eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 💎اَلسَّلاَمُ عَلَي الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الأُْمَمَ أَنْ يَجْمَعَ بِهِ الْكَلِمَ وَ يَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ وَ يَمْلأََ بِهِ الأَْرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً وَ يُمَكِّنَ لَهُ وَ يُنْجِزَ بِهِ وَعْدَ الْمُؤْمِنِينَ ✋ 🌸سلام بر مهدي كه خداي عزّ و جلّ امّتها را به وجود او وعده داد، كه به وسيله او سخنها را جمع كند، و پراكنده ها را گرد آورد، و زمين را به او پر از عدل وداد نمايد، و به او جايگاه و قدرت دهد، و وعده اش را به اهل ايمان به وسيله او وفا كند. 📘فرازی از زیارت نامه حضرت مهدی(عج) ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✳️ همان چای بسش بود! 🔻 قرار بود مقام معظم رهبری برای بازدید و دیدار تشریف بیاورند. پدر، چهار پنج روزی درگیر تدارکات دیدار بود. صبح می‌رفت و شب می‌آمد. من هم با بسیجی‌ها رفته بودم برای کمک. ظهر که شد، رفتم همان قسمتی که پدر مشغول بود. برایم چای آوردند. می‌خواستم بروم که دفتردار پدر گفت: دارند ناهار می‌آورند، کجا می‌روی؟ پدر صدایش را شنید. گفت: بگذار برود. ناهار برای کارکنان است. فرج‌الله بسیجی است و همان چای بسش بود! 📚 از کتاب | نیم‌نگاهی به زندگی و اوج بندگی سردار 📖 ص ۹۴ #⃣ ❤️ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
محمدرضا زیاد قرآن تلاوت میکرد. یک قرآن جیبی داشت که همیشه همراهش بود. هر زمان فرصت داشت مشغول قرائت میشد آن هم با تدبر و دقت. ...🌷🕊 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فَرقۍنمۍڪُنَد.. شَلَمچِه،حَلـَب،مۅصِل،قُدس‌ياڪوچه‌ پَس‌ڪوچه‌هاۍشَھرِمآن! بَسيجۍسَھمَش‌دَويدَن‌پآبه‌پآۍاِنقِلاب‌اَست😎✌️🏻. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مناجات زیبای دکتر چمران😇 خدایا🙏 از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت اما شکایتم را پس میگیرم🥲 ... من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد☺️ .. گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ، معنایش این نیست که تنهایم🙃 ... معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ... با تو تنهایی معنا ندارد ! مانده ام تو را نداشتم چه میکردم 🥰...! ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
"یابْنَ الصِّراطِ الْمُسْتَقيمِ" مهدی جان ♥️ راهی‌ام کن به راهت...! که هر چه راه غیر مقصدت بروم بیراهه است .... ♥🌸 "✍ ســـلام فرمــانده" 🤎>☕¦⇦ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
{💛✨} • • ‌ شهید شدن اتفاقی نیست× اینـطور نـیست کـه بگویی‌؛ گلوله‌ای خورد و مُرد |: شهید رضایت‌نامه دارد...🥀 و رضایت نامه‌اش را؛ اول حسینـ♡ و علمدارش(: امضا میکنند... و بعد مُـهر زهـرا میخورد...!❤️ حٰاج‌قٰاسِم‌سُلِیمٰانی♡ • • {✨💛} ☜ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ڪلـٰام‌شہید: زیـارت‌عـاشورا‌،رابخـوانیـد؛ حتۍ‌شـدھ‌روزۍ‌یڪ‌بـار‌زیـرا بسیـار‌مہم‌اسٺ🖤🌿📖! 🌹 🖇 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
-شهیدآوینی: یاران شتاب کنید🗣 . . . گویند قافله ای درراه است . که گناه کاران را در آن راهی نیست، آری کاران را راهی نیست، اما پشیمانان را می پذیرند ..(: ✋🏻✨ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
برگزیده‌ای از دعای امام صادق (ع) برای امام زمان(عج): 🔹اللَّهُمَّ أيِّدهُ بِنَصرِكَ وَانصُر عَبدَكَ،و قَوِّ أصحابَهُ وصَبِّرهُم،وَافتَح لَهُم مِن لَدُنكَ سُلطاناً نَصيراً،وعَجِّل فَرَجَهُ وأَمكِنهُ مِن أعدَائِكَ وأَعداءِ رَسولِكَ،يا أرحَمَ الرّاحِمينَ؛ 🔸خدايا! با يارى‌ات او را استوار دار و بنده‌ات را يارى ده و يارانش را نيرو بخش و شكيبايشان كن و دريچه چيرگى پيروزمندى را بر ايشان بگشاى و در فرجش تعجيل كن و او را بر دشمنانش و دشمنان پيامبرت مسلّط كن.اى رحيم‌ترين رحيمان! 📚{دانشنامه امام مهدی(عج) بر پايه قرآن،حديث و تاریخ،ج ۶،ص ۷۹} 🇮🇷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چفیه‌ها‌خونی‌شد‌ . . .🖐🏻💔 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
دام‌های شیطان.mp3
3.09M
💐   💥 دام‌های شیطان! • اضطراب و ترس • خواب های آشفته • افکار ناآرام و انحرافات اخلاقی و... یه جا کنترل از دستتون دررفته که این چیزا اومده سراغتون! ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
برگشت گفت: زمانه دیگه عوض شده همه دارن گناه می کنن!!! تو به یه گناه ما گیردادی؟ گفتم: همه داشتن به امام حسین علیه السلام ضربه میزدن جزاندکی... دوست داشتی جزو کدوم دسته باشی🧐؟! سریع گفت:معلومه! جزو۷۲نفر🌱 کی دلش میاد اخم به صورت امام حسین علیه السلام بیاره؟؟ گفتم:زمانه عوض نشده😢... توهم باهرگناهت به حسین زمانه ات ضربه میزنی! باهرگناهت اخم که هیچی...! باعث گریه های یوسف زهرا میشی😱😭 اینجا.گنـاه.ممــنوع📗🖇 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌿 دغدغـہ‌اش‌ایـن‌بود‌ڪہ‌تا میتواند از گرایش‌بچه‌هابہ‌فرهنگ‌بیگانہ‌وسبڪ زندگے غربۍجلوگیری کند. برای هدفۍ‌ڪہ‌داشت‌هیچوقت آرام نمینشست شب‌وروزدنبال‌ڪــار می‌دوید. میگفت:بین‌جـہادامروزما ڪہ‌جـہادنرم است؛ با جـہاد‌سخت‌و‌هشت‌سال‌دفاع‌مقدس تفاوتۍ نیست‌و‌همـان‌اجـر‌و‌ثــواب‌را‌دارد. 🖇🌹 🌿🖇 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_1056385191.mp3
5.29M
با (عج) 🍃با نور خود سرشت مرا ناب ناب کن 🍃من را برای نوکریت انتخاب کن 🎤 👌بسیار دلنشین 🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
!! 🌷....بالاخره شیطنت بچه‌ها کار دستمان داد و آتش‌بازی آن‌ها باعث سوختن کمد و آن‌چه در آن بود شد. به سمت کمد دویدم؛ هیچی برایم اهمیت نداشت؛ الا لباس‌های شهید و وسایل بازمانده او. وسایل سوخته را زیر و رو کردم؛ همه لباس‌ها سوخته بود؛ با تعجب دیدم لباس‌های شهید در بین لباس‌های سوخته صحیح و سالم مانده است؛ آن‌ها را گرفتم و به خودم چسباندم و از این بابت خدا رو شکر کردم که آن وسایل ارزشمند را برایم سالم نگه داشته است. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمدباقر پورغلامحسین ‏علی‌آبادی راوی: مادر گرامی شهید ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هرچقدر به نمازت بها بدی تواناییت برای مقابله با گناه بیشتر میشه ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠 دل رحم و سخاوتمند💠 دوران نوجوانی توی پایگاه مسجد محل فعال بود/ یکشب سرد توی زمستان پیرمرد دستفروشی در کنار خیابان بساط پهن کرده بود و دستکش و کلاه و لباس زمستانی میفروخت. محمد حسین با دیدن این صحنه به سمت پیرمرد رفت و تمام وسایل او را خرید تا آن پیرمرد مجبور نباشد در آن سرما در کنار خیابان تا آن موقع شب دستفروشی کند ، بعد فهمیدم که شهید همان وسایلی که خریده بود را به مستمندان و نیازمندان داده بود 👈مدافعان حرم ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📚 💖 ⃣ 🍂ﺟﺎﺧﻮﺭﺩﻡ؛ ﻣﻦ؟ ! ﭼﺎﺩﺭ؟ ! ﺑﺎﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺶ ﺿﺮﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﯾﮏ ﭼﺎﺩﺭ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ ! ﺯﻫﺮﺍ ﮔﻔﺖ : ﺑﯿﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻦ ! ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺪﻝ ﭼﺎﺩﺭﻫﺎ : ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ، ﺳﺎﺩﻩ، ﻣﻠﯽ، ﺣﺴﻨﯽ، ﺧﻠﯿﺠﯽ، ﻋﺮﺑﯽ، ﻗﺠﺮﯼ ﻭ … ﮔﻔﺘﻢ : ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺧﻮﺩﺗﻪ ! ﺍﯾﻨﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ! - ﻣﻨﻈﻮﺭﺕ ﻟﺒﻨﺎﻧﯿﻪ؟ - ﺁﺭﻩ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯽ ! 🍁ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﯾﮏ ﭼﺎﺩﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻢ . ﮔﻔﺘﻢ : ﺯﻫﺮﺍ ﻣﻦ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﻤﺎ ! ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﺯﻣﯿﻦ ! ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﻧﺘﻮﻧﻢ ﺟﻤﻌﺶ ﮐﻨﻢ ! ﻧﺘﺮﺱ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻡ . ﺑﺎ ﮐﻤﮏ ﺯﻫﺮﺍ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺳﺮﻡ ﮐﺮﺩﻡ . ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﮔﻔﺘﻢ : ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻡ ! ﺯﻫﺮﺍ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩ : ﭼﻪ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺷﺪﯼ ! ﺭﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﺁﯾﻨﻪ، ﭼﻬﺮﻩ ﺍﻡ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺗﺮ، ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﻭ ﺑﺎﻭﻗﺎﺭ ﺗﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ . ﭼﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﯾﻢ . ﺫﻭﻕ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻢ . ﺯﻫﺮﺍ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﻭﺍﯼ ﺩﯾﺪﯼ ﭼﯽ ﺷﺪ؟ ﯾﺎﺩﻣﻮﻥ ﺭﻓﺖ ﺑﺮﯾﻢ ﺳﺮ ﺷﻬﺪﺍﯼ ﮔﻤﻨﺎﻡ . 🍂- ﭼﯽ؟ - ﺷﻬﺪﺍﯼ ﮔﻤﻨﺎﻡ ! - ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟ - ﺷﻬﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﯾﺘﺸﻮﻥ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻣﺰﺍﺭﺷﻮﻥ ﮔﻤﻨﺎﻣﻪ . ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺪﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ( ﺱ ) ﻧﺰﺩﯾﮑﻨﺪ . ﻗﻠﺒﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺗﭙﯿﺪﻥ . ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﻣﺰﺍﺭ ﺷﻬﺪﺍ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﻣﯿﺸﺪﯾﻢ، ﺍﺷﮑﻬﺎﯾﻢ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﺟﺎﺭﯼ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ . ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻢ، ﺯﻫﺮﺍ ﻫﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﻡ ﭼﻪ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ . ( ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻭﻗﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩﯼ ﺩﺧﺘﺮ؟ ) ﻣﺰﺍﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ : ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﯼ، ﺭﺍﻩ ﻧﺸﺎﻧﻢ ﺑﺪﻩ … ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺁﺷﺘﯽ ﮐﻨﻢ … ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💖 ⃣ 🍂ﺧﯿﻠﯽ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﺁﻥ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺷﻬﺪﺍ ﻭ ﺑﺴﯿﺞ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﻭ … ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﻣﯿﺘﺮﺍﯼ ﻗﺒﻠﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ . ﺣﺘﯽ ﻋﻼﯾﻘﻢ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺁﻫﻨﮓ ﻭ ﺭﻗﺺ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﺁﻧﭽﻨﺎﻧﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ . ﯾﻌﻨﯽ ﺁﻥ ﻟﺬﺗﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻡ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺍﺯ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﻫﻤﻨﻮﻉ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ … ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺘﺨﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﻧﺎﻡ ﻃﯿﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ . 🍁ﻭﺍﺭﺩ ﮐﻼﺱ ﻧﻬﻢ ﺷﺪﻡ؛ ﭼﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﯽ ! ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﻣﻨﮑﻪ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﺯﺑﺎﻥ ﺯﺩﻥ : – ﻣﯿﺘﺮﺍ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﻭ ﻧﮕﺎﻩ ! – ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺑﺪﻡ؟ – ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻌﯿﺪ ﺑﻮﺩ ! ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺍﺷﮑﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ . ﺳﺮﮐﻼﺱ ﻣﻘﻨﻌﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﭼﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺧﺎﮐﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ . 🍂ﺣﺘﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺣﺎﻝ ﻧﻤﯿﺪﻫﺪ ! ﺩﺭﻋﻮﺽ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﻫﺮﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻬﯿﺪﻡ - ﺷﻬﯿﺪ ﺗﻮﺭﺟﯽ ﺯﺍﺩﻩ - ﺩﺭﺩ ﻭ ﺩﻝ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺁﺯﺍﺭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪﻧﺪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﻋﻘﺪﻩ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ ! ﺍﻭﻝ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺳﺨﺖ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪ .… ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌ ✨🌱 عـــــقل هیچ مسلمانی ڪامل نخواهد شد مگر با داشتن این ده خصلتـــــ..! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا