راستش ما بین اون همه غم و غصه ای که می تونستم از غم حضرت مسلم درک کنم .
که به نظرم قطره ای از یه دریای بزرگه ، یه چیزی خیلی قلبمو آتیش می زد .
تو فیلم مختارنامه اکه خاطرتون باشه حضرت مسلم به بشری مثل عمر رو زد که پیغامش رو به امام حسین "علیه السلام" برسونه .
که امام حسین به کوفه نیان .
نمی دونم چه جوری بگم راستش ...
ولی خیلی درد داره ...
خیییییلی
اینکه مثلا من نامه دادم تا امامم بیاد ...
مثلا تو لحظه های آخر حضرت مسلم واقعا می تونسته به عاشورا فکر کنه
من دردم اینه که مثلا حضرت مسلم به خودشون می گفتن : من نامه دادم امامم بیاد بین این کوفیای بی وفا 💔
نمی دونم میشه حسای این متنای مبهمو درک کرد یا نه ..
ولی قلبم درد می گیره خودمو بذارم جای حضرت مسلم 💔