محبت درمانی_۱۰.mp3
9.29M
#محبت_درمانی 10
❌ شیطان از محبت میان شما، می ترسه! و برای حذفش، نقشه ها کشیده...
از محبتــ♥️ــی که در قلب تون هست؛ #مواظبت کنید.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸خانه مان #روضه امام حسین (ع) بود. مصطفی آن زمان 4 سال داشت. اواخر روضه نزدیک اذان🔊 ظهر بود که صدای
#فرازی_از_وصیتنامه📜
♦️خدایا از تو ممنونم بیاندازه که دردل مامحبتـ💖 #سید_علی_خامنه_ای را انداختی.
👈تا بیاموزیم درس #ایستادگی را
درس اینکه یزیدهای دوران😈 را #بشناسیم و جلوی آنها سرخم نکنیم❌
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#ولایت_مداری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمــان •← #من_با_تو ... 6⃣ #قسمت_ششم ♦️امتحان هاے 📝 دے نزدیڪ بود. شالم رو سر ڪردم تا برم
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
7⃣ #قسمت_هفتم
با خستگے نگاهم رو از ڪتاب گرفتم.
_عاطے جمع ڪن بریم دیگہ مخم نمیڪشہ😕
سرش رو تڪون داد،از ڪتابخونہ اومدیم بیرون و راهے خونہ شدیم.
رسیدیم جلوے درشون، مادرم و خالہ فاطمہ رفتہ بودن ختم،
قرار شد برم خونہ عاطفہ اینا، 😊 عاطفہ در رو باز ڪرد،
وارد خونہ شدیم خواستم چادرم رو دربیارم ڪہ دیدم امین تو آشپزخونہ س،
حواسش بہ ما نبود،سر گاز ایستادہ بود و آروم نوحہ میخوند!
_ارباب خوبم ماہ عزاتو عشقہ،ارباب خوبم پرچم سیاتو عشقہ...😌✋
چرا با این لحن و صدا مداح نمیشه!؟ 😊🙈
خودآگاہ با فڪر یہ روضہ دونفرہ با چاے و صداے امین لخند نشست روے لبم!☺️
عاطفہ رفت سمتش.
_قبول باشہ برادر!😄
امین برگشت سمت عاطفہ خواست چیزے بگہ ڪہ با دیدن من خشڪ شد سریع بہ خودش اومد از آشپزخونہ بیرون رفت!
سرم رو انداختم پایین،بہ بازوهاش نگاہ نڪردم!
عاطفہ بلند گفت:
_خب حالا دختر چهاردہ سالہ!نخوردیمت ڪہ یہ تے شرت تنتہ! 😆
روے گاز رو نگاہ ڪردم،املت میپخت،گاز رو خاموش ڪردم عاطفہ نگاهے بہ گاز انداخت و گفت:
_حواسم نبود روزہ س! 😐
+چیز دیگہ اے نیست بخورہ؟😟
_چہ نگران داداش منے! 😄
با حرص ڪوبیدم تو بازوش،از تو یخچال یہ قابلمہ آورد،گذاشت رو گاز.
_اینم آش رشتہ،نگرانیت برطرف شد هین هین؟🍲
_بے مزہ! 😄
امین سر بہ زیر از اتاق بیرون اومد پیرهن آستین بلندے پوشیدہ بود،زیر لب سلام ڪرد و سریع رفت تو حیاط!
عاطفہ مشغول چیدن سینے افطارش شد،چند دقیقہ بعد گفت:
_بیین عاطے جونت چہ ڪردہ!😍
نگاهے👀 بہ سینے انداختم با تعجب😳🍲 بہ آش رشتہ اے ڪہ روش با ڪشڪ نوشتہ بود یا محمد امین نگاہ ڪردم!
_این چیہ؟! 😳
_از تو ڪہ آب گرمے نمیشہ خودم دست بہ ڪار شدم! 😉
سینے رو برداشت و رفت حیاط امین روے تخت نشستہ بود و قرآن میخوند،
سینے رو گذاشت جلوش.
_امین ببین هانیہ چقدر زحمت ڪشیدہ! 😍
با تعجب نگاهش ڪردم بے توجہ بہ حالت صورتم بهم زبون درازے 👅 ڪرد دوبارہ گفت:
_هانے باید یادم بدے چطور با ڪشڪ رو آش بنویسم! 😉😄
انگشت اشارہ م رو بہ نشونہ تهدید ڪشیدم زیر گلوم یعنے میڪشمت! 😬
با شیطنت نگاهم ڪرد و رفت داخل،خواستم دنبالش برم ڪہ امین صدام ڪرد:
_هانیہ خانم!
لبم رو بہ دندون گرفتم،برگشتم سمتش،سرش سمت من بود اما نگاهش بہ زمین،حتما با خودش میگفت چراغ سبز نشون میدہ!بمیرے عاطفہ!😬😬
_ممنون لطف ڪردید!
مِن مِن كنان گفتم:
+ڪارے نڪردم،قبول باشہ!
دیگہ نایستادم و وارد خونہ شدم،از پشت پنجرہ نگاهش ڪردم،زل زدہ بود بہ ڪاسہ آش و لبخند عمیقے روے لبش بود!😊
لبخندے ڪہ براے اولین بار ازش میدیدم و دیدم همراہ لبخندش لب هاش حرڪت ڪرد
به:یا محمد امین!
#ادامه_دارد ....
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
Instagram:leilysoltaniii
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#یاد_یاران
✮روزگارے را بہ خاطـر دارم
کہ این ستارگان⭐️
راهنماے #مسیرمان بودند
و دیدن ِچهره هایشان
دلهـاے ناآرام مان💓 را
#تسکیــن میداد..
دلهـایے♥️ کہ در #هوایشان
سخت تنگ است .
#آرزوی_شهادت🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
سَرشد به شوق وصل #تو فصل جوانیَم
هرگز نمی شود❌ که از این در برانیَم
#یابن_الحسن برای تو بیدار می شوم
#روزت_بخیر ای همه ی زندگانیم😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#صبـــــح
آغاز ماجرای جديدی ست
از #دوست داشتنمان♥️
وقتی، طلوع چشم های تو😍
#شهر_دلم را گرم می کند ...
#شهید_عارف_کایدخورده
#سلام_صبحتون_شهدایی 🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - دو شرط لازم برای ظهور - حجت الاسلام انصاریان.mp3
1.64M
♨️دو شرط لازم برای ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #انصاریان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
السلام علیک #یا_عطشان ⚜دریکی از ماموریت ها مسلحین را در #محاصره قرارداده بودیم تا جایی که داشتند ا
📎 کلام شهید به همرزمش
اگر #شهید شدی خوشبحالت
💥ولی اگر نشدی تمام سعیت رو بکن که #شهیدانه زندگی کنی👌
اون وقته که میخرنت و شهید میشی🌷 باید شهید بود تا #شهید_شد.
#شهید_جواد_الله_کرم🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸می خواستم شبیه تو بمیرم..... خیلی قشنگ و #عالی 👌👌 🎤سیدرضا #نریمانی ♥️تقدیم به #شهید_محسن_حججی
#آرزوت_چیه⁉️
💠دراز کشیده بودیم. با کلی ذوق و شوق بهش گفتم: اوج آرزوم اینه که پولدار بشیم، یه خونه🏘 تو بهترین نقطه #اصفهان، سفر های خارج، گشت و گذار و...
💠ازش پرسیدم خب #محسن تو آرزوت چیه؟! نه گذاشت نه برداشت
گفت: #شهــــــــادتــــ🕊🌷
#شهید_محسن_حججی
#شهید_قهرمان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰اشک با طعم شیرکاکائو 🔸یک سال فقط یک کارت برای ورود به #بیت_رهبری دادند. من اصرار داشتم که محمدرضا
💢چشم #پدر دلگرم به لبخند #مادر و چشم مادر خیره به #اشک شوق پدر شد و بار دیگر جوانمردی پا به عرصه هستی گذاشت.
⚜پسرشاگرد خوبی بود وپدرهم معلم خوبی👌 که راه ورسم #مردانگی رابه اوآموخت. #محمدرضا شیفته ی مردانگی سیدالشهدا و غیرت #ابوالفضل شد. رد پای آموخته هایش، سبب شد تا سِیلی از جوانان را شیفته مرام و خوشرویی خود کند، ردپایی که عطر #ایمان در جای جای خاکش به مشام میرسد و مشام هارا نوازش می کند.
💢در گفت و گوهایش با مادر گفته بود.
«قول میدهم مادر که #شهید شوم آخر»
سر را فدای #حرم عمه سادات کرد و قول او برای همیشه ماندگار و یادگار شد.
غیرتش باعث شد جانش♥️ را #فدا کند تا مبادا نگاه چپ حرامی ها سوی حرم عقیله بنی هاشم باشد❌
⚜چه عاشقانه پر کشید🕊 و جام #شهادت را سر کشید. رفت اما تجربه و مردانگی خود را به یادگار گذاشت تا سرمشق شیر مردانی باشد که #عشق به وصالِ معشوق دارند💞 و آرزوی نوشیدن جام #شهادت در دل....
✍️نویسنده: #بنت_الهدی
🌸به مناسبت سالروز شهادت #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh