مـــادر! ❣ پارگی شلوارم خیلی زیاد شده، توی مدرسه... لحظاتی مکث کرد و ادامه داد: اگه به بابام فشار نمیاد بگین یه شلوار برام بخره... پدرش می‌گفت: محمد جواد خیلی محجوب بود، مواظب بود چیزی نخواهد کــه در توانمون نباشه... 🕊 شادی روحشان صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
۲۹ آبان ۱۴۰۰
🍂یک روز آمد دوزانو نشست روبه‌رویم. گفت «مامانِ من تو نمی‌خوای خمس پسرهات رو بدی؟» گفتم «خمس پسرهام تویی؟» گفت «چه فرقی می‌کنه؟» اما فرق می‌کرد. عزیزکرده‌ام بود. گفتم «نرو.» گفت «خودت یادم دادی مامان. همون وقت‌ها که چادرت را می‌کشیدی سرت و دست ما پنج تا رو می‌گرفتی می‌کشوندی تو هییت و مسجد. ضجه می‌زدی کاش بودیم و یاریت می‌کردیم، یادته؟ بلندبلند داد می‌زدی که خانم زینب! من و بچه‌هام فدات بشیم. بفرما الان وقت عمل شده.» 🕊 شادی روح مطهرشان صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
۲۹ آبان ۱۴۰۰
▫️ گفتم با مادرم حرفم شده. جزئیات ماجرا را توضیح دادم. 🍃خیلی از دستم عصبانی شد و گفت وسایلت را جمع کن و برو ... کسی که با مادرش دعوا کرده کار خیرش در مسجد هم قبول نیست. 🦋بعد هم گفت من هر چه دارم به برکت دعای مادرم است. واقعا هم همین طور بود خیلی به مادرش ارادت داشت و با احترام خاصی با او برخورد می‌کرد. می‌گفت: برای جذب در سپاه در روند کار اداری‌ام به مشکل برخوردم و کلاً ناامید شدم. اگر مادرم دعا نمی‌کرد پاسدار نمی‌شدم. به من سفارش کرد اگر می‌خواهی در دنیا و آخرت عاقبت به خیر شوی حتما باید دم مادرت را ببینی. 🌹 شادی روح مطهرشان صلوات🕊 @ShahadatNameOshagh
۲۹ آبان ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳۰ آبان ۱۴۰۰
4_5998903959035578779.mp3
1.35M
💠 ۳۲ 🔹 بازخوانی های شهدا 🔹 شماره سی و دو : شهدا پاره های تن من بودند... (بخشی از کتاب وقتی مهتاب گم شد) @ShahadatNameOshagh
۳۰ آبان ۱۴۰۰
●گفتند: برادر سلیمانی اینجا چند نفر سلمانی داریم برای همین کارها. ●خندید و گفت: کار کردن برای بسیجی‌ها خیلی لذت دارد. یعنی می‌شود فردای قیامت یکی از این‌ها بیاید دست من را بگیرد و بگوید این احمد در آن دنیا سر من را اصلاح کرد....» 🕊 شادی روح مطهرشان صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
۳۰ آبان ۱۴۰۰
▫️کنار سفره نشسته بودیم. موضوعی پیش آمدکه من ناراحت شدم. دیدم شهید رضا پورخسـروانی بلند شد و به اتاق دیگر رفت. دنبالش رفتم. به نماز ایستاده بود. علت این نماز بی‌موقع را جویا شدم. گفت: دو رکعت نماز استغفار خواندم که چرا حرفی زدم کـه پدرم رنجید. 🕊 شادی روح مطهرشان صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
۳۰ آبان ۱۴۰۰
💟 تازه جوانِ هفده ساله، سنش را بیشتر گفته بود تا بتواند همراه دیگر جوانان غیور فاطمیون به سوریه برود. 🌱 جوانی که اعتقاد داشت آدمی یک بار می‌میرد و چه بهتر که در راه خدا و برای دفاع از ناموس مسلمان و شیعه باشد. شهید مدافع حرم فاطمیون " "🕊 شادی روح مطهرشان صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh
۳۰ آبان ۱۴۰۰
هدایت شده از 💞 نماز شب ⁦💞
💟 نیت کنید 💟 خوش به حال این گلها که این پارچه مقدس رو لمس میکنند.. همین الان دوستی برامون فرستادن که پرچم گنبد ابا عبدالله الحسین به دستم میرسه و برای ما هم فرستادند که زیارت کنیم ❤️ میشه ببینید و اشک نریزید؟؟ تو حال خوبی که با دیدنش بهتون دست میده برای ایشون هم دعا کنید وحتما برای همدیگه .. 💞عاقبت بخیری عاقبت بخیری عاقبت بخیری زیر سایه صاحب الزمان 💞
۳۰ آبان ۱۴۰۰