#تصویر_زمینه 🌱
[🇮🇶🇱🇧🇸🇾🇮🇷🇾🇪🇵🇸]
این مسیر آسمان است...✨
از عراق و سوریه گذر کردهایم
تا #قدس راهی نمانده ....✌️🏻
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
❤️ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے❤️
@shahed_sticker۱۲۶۸.attheme
126.3K
#تم 📲 ♥️
الشهید ابومهدی المهندس
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
❤️ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•نِعٔمَالٔرِفیْقٔ•
﷽ #مردےدرآئینہ 💙 #قسمتنودودوم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 طبقه بندي شده
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتنودوسوم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
جانشین
كم كم صداي اذان به گوش مي رسيد ... هر چند از دور پخش مي شد و هنوز از ما فاصله داشت ...
- اگه اشكالي نداره مي تونم شغل شما رو بدونم؟ ...
- يه كارآگاه پليسم ... از بخش جنايي ...
چهره اش جدي شد ... براي يه لحظه ترسيدم ... ' نكنه من رو نيروي نظامي ببينه؟ ' ...
نگاهش برگشت توي آينه وسط ...
- احيانا ايشون همون كارآگاهي نيستن كه ...
و دنيل با سر، جوابش رو تاييد كرد ...
ديگه نزديك بود چشم ها به دو دو كردن بيوفته ... نكنه دنيل بهش گفته باشه كه من چقدر اونها رو اذيت
كردم ... و حالا هم من رو آورده باشن كه ...
با لبخند آرامي بهم نگاه كرد ... نفسي كه توي سينه ام حبس شده بود با ديدن نگاهش آرام شد ...
- االله اكبر ... قرار بود كريس روي اين صندلي نشسته باشه ... اما حالا خدا اون كسي رو مهمان ما كرده
كه ...
نفسش گرفته و سنگين شد ... و ادامه جمله اش پشت افكارش باقي موند ...
- شما، اون رو هم مي شناختيد؟ ...
- به واسطه دنيل، بله ... يه چند باري توي نت با هم، هم صحبت شده بوديم ... نوجوان خاصي بود ...
وقتي اون خبر دردناك رو شنيدم واقعا ناراحت شدم ... خيلي دلم مي خواست از نزديك ببينمش ...
و پيچيد توي يه خيابون عريض ...
- نشد ميزبان خودش باشيم ... ان شاء االله ميزبان خوبي واسه جانشينش باشيم ...
چه عبارت عجيبي ... من به جاي اون اومده بودم و جانشينش بودم ... از طرفي روي صندلي اون نشسته
بودم و جانشينش بودم ... مرتضي ظرافت كلام زيبايي داشت ...
يه گوشه پارك كرد ... مسجد، سمت ديگه خيابون بود ... يه خيابون عريض تمييز، كه دو طرفش مغازه
بود ... با گل كاري و گياه هايي كه وسطش كاشته بودن ... با محيط نسبتا آرام ...
از ماشين خارج شدم و ورود اونها رو نگاه كردم ... اون در بزرگ با كاشي كاري هاي جالب ... نور سبز و
زردي كه روي اونها افتاده بود ... در فضاي نيمه تاريك آسمان واقعا منظره زيبايي بود ...
چند پله مي خورد و از دور نماي اندكي از حوض وسط حياطش ديده مي شد ...
افرادي پراكنده از سنين مختلف با سرعت وارد مسجد مي شدن ... و يه عده بي خيال و بي توجه از
كنارش عبور مي كردن ... مغازه دارهاي اطراف هنوز توي مغازه هاشون بودن ... و يكي كه مغازه اش رو
همون طور رها كرد و وارد مسجد شد ...
مغازه اش چند قدم پايين تر بود ... اما به نظر مي اومد كسي توش مراقب نيست ...
از كنار ماشين راه افتادم و رفتم پايين تر ... و از همون فاصله توي مغازه رو نگاه كردم ... كسي توش نبود
... همونطوري باز رهاش كرده بود و رفته بود ...
توي پرواز استانبول ـ تهران، حجاب گرفتن خانم ها رو ديده بودم اما واسم عجيب نبود ... زياد شنيده
بودم كه زن هاي ايراني مجبورن به خاطر قانون به اجبار روسري سر كنن ... اما اين يكي واقعا عجيب بودكمي بالا و پايين خيابون رو نگاه كردم ... گفتم شايد به كسي سپرده و هر لحظه است كه اون بياد ... اما
هيچ كسي نبود ...
چند نفر وارد مغازه شدن ... به اطراف نگاه كردن و بعد كه ديدن نيست بدون برداشتن چيزي خارج شدن
... كنجكاوي نگذاشت اونجا بمونم و از عرض خيابون رفتم سمت ديگه ...
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
❤️ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے❤️
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتنودوچهارم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
سرزمین عجایب
وارد مغازه شدم و دقيق اطراف رو گشتم ... هر طرف رو كه نگاه مي كردم اثري از دوربين مدار بسته نبود
... لباس هايي رو كه آويزون كرده بود رو كمي دست زدم و جا به جا كردم ... با خودم گفتم شايد دوربين
رو اون پشت حائل كرده اما اونجا هم چيزي نبود ...
بيخيال شدم و چند قدم اومدم عقب تر ... واقعا عجيب بود ... يعني اينقدر پول دار بود كه نگران نبود
كسي ازش دزدي كنه؟ ...
بعد از پرسيدن اين سوال از خودم، واقعا حس حماقت كردم ... اين قانون ثروته ... هر چي بيشتر داشته
باشي ... حرص و طمعت براي داشتن بيشتر ميشه چون طعم قدرت رو حس كردي ... افراد كمي از اين
قانون مستثني هستن به حدي كه ميشه اصلا حساب شون نكرد ...
دستم رو آوردم بالا و ناخودآگاه پشت گردنم رو خواروندم ... اين عادتم بود وقتي خيلي گيج مي شدم بي
اختيار دستم مي اومد پشت سرم ...
توي همين حال بودم كه حس كردم يكي از پشت بهم نزديك شد و شروع به صحبت كرد ... چرخيدم
سمتش ... صاحب مغازه بود ...
با ديدنش فهميدم نماز تموم شده و به زودي دنيل و بقيه هم از مسجد ميان بيرون ...
هنوز داشت با من حرف مي زد ... و من در ع ني جي گ بودن اصلا نمي فهميدم چي داره ميگه . ..
- ببخشيد ... نمي فهمم چي ميگي ...
و از در خارج شدم ... مي دونستم شايد اونم مفهوم جمله من رو نفهمه اما سكوت در برابر جملاتش
درست نبود ... حداقل فهميد هم زبان ني ميست ...
هنوز به مسجد نرسيده، دنيل و بقيه هم اومدن بيرون ... تا چشم مرتضي بهم افتاد با لبخند اومد سمتم ...
- خسته كه نشديد؟ ...
با لبخند سري تكان و دادم با هيجان رفتم سمت دنيل ... و خيلي آروم در گوشش گفتم ...
- يه چيزي بگم باورت نيمشه ... چند متر پايين تر، يه نفر مغازه اش رو ول كرده بود رفته بود ... همين
طوري، بدون اينكه كسي مراقبش باشه ...
براي اون هم جالب بود ... زيچ ي نگفت اما تعجب ز ادي ي هم نكرد ... حداقل، نه به اندازه من ... حس
يآل س رو داشتم وسط سرزم ني عجايب ...
به هتل كه رسيديم من خيلي خسته بودم ... حس شام خوردن نداشتم ... علي رغم اصرار زياد دنيل و
مرتضي، مستقيم رفتم توي اتاق ... لباسم رو عوض كردم و دراز كشيدم ... ديگه نمي تونستم چشم هام
رو باز نگهدارم ... عادت روي تخت خوابيدن، عادت بدي بود ... ميشه گفت تمام طول پرواز، به ندرت
تونسته بودم چند دقيقه اي چشم هام رو ببندم ...
ساعت حدودا 30:4 صبح به وقت تهران ... مغزم فرمان بيدار باش صادر كرد ... هنوز بدن و سرم خسته
بود ... اما خواب عميق و طولاني با من بيگانه بود ...
مرتضي گوشه ديگه اتاق ايستاده بود و نماز مي خوند ... صداش بلند بود اما نه به حدي كه كسي رو بيدار
كنه ... همون طور دراز كشيده محو نماز خوندنش شدم ... تا به حال نماز خوندن يه مسلمان رو از اين
فاصله نزديك نديده بودم ...
شلوار كرم روشن ... پيراهن سفيد يقه ايستاده ... و اون پارچه شنل مانندي كه روي شونه اش مي
انداخت ...
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
❤️ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے❤️
•🌱•
زیارتعاشورا
انسانهاۍ بزرگ تربیت مےکند.✨
#استادسیدمحمدمھدیمیرباقری
•🌱•
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
❤️ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے❤️
#حدیث 🌺☔️
پیامبر اکرم صل الله علیه و آله:
هر کس دختر داشته باشد، خداوند در پی یاری، کمک، برکت و آمرزش اوست.
📚مستدرک الوسائل
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
❤️ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے❤️
#چندخطبایاران ✨
شهید احمد جلالی نسب🥀
احمد جلالی نسب فرمانده عملیات یگان امنیتی امام علی(ع) سپاه استان قم متولد روستای شیم آباد سبزوار (روستایی که در دوران دفاع مقدس ۴۵ شهید را تقدیم انقلاب کرد) بود و اولین شهید مدافع حرم این روستا نام گرفت؛ او همان دوران نوجوانی با خانوادهاش به قم مهاجرت میکند و در جوار کریمه اهل بیت (ع) ساکن میشود.🍃
پسر حاج احمد روز تولد حضرت زینب (س) دختر دار میشود که با اصرار او نامش را زینب میگذارند و اینگونه شد که اسم جهادیاش را ابوزینب انتخاب کرد.❤️
پاسدار شهید جلالی نسب معاون عملیات یگان امنیتی سپاه امام علی بن ابیطالب (ع) و از فعالان و خادمان هیئت رزمندگان اسلام و خادم افتخاری حرم حضرت معصومه (ع) و مسجد مقدس جمکران بود🌸
همسرشهید جلالی نسب نقل میکنند در گلزار شهدای قم،قبری خریدیم اما سرنوشت به گونهای برای احمد رقم خورد که پیکرش دیگر به وطن بازنگشت😔
حاج احمد جلالی نسب در محاصره نیروهای داعشی قرار میگیرد و وقتی یکی از رزمندگان دچار مجروحیت میشود حاج احمد پشت خودروی زرهی جای او میرود و مشغول تیراندازی میشود که دقایقی بعد یک فروند موشک کوروز به خودرو وی اصابت میکند و حاج احمد به درجه رفیع شهادت نائل میآید و آتش دشمن به قدری سنگین بوده که همرزمانش نتوانستند پیکرش را بازگردانند.🍂🌼
ایشان در ۲۲ آذر سال ۱۳۹۵ در شهر تدمر سوریه به فیض شهادت نائل آمدند🌷
#سالروز_پرواز 🕊
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
❤️ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے❤️
#سردار_دلمـ 🕊 💔
وَ حَسُنَ أُوْلئِکَ رَفِیقاً
دارد دلِ ما
از تو تمناے نگاهے،
محروم مگردانـ
دلِ ما را،
ڪھ روا نیستـ😭😭
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
❤️ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے❤️
•نِعٔمَالٔرِفیْقٔ•
#سردار_دلمـ 🕊 💔 وَ حَسُنَ أُوْلئِکَ رَفِیقاً دارد دلِ ما از تو تمناے نگاهے، محروم مگردانـ دلِ ما
غم فراق تو در باورمان نمی گنجد.... 🍂😔
روح الله زم اعدام شد❌
یه سریا هنوزم دارن ابراز تأسف میکنن
به کجا چنین شتابان واقعا؟! 😐
این عکس فقط دونفر از شهدایی هستن که با نقشه و پوشش خبری اغتشاشاتی که #روح_الله_زم هدایتش میکرد،
توی خیابون پاسداران به شهادت رسیدن.
مظلوم نمایی با نمایش مظلومیت خیلی تفاوت داره!¡
#التماس_اندکی_تفکر🤯
🦋👇🏻🦋👇🏻🦋👇🏻🦋
https://eitaa.com/joinchat/3048734740Cd4d2cbd981
❤️ڪانال شهیـــــد
محمــــدهــــادےذوالفقـــارے❤️