بفرمایید نوجوانهای کانال... یک شب داستان نگذاشتم اعتراض کردین؟!😡 داستان فراموشی وخاموشی... قدر نشناسی....

‌ ⭕️ برنامه رییس جمهور آینده ایران برای روستائیان عزیز چیست؟🤔 این طرح برای همه روستاها اجرایی بشه میدونی چقدر وضع مالی مردم روستا تغییرمیکنه؟؟؟! چقدرکارگر از شهر به روستا برمیگردند؛ قشر کارگرکنارخانواده اش روبه راه میشه. ✅ هر روستا می تونه یک کارگاه تولیدی باشه، که هم جوونای روستا کار و درآمد خوبی داشته باشن، هم اون روستا از لحاظ اقتصادی پیشرفت کنه. این برنامه دکترجلیلی برای شماست این ویدیو رو ببین و آینده خودتو درست انتخاب کن!😊 📌 فوری بفرست برای روستائیان #جلیلی #انتخابات #سعید_جلیلی ✅ @Jalili_saeed

#اگر مدافعان حرم نبودند... این زنان اسیر داعش شده اند وحالا بعنوان کنیز و ....دربازار برده فروشها حراج می‌شوند...مصیبت عمه سادات در شام درحال احیا بود که سردار دلها به داد اسلام ومسلمین رسید. ای‌که دارد هر کلامت رنگ و بویی از نفاق خارِ چشمِ دشمنان را خوانده‌ای موی دماغ؟ پاسُخَت را حاج قاسم می‌دهد با خون خویش می شوی از لطف حق با رأی مردم نقره‌داغ

دو چیز را در زندگی به یاد داشته باش: مراقب افکارت باش وقتی تنهایی! مراقب کلماتت باش وقتی با دیگرانی!🫧🌸⃟ٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜٜ🍓}•♡ آتش از سر چوب کبریت شروع می شود و بر جانش می افتد…! افكارت ميتوانند زندگيت را بسوزانند، و يا تبديل به گلستان كنند. پس مراقب فکری که در سر داری باش…! ‌ 🫧🍓•••

🗳انتخابات و تربیت👨‍👧‍👦 رابطه امنیت با تربیت😲 .احساس امنیت فرزند و رابطه‌ی آن با انتخابات چیه❓ کلیپ جالب برای والدین معلمان ودانش اموزان

‏در وطن‌فروشی منافقین همین بس که برای خوش‌خدمتی به صدام، ۴ نفر از امامان جمعه و بزرگان انقلاب رو به نشانه حروف اسم صدام به شهادت رسوندن!! صدام؛ ص د ا م صاد: «آیت الله صدوقی» دال: «آیت الله دستغیب» الف: «آیت الله اشرفی اصفهانی» میم: «آیت الله مدنی» #شهدای_محراب #تروریسم #منافقین_خلق

درود بر شرفش . اینم نماینده تبریز . شیر مادر و نان پدر حلالت باد مرد واقعآ در یک دقیقه اصل مطلب را گفت و دیگر جای صحبت برای کسی نگذاشت. 🌤«اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🌤

حرف دل... از خودتون ضربه خوردی؟... ☘دوستان توجه کنید مخصوصا طرفداران آقایان جلیلی وقالیباف.. 🔶آقای جلیلی ۹ میلیون رای جمع کرد.. 🔷اگه این دفعه هرنفر از ما مردم باغیرت فقط یک نفر رو راضی کنیم برای رای دادن، میتونیم دوباره راه شهیدرئیسی ورجائی رو ادامه بدیم.. 🔶اصلا اگر هرنفر از ما فقط بتونیم یک نفر از مُرَدَّدها را قانع کنیم و خودمون رو دست کم نگیریم نذاریم خون شهدا پایمال بشه.. ✌️برای #انتخابات جهاد کنیم! و یک یاعلی بگیم به برکت خون شهدا🌹 اون روزهای شهید رئیسی و یارانش رو دوباره با اقتدار برگردونیم بلکه مرهمی بشه برامون تا ماهم یک کاری کرده باشیم خودمون رو خداوکیلی دست کم نگیریم.. ❌پس هدف اصلی ما فقط و فقط رای درستِ حداکثری✌️🙏☘♥️ ❌تا میتونید این پیام رو پخش کنید بلکه حتی یک نفر اگر رای نداده باشه باعث بشیم جمعه پای صندوق رای بیاد.

⭕️"اخلاق" برنده است ... رفتار دکترجلیلی و شهیدعبداللهیان رو مقابل رقیب ببینید واقعا این دوعزیز شایسته احترام هستند. #جلیلی #سعید_جلیلی #انتخابات ✅ پایگاه اطلاع‌رسانی دکتر سعید جلیلی @saeedjalily

⭕️ نماهنگ "پا به پای من قدم برادر" 🔹اثر هنرمند و خواننده جوان ایران حامد محضرنیا #جلیلی #سعید_جلیلی #انتخابات ✅ پایگاه اطلاع‌رسانی دکتر سعید جلیلی @saeedjalily

قرار روزانه... 💫اللهم عجل لولیک الفرج. هدیه به اهلبیت (ع) سلامتی وتعجیل درفرج امام زمان (عج) امام وشهدا؛شهیدبرزگر.. ۸صلوات محبت کنید... رفقا:حتما دعای فرج امام زمان عج (الهی عظم البلاء و...) روهم شده یکبار در روز بخونید. ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد... 👌رفقا پویش چله زیارت عاشورا شروع شده؛به نیت گره گشایی درامور 🆔@ShahidBarzegar65

#داستان گويند كه روزى سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در درآمد. سلام کرد و بر دامن سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد. سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟ مرد به گریه در آمد و گفت که در راه بودم، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم. از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد! سليمان پذيرفت و به باد دستور داد تا او را به هندوستان ببرد. آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبى عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید. عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را می گویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم، بلکه از روی تعجب او را نگریستم. تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالی که او را اینجا می دیدم... اقتباس از مثنوى معنوى