eitaa logo
شهید مدافع حرم محمد حسن قاسمی
233 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
10.1هزار ویدیو
32 فایل
کارشناس بیهوشی و مسئول راه اندازی بیمارستانهای میدانی در سوریه که در حین انتقال مجروحین به بیمارستان حلب در حمله تروریستهای تکفیری به آمبولانس به شهادت رسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر امام حسین قیام نمی‌کرد روحیه تنبلی و گریز از مسئولیت تبدیل به روحیه ظلم‌ستیزی و مسئولیت‌پذیری نمی‌‌شد. بعد از قیام امام حسین این روحیه زنده شد. این، آن درس بزرگی است که در ماجرای عاشورا، در کنار درس‌های دیگر باید بدانیم. کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۱۸۸ @ensane250saale
﷽ حسین جانم! اگر چند قدم برای تو پیاده نیایم زندگی ام به چه دردی می خورد؟ صلّی الله علیک یا اباعبدالله @ShahidMohammadHasanGhasemi
1_30753918.mp3
زمان: حجم: 11.26M
۴ رمزِ رسیدن به مقامِ مبارزه؛ تغییر مقام محبت انسان؛ به مقام مودت است. که زیارت حسیــ❤️ــــن جاده ی میانبر این تغییر اساسی است. @Ostad_Shojae
﷽ یڪ سلامم را اگر پاسخ بگویے میروم لذتش را با تمام شهـر قسمت میڪنم... 🌹صلّی الله علیک یا اباعبدالله🌹 @ShahidMohammadHasanGhasemi
13.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اللهم ارزقنا حرم ... صلّی الله علیک یا اباعبدالله @ShahidMohammadHasanGhasemi
1_30810809.mp3
زمان: حجم: 11.12M
۵ و یدخلون فی دین الله افواجا... و روزی که مردم گروه گروه، به دین داخل می شوند! ✨ و تحقق این آیه؛ نتیجه ی روزی است که همه ی دنیا، و اربعینش را بشناسند. @Ostad_Shojae
عزیزانی که مایل به تهیه کتاب هستند پی وی پیام بدهند.🌹 @ShahidMohammadHasanGhasemi
🔴 🗞 برشى از عاشقانه‌هاى شهيد مدافع حرم محمدحسن قاسمى به روايت كتاب «» بايد وصيت‌نامه بنويسم، آن هم همين الان! همين‌طور كه خوابيده‌ام با تنبلى به محمد مى‌گويم: «برگه اى چيزى بده وصيت‌نامه بنويسم!» يك لحظه مكث مى‌كند و بعد، انگار خودش را جمع‌وجور كرده باشد، طبق معمول با كل كل و كشيدن لپ‌هايم به استقبال حرفم مى‌آيد و همان داستان قديمى مسخره بازى‌هاى دو نفره‌مان ... او هم شايد باور نكرده كه من چه‌قدر در هدفم مصمم هستم! مى‌خندد و مى‌گويد: «مسخره! من اين همه مى‌رم و مى‌آم، از اين سوسول بازيا در نياوردم؛ حالا تو آدم شدى، نرفته مى‌خواى وصيت‌نامه بنويسى؟!» و من درك مى‌كنم كه در اعماق خنده‌هايش، چه اضطرابى نهفته است ... خلاصه بعد از كلى شوخى و خنده، يك برگه می‌آورد. با بدجنسى كاغذ را مى‌كوبد روى سرم و با حرص خنده‌دارى مى‌گويد: «بنويس!!» ... و من مى‌نويسم: «بسم رب الشهداء و الصديقين وصيت‌نامه حقير، محمدحسن قاسمى اكنون كه در اين فرصت ناچيز، دست به نوشتن وصيتنامه برده‌ام اميدوارم كه هر چه زودتر اين زندان تن را ترك گفته و از اين سنگينى سينه و غم و اندوه رها شوم. بى‌تابم و هر روز برايم سخت تر مى‌گذرد ... اول خدا را شكر مى‌كنم كه پاسدار شدم. ان‌شاءالله پاسدار بمانم. ثانياً، روى سخنم با پدر و مادر عزيزم است كه اگر مرا با اسم حسين (ع) آشنا نكرده بودند چه بسا زندگى به اين شكل پيش نمى‌رفت و پا در راه حسين (ع) نمى‌گذاردم. اگر خطرى بر من وارد شد و دچار آسيب يا شهادت شدم، بجز شكر خدا راضى نيستم كارى انجام دهيد. خوشحال باشيد كه ميوه دل‌تان به ثمر رسيده است. برادر و خواهر عزيزم، كانون خانواده و راهنمايى شما بود كه مرا به راه پاسدارى كشيد. جبهه فرهنگى را دريابيد كه امام مان تنها نماند. شما را به فاطمه زهرا حلال كنيد ...» كاغذ را تا مى‌كنم و مى‌گذارم لاى كتاب اصول بيهوشى ميلر توى كمدم و ... باز زمزمه مى‌كنم و با خودم دَم روضه مى‌گيرم: «دلم يه جوريه آره پر از صبوريه چه‌قدر شهيد دارن ميارن از تو سوريه منم بايد برم آره برم سرم بره» 📚 كتاب «آخرين امدادگر»، برشى از عاشقانه‌هاى شهيد مدافع حرم محمدحسن قاسمى نشر بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاى دفاع مقدس «دم عشق، دمشق» پیام‌رسان سروش 🔘 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs