9.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پاسخی به انتقاد خانوم بازیگر به نذری ماه محرم!!
❌ امام حسینی ها، همیشه و همه جا حواسشون هست
#محرم #امام_حسین #شبهه
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
#تلنگر
✨ راننده ماشینی در دل شب راهش را گم کرد و بعد از مسافتی ناگهان ماشینش هم خاموش شد.
همان جا شروع به شکایت از خدا کرد: خدایا پس تو داری اون بالا چکار میکنی؟و...
در همین حال چون خسته بود خوابش برد، وقتی صبح از خواب بیدار شد از شکایت شب گذشتهاش خیلی شرمنده شد.
ماشینش دقیقا نزدیک یک پرتگاه خطرناک خاموش شده بود...
✨همه ما امکان به خطا رفتن را داریم، پس اگر جایی دیدیم که کــارمان پیــش نمیرود، شکایت نکنیم، شایـد اگــر جلــوتر برویم پرتگاه باشد....✨
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🔰دیدن کربلا
از روزی که جنگ آغاز شد تالحظه ای که خرمشهر سقوط کردمن یک ماه بطور مداوم کربلا رامیدیدم
هرروز که حمله ی دشمن بربرادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم ،گریه می کردم وفریاد می زدم
رب العالمین برما ذلت وخواری را مَپَسَند.
بله...خرمشهرباتوکل وتوسلات بهترین بندگان خدا پیروزشد.
همانهاکه جز به راه حسین دل ندادند.
وخونشان سند آزادی وطنمان شد.
✨(قسمتی از وصیت نامه شهید جهان آرا)✨
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
❖
آدم ها آرام آرام پیر نمیشوند !!
آدم ها، در یک لحظه، با یک تلفن،
با یک جمله، با یک نگاه،
با یک اتفاق ، با یک نیامدن،
با یک دیر رسیدن، با یک باید برویم،
با یک تمام کنیم .... پیر میشوند
باور کنید !
ذهنها خستهاند، قلب ها زخمیاند؛
زبان ها بسته اند ...
برای دیگران آرزو کنیم بهترین را،
راحتی را ... همه گمشده ایم ،
یاری کنیم همدیگر را تا زندگی
برایمان لذت بخش شود ..
زیرا....
آدم را لحظهها پیر نمیکند !
آدم را آدم ها پیر میکند ...
سعی کنیم هوای دل همدیگر را
داشته باشیم همدیگر را پیر نکنیم!
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🌿🌺﷽🌿🌺
🌸مردی صبح از خواب بیدار شد و با همسر خودصبحانه میل کرد!
و لباسش را پوشید و برای رفتن بهکار آماده شد، هنگامیکه وارد اتاق شد تا کلیدهایش را بردارد گردوغباری زیاد روی میز و صفحه تلویزیون دید!
به آرامی خارج شد و به همسرش گفت همسرم دلبندم کلیدهایم را از روی میز بیاور...
زن وارد شد تا کلیدها را بیاورد دید همسرش با انگشتانش وسطِ غبارهای روی میز نوشته: همسرم دوستت دارم❤️🍃
و خواست از اتاق خارج شود؟ صفحه تلویزیون را دید که میانِ غبار نوشته شده بود:
یارِ تمامِ عمرم، دوستت دارم!❤️
زن از اتاق خارج شد و کلید را، به همسرش داد و به رویش لبخندزد.
🌺🍃 انگار خبر میداد که نامهاش به او رسیده است و او بیشتر به «تمیزی خانه توجه» میکند!
👌این همان "همسر کاردانی" است که اگرهمسرش اشتباه کند با او بدرفتار نمیشود
بلکه اشتباهش را با برخورد نیکو جواب میدهد
و یک جریانرا از ناراحتی و عصبانیت به لبخند و خوشحالی تبدیل میکنند
خداوند نامی در میان بندگانش دارد
به اسم مبدل
هر وقت توانستی زشتی ها و بدی هارا به خوبی و زیبایی و لبخند بدل کنی
هم نام خدا میشوی
#یا_مبدل
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🌹 #شهیدی که #حکم #انتصاب #مدیریتش را #پاره کرد ( بیاد #سردار #شجاع #مازنی #لشکر ۲۷ محمدرسول اله #شهید علیرضا نوری ساروی)
.
🔸تو روزگاری که همه برای گرفتن پست و مقام به هر دری میزنن تا مثلا بشن آقای مدیر ، خواستم بگم یه علیرضا نوری بود که بیابان های خوزستان رو به پشت میز نشینی و پست و مقام ترجیح داده بود.
.
🔹سردار کوثری نقل میکرد :
یک روز آقای رسولزاده مسئول دفتر فرمانده وقت سپاه به من زنگ زد و گفت آقای سعیدیکیا (وزیر وقت راه) تماس گرفته و گفته است که حکم نوری را به عنوان جانشین راهآهن سراسری کشور زده است. از من خواسته بودند نوری را تسویه کنم و به تهران برگردانم تا سمتش را تحویل بگیرد. نوری را خواستم. ایشان آمد و تا موضوع را شنید، حکم را با دستش گرفت و نگاهی به آن انداخت.
.
از آنجا که آدم اخلاقمدار و مؤدبی بود، چندبار عذرخواهی کرد و چون یک دست نداشت، حکم را به دندانش گرفت و آن را پاره کرد. بعد مقابل چشمهای متعجبم گفت: من به اینجا (جبهه) نیامدهام که برگردم. اگر میخواستم مسئولیت بگیرم، در همان تهران میماندم و به اینجا نمیآمدم. ماند و کمی بعد هم به شهادت رسید.
.
#علمدار_خمینی
#گمنام_مازندران
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
💎#حتما_بخونید
واقعا قشنگ بود 🌺🍃
روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند هرروز و گاه نيز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست
عارف گفت: شايد اقوام باشند گفت نه من هرروز از پنجره نگاه ميکنم گاه بيش از ده نفر متفاوت مي ايند بعدازساعتى ميروند.
عارف گفت کيسه اى بردار براى هرنفريک سنگ درکيسه اندازچند ماه ديگر با کيسه نزد من آيى تا ميزان گناه ايشان بسنجم .
مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد. بعد از چندماه نزد عارف آمد وگفت من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است شما براى شمارش بيايىد
عارف فرمود يک کيسه سنگ را تا کوچه من نتوانستی بیاوری؟!!!
چگونه ميخواى با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟
حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن ..
چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى او به مطالعه بپردازند .
اى مرد انچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت ....
بیایید ديگران را قضاوت نكنيم ...👌
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🌼✨🌼
گفت :
زندگی مثه نخ کردنه سوزنه!
یه وقتایی بلد نیستی چیزیو بدوزی،
ولی چشات انقد خوب کار میکنه که
همون بار اول سوزن رو نخ میکنی،
اما هر چی پخته تر میشی، هر چی
بیشتر یاد میگیری چجوری بدوزی،
چجوری پینه بزنی، چجوری زندگی کنی،
تازه اون وقت چشات دیگه سو ندارن.
گفتم :
خب یعنی نمیشه یه وقتی
برسه که هم بلد باشی بدوزی، هم
چشات اونقد سو داشته باشن که
سوزن رو نخ کنی؟
گفت:
چرا، میشه، خوبم میشه
اما زندگی همیشه یه چیزیش کمه.
گفتم :
چطور مگه؟
گفت :
آخه مشکل اینجاست،
وقتی که هم بلدی بدوزی،
هم چشات سو داره،
تازه اون موقع میفهمی 🦋
نه نخ داری، نه سوزن 👏🏻🪡
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65