eitaa logo
یٰآددٰآشْـٺ‌‌℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
392 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
714 ویدیو
62 فایل
ـ﷽ - بیـٰادمَردان‌عآشـق‌و‌بی‌اِدعـآ•• - وَ روایَت‌هایی‌به‌قلـم‌دِل‌•• - هِدیه‌به‌پیشگاه‌ِ مولاٰوصـٰاحِبمـآن‌حَضرت‌مَھـدی‌ِفآطِمـہ (عَجل‌الله‌تعالی‌فَرجه‌الشَریٖف)••|❤ . #کپی‌باذکرصلوات‌برای‌ظھورآقاامام‌زمان‌عج‌آزاد ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
از دانایی پرسیدند چگونه میتوان به میزان عقل کسی پی برد ؟ جواب داد از حرفی که میزند. دوبار پرسیدند اگر چیزی نگفت چه ! جواب داد هیچ کس انقدر عاقل نیست ، که همیشه سکوت کند.
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود: کی بودن اینا! - آیت‌الله سیدمحمدباقرشهیدی می‌گفت: کرایه منزلم به تاخیر افتاده بود جریان را به سید ابوالحسن اصفهانی که مرجع تقلید شیعیان بود گفتم. فرادی آن روز اتفاقا فرزند ایشان در حادثه ای از دنیا رفت. مایوس شدم و با خود گفتم گرفتاری مانع می‌شود که ایشان به فکر من باشد و کمکی به من بکند. اما در روز تشییع دیدم آیت‌الله اصفهانی به سمت من می‌آید، و تا به من رسید وجهی را در اختیارم گذاشت و فرمود : این را فعلا هزینه مشکلت بکن باز در خدمتت خواهم بود. نورعلم‌سال سوم ش ۴ ص ۱۰۶
- براۍ رشـد وصعود معنوی باید کسانی‌ رو تحمل‌ ڪنی ڪه با تو جور نیستن!
هدایت شده از |•• شَیٖبُ‌الخَضیٖبْ ••|💔
ختم صلوات برا شادی دل هر کی هر تعداد که می‌تونه اعلام کنه تو پیام .. این ختم صلوات تا روز حاج قاسم هستش و در آخر تعدادش رو اعلام میکنیم.. و هر روز هر کی تونست اعلام بکنه👇 https://harfeto.timefriend.net/16725836408958 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از |•• شَیٖبُ‌الخَضیٖبْ ••|💔
یه فعالیت بذاریم؟ * جمله یا کار یا رفتارِ بر روی شما چی بود؟ تا فرداشب این موضوع هست و برامون بفرستید👇 https://harfeto.timefriend.net/16725836408958
- علامه حسن زاده آملی ره: سید مجتبی همچون کبوتری که یک بالش را زخمی کردند،با یک بال اینقدر بال بال زد تا مقامش از برخی از علمای هشتاد ساله ما بالاتر رفت. ۱۱دی ماه سالروز تولدت وشهادت @Shahadat1398🕊
- لباس فرم معلم‌های زن کت‌های بلند با شلوار بود. زنگ‌های تفریح کت‌هاشون را در می‌‌آوردند و با بلوز آستین کوتاه وسط حیاط والیبال می کردند . مهدی کلاس چهارم بود. با دیدن این صحنه خیلی‌ ناراحت شد. گفت: " چرا باید این قدر راحت مسائل اسلام را زیر پا بگذارند. می‌خوام ادبشان کنم... - جواد دوید جلو و گفت: می‌خوای چی‌ کار کنی‌ نکنه دردسر بشه ! خندید و گفت : نه ، فقط می‌خوام مجبورشون کنم با چادر برند خونه... " - مهدی چادر‌های نماز خانه را برداشت؛ رفت بالای پشت بام. آهسته پرید توی حیات. کت‌های معلم ها را بدون این که متوجه شوند برداشت و جای آنها چادر گذشت... - بعضی‌ معلم‌ها که نمیتوانستند با این وضع ‌‌ جلوی روستائیان از مدرسه بیرون روند مجبور شدند چادر ها را سر کنند و به خانه روند. @Shahadat1398🕊