💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
💫شهید گمنام
💫قسمت 2⃣2⃣
💫شهید محمدرضا شفیعی
🌹✨چهارده سال بیشتر نداشت. با دست بردن در شناسنامه راهی جبهه شد. نوزده سالگی برای آخرین بار اعزام شد. رفته بود کلی تسبیح و ... برای دوستانش خریده بود.
🌹✨مادرش گفته بود: چیکار می کنی؟ تو بعد ها خرج داری زندگی باید تشکیل بدی، خونه می خوای و ... گفته بود: خونه من یک متر جا هست که نه آهن می خواد نه گچ! بالاخره خداحافظی کرد و رفت.
🌹✨عملیات کربلای چهار آخرین عملیات او بود. دوستانش می گفتند به سختی مجروح شد و پیکرش جا ماند. محمدرضا شفیعی به جرگه شهدای گمنام پیوست. برخی می گفتند او اسیر شده چون دوستانی در کنار او بودند همگی اسیر شدند. اما خانواده چشم انتظار او بود.
🌹✨آزادگان به میهن بازگشتند اما خبری از او نشد. یکی از آزادگان گفته بود: ما دیدیم که محمدرضا اسیر شد اما خبری از او نداریم.
🌹✨ناله ها و گریه های خانواده بیشتر شده بود. همه آرزو داشتند خبری از گمشده شان به دست آورند. سال هشتاد عراق و ایران برای تبادل اجساد توافق کردند. مرداد 81 خبر بازگشت پیکر محمدرضا اعلام شد. خبر خیلی عجیب بود. پیکر محمدرضا بعد از شانزده سال سالم است!!
🌹✨او در کربلای چهار مجروح و سپس اسیر می شود. یازده روز او را به همین وضع نگه می دارند. بعد می گویند: باید به امام توهین کنی. او هم فریاد می زند: مرگ بر صدام. بعثی ها آنقدر او را می زنند تا به شهادت می رسد.
🌹✨پیکر او را در قبرستانی نزدیکی کربلا به خاک می سپارند. حالا پیکر او را بعد از شانزده سال از خاک خارج کرده اند. بدن او سالم مانده است. گویی که به خواب رفته است! بعثی ها سه ماه پیکر او را زیر آفتاب انداختند تا پوسیده شود. آهک و سایر مواد فاسد کننده بر بدنش ریختند اما بدنش همچنان سالم مانده بود.
🌹✨فرمانده عراقی که پیکر او را تحویل می داد گریه می کرد. می گفت: خدا از سر تقصیرات ما بگذرد.
🌹✨وقتی شهید محمدرضا شفیعی را داخل قبر قرار دادند فرمانده اش صحبت می کرد و گفت: نماز شب این شهید هیچگاه ترک نمی شد. همیشه غسل جمعه را انجام می داد. وقتی برای امام حسین علیه السلام گریه می کرد قطرات اشک را بر سینه و صورت و محاسن می مالید. راز سالم ماندن پیکر این شهید اینهاست.
🌹✨خدا خواست محمدرضا شفیعی از گمنامی خارج شود تا برای همیشه تاریخ سندی باشد بر حقانیت یاران مظلوم روح الله. محمدرضا در گلزار شهدای علی ابن جعفر قم آرمیده است.
📚برشی از کتاب شهید گمنام
📖 انتشارات شهید ابراهیم هادی
شادی روح شهدا #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
Sabok_Baalan_Ahangaran_(www.IraniData.com).mp3
3.99M
🎤 با نوای: حاج صادق #آهنگران
✬سبک بالان خرامیدند و #رفتند
💢مرا #بیچاره نامیدند و رفتند😔
#شهیـــــــد
✬تو بالا رفته ای #من در زمینم
💢برادر روسیاهم شرمگینم😔
✬مرا اسب سفیدی بود روزی🕊
💢 #شهادت را امیدی بود روزی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✼دلِ گرفتهام #امشب
✼عجیب طوفانیست💔
✼پُرَم زِ هقهقِ باران😭
✼کجاست #شانهٔ_تو
#وداع_یاران
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🔹گلایه ام ز دلی♥️ هست
🔸که #بی_تو مضطر نیست
🔹و #چشم بی هنری که
🔸بدون تو تــر نیست😔
🔹گلایه ام ز محبین #مدعی چون من
🔸که بازیادی ما، غربت تو👤کم نیست
🔹هزار داد زدیم #ادعای حب تو💖 را
🔸به پیش تیغ ولی
🔹یک خبر ز #حنجر نیست✘
🔹عجیب نیست چرا #پشت پرده ای آقا
🔸ز دشمنان چه بنالی
🔹چو #دوست یاور نیست❌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🖤
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸🍃🌼🌤🌼🍃🌸
جان به لبم میکند
این #چشمها
زودتر از #صبـح
به سراغم میآید
و به #خیر میکند
صبـ☀️ـح های دوست داشتنت♥️ را...
#شهید_علا_حسن_نجمه
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🇮🇷🕊🌹🇮🇷🕊🌹🇮🇷🕊🌹🇮🇷
🌷ای #شهید!
می دانیم که شهید و شهادت🕊 الفاظی هستند که بالاترین مفاهیم ارزشهای #الهی و انسانی را در خود نهفته دارد و تو به این مفاهیم دست یافته ای🕊❣
جسم و لباس #تو از ناحیه ی روح تو😇 کسب شرافت کرده که نیازی به غسل و کفن نداری❌
ای #شهدا این روزها، هوای شهرهامان، ابریست🌩 دیده هایی که #عزیز_دلشان بودید؛ اشک می بارند😭
و انوار #معنوی که از وجود شما در شهرها پیچییده💫 است بر دلهای زنگار گرفته ی ما می بارد🌨
🌷ای شهـــــدا گـــاهــی نگـــــاهی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⬆️⬆️
خدا شاهد است که در این عالم محبت هیچکس مانند ذره ای از محبت حضرت زهرا(سلام الله علیه) در دل من نیست.
این سخن شهیدی است عاشق و شیفتهی مادرش حضرت زهرا(س) بود، پشت پیراهنش نوشته بود:
میروم تا انتقام سیلی زهرا(س)را بگیرم ..
روی جیب پیراهنش هم نوشته بود: یازهــرا (س)
در شلمچه، بر اثر اصابت ترکشی که به پیشانیاش خورد، درحالی که ذکر یا زهرا(س) بر لب داشت به شهادت رسید و نیمی از صورتش مانند حضرت نیلی شده بود...
#شهید_سیدصادق_آقااعلایی 🌷
متولد: ۹ بهمن ۱۳۴۵
شهادت: ۶ مرداد ۱۳۶۷
خاکسپاری: ۱۸ مرداد ۱۳۶۷
محل شهادت: شلمچه
عملیات: غدیر
مزار: بهشت زهرا(س)، قطعه۲۶، ردیف۷۹، شماره۱۲
📎هدیه به روح شهید بزرگوار صلوات🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷 #داستان_یک_تفحص
💠 رمز شكستن قفل و پيدا كردن شهيد ....
🌹🍃🌹🍃
🌷يك بار اتفاق افتاد كه بچه ها چند روز مى گشتند و شهيد پيدا نمى كردند. رمز شكستن #قفل و پيدا كردن شهيد، نام مقدس #حضرت_زهرا (س) بود. ١٥ روز گشتيم و شهيد پيدا نكرديم. بعد يك روز صبح بلند شده و سوار ماشين شديم كه برويم. با اعتقاد گفتم: «امروز شهيد پيدا مى كنيم، بعد گفتم: كه اين ذكر را زمزمه كنيد:
دست منو عنايت و لطف و عطاى فاطمه (س)
منم گداى فاطمه، منم گــــــداى فاطمه (س) »
🌷تعدادى اين ذكر را خواندند. بچه ها حالى پيدا كردند و گفتيم: «يا حضرت زهرا (س) ما امروز گداى شماييم. آمده ايم #زائران امام حسين (ع) را پيدا كنيم. اعتقاد هم داريم كه هيچ گدايى را از در خانه ات رد نمى كنى.» همان طور كه از تپه بالا مى رفتيم، يك برآمدگى ديدیم.
🌷كلنگ زديم، كارت شناسايى شهيد بيرون آمد. شهيد از لشگر ١٧ و گردان ولى عصر (عج) بود. يك روز صبح هم چند تا شهيد پيدا كرديم. در كانال ماهى كه اكثراً مجهول الهويه بودند. اولين شهيدى كه پيدا شد، شهيدى بود كه اول مجروح شده بود. بعد او را داخل پتو گذاشته بودند و بعد شهيد شده بود. فكر مى كنم نزديك به ٤٣٠ تكه بود.
🌹🍃🌹🍃
🌷بعد از آن شهيدى پيدا شد كه از كمر به پايين بود و فقط شلوار و #كتانى او پيدا بود. بچه ها ابتدا نگاه كردند ولى چيزى متوجه نشدند. از شلوار و كتانى اش معلوم بود ايرانى است. ١٥ _ ٢٠ دقيقه اى نشستم و با او حرف زدم و گفتم: كه شما خودتان ناظر و شاهد هستى. بيا و كمك كن من اثرى از تو به دست بياورم. توجهى نشد.
🌷حدود يك ساعت با اين شهيد صحبت كردم، گفتم: اگر اثرى از تو پيدا شود، به نيت حضرت زهرا (س) چهارده هزار #صلوات مى فرستم. مگر تو نمى خواهى به حضرت زهرا (س ) خيرى برسد. بعد گفتم: كه يك زيارت #عاشورا برايت همين جا مى خوانم. كمك كن.
🌷ظهر بود و هوا خيلى گرم. بچه ها براى نماز رفته بودند. گفتم: اگر كمك كنى آثارى از تو پيدا شود، همين جا برايت #روضه ى حضرت زهرا (س) مى خوانم. ديدم خبرى نشد. بعد گريه كردم و گفتم: عيبى ندارد و ما دو تا اين جا هستيم؛ ولى من فكر مى كردم شما تا اسم حضرت زهرا (س) بيايد، #غوغا مى كنيد. اعتقادم اين بود كه در برابر اسم حضرت زهرا (س) از خودتان واكنش نشان مى دهيد.
🌷در همين حال و هوا دستم به كتانى او خورد. ديدم روى زبانه ى كتانى نوشته است: « #حسين_سعيدى از اردكان يزد.» همين نوشته باعث شناسايى او شد. همان جا برايش يك زيارت عاشورا و روضه ى حضرت زهرا (س) خواندم.
🔺راوی: حاج حسین کاجی
📚 کتاب کرامات شهدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh