eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹شهید مدافع حرم "جاویدالاثر سید ابراهیم عالمی" 🔻مادرش می‌گوید: صدای خوبی داشت، در سوریه برای رزمندگان مداحی می‌کرد و از کودکی هم روضه‌های منزل خودمان را می‌خواند. 🔻پسرم حرفش این بود که در کنار روضه و گریه باید به فرمایشات ائمه عمل کرد و سوگواری به تنهایی ارزشی نخواهد داشت. 🔻مانند دیگر مادران دوست داشتم او را در لباس دامادی ببینم اما انگار او برای این دنیا خلق نشده بود و رفت تا آسمانی شود و به آنجایی که جایگاه واقعی اوست برسد. شهید مدافع حرم🕊🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هیچ وقت از معنویات حرف نمی زد تا جایی که می‌توانست آدم را می‌پیچاند که حرفی از زبانش راجع به معنویات نکشی... معامله ای را که با خدا کرده بود تا آخر برای همه کتمان کرد و زهدی به کسی نفروخت و بالاخره اینکه همه را رنگ کرد و رفت.. 🕊🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر جاده‌ای پیدا کردید که هیچ مانعی در آن نبود، به احتمال زیاد آن جاده به جایی نمی‌رسد ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 توصیه استاد فاطمی نيا(ره) : ✍ اول اینکه هر آنچه می دانید ، عمل کنید و توصیه دوم اینکه تا می توانید سعی کنید معنویات و نورهایی که به سبب اعمال خیر کسب کرده اید ، با معصیت و گناه از بین نبرید . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☘ دعا نکردن برای پدر و مادر روزی را قطع می کند ... ✍ روایت شده که مردی خدمت امیرالمومنین (علیه السلام) رسید و گفت : روزگارم خیلی تنگ است (در تنگدستی به سر می برم ) ◽ حضرت فرمود : ❓آیا با قلم گره دار مینویسی؟ گفت: نه. ❓آیا جلوتر از کسی راه می روی که سنش از تو بیشتر است؟ گفت: نه. ❓آیا بعد از سپیده ام می خوابی؟ گفت : نه. ❓آیا دعا برای پدر و مادرت را ترک کرده ای ؟ گفت : آری ای امیر مؤمنان. ☘ حضرت فرمود : به یاد آنان باش. همانا از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود : 🤲  دعا نکردن در حق والدین روزی را قطع میکند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
میگفت: هروقت احساس کردید از امام‌زمان دور شدید و دلتون واسه‌ آقا تنگ نیست، این دعای‌کوچیک‌ رو بخونید *بخصوص توی قنوت‌‌هاتون*: *″اللهمَ لین قَلبی‌ لِولیّ أمرِک..*!″ یعنی خدایا دلمو واسه امامم‌ نرم‌ کن❤️ 💚 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🖼 احمد ابن حنبل : فضائل هیچ یک از صحابه رسول خدا به اندازه علی ابن ابی طالب نمی باشد 1⃣1⃣ روز تا عید غدیر ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ابراهیم می‌گفت: می‌دانی یعنی چه؟ یعنی خدا از هرچه که در ذهن داری بزرگ‌تر است. خدا از هرچه بخواهی فکر کنی باعظمت‌تر است. یعنی هیچ‌کس مثل او نمی‌تواند من و شما را کمک کند. الله اکبر یعنی خدای به این عظمت در کنار ماست، ما کی هستیم؟ اوست که در سخت‌ترین شرایط ما را کمک می‌کند. برای همین به ما یاد داده بود که در هر شرایط، به‌خصوص وقتی در قرار گرفتید فریاد بزنید: الله اکبر! و خودش نیز در عملیات‌ها با همین ذکر، حماسه‌های بزرگی آفریده بود. می‌گفت: «با بیان این ذکر شما زیاد می‌شود.» بـرادر شــهــیــدم ... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💥مام رضا(ع) او را طلبید حکایت «شهید محمد مردانی» که پیکرش از کرمانشاه به مشهد رفت شهید 🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💥امام رضا(ع) او را طلبید;حکایت «شهید محمد مردانی» که پیکرش از کرمانشاه به مشهد رفت 🌸سال 87 روز قبل از تولد امام رضا(ع)، نمی دونم چه حسی وادارم کرد که بیام بهشت رضا(ع). عجیب دلتنگ شده بودم. انگار همه غصه های عالم را با من تقسیم کرده بودند. حس پنهانی مرا در بین قبور شهدا به دنبال گمشده و مرادی می کشاند و کمیل هم با تعجب فقط دنبال من راه می آمد. آفتاب داغ تابستان صورتم را عجیب نوازش می کرد و از طرفی حال و هوای آن روز من را منتظر قرار داده بود. وقتی که در بین قبور شهدا راه می رفتم از فاصله ای دور چشمم به پدر و مادر شهیدی افتاد که در ظهر گرما به زیارت شهیدشان آمده بودند؛ ظهر... گرم... تابستان... خلوت... 🌺به آن ها نزدیک می شوم و مهمان محبت و صفای آن ها می شوم. از روی سنگ مزار شهید مشخصاتش را نگاه کردم؛ شهیدمحمد مردانی، شهادت کردستان. از آجیل و میوه و شیرینی و انواع تنقلات که کنار تربت شهید بود، خیلی تعجب کردم. مادر شهید که تعجب مرا دیده بود شروع کرد به صحبت کردن؛ قبل از اینکه ما سؤالی بپرسیم: 🌸محمد تنها فرزند ماست. امروز روز تولد محمده و ما اومدیم براش جشن تولد بگیریم. 🌺وقتی چهره کمیل رو نگاه کردم، بغض رو در نگاهش دیدم. نمی دونم چی شده بود که ما از مسافتی دور دعوت شده بودیم به جشن تولد شهید در کنار مزار شهید. دیگه اشکمان مجالی برای سؤال پرسیدن به ما نداد. مادر شهید که بغض ما را دید، شروع کرد به روایت از شهید: 🌸روز تولد امام رضا(ع) توی کرمانشاه به دنیا آمده بود. از بچگی علاقه شدیدی به آقا داشت. هر موقع می خواست کاری بکنه که ما دوست نداشتیم انجام بده و منعش می کردیم، ما را به امام رضا(ع) قسم می داد و ما هم مات و مبهوت نگاهش می کردیم. هر روز که می خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود که پشتش عکس امام رضا(ع) درج شده بود، آن هم توی خفقان قبل از انقلاب. بچه ها می گفتند: موقع نماز که همه می رفتند توی حیاط مدرسه، محمد مهرش را درمی آورد و نماز می خواند. 🌺اینجا بود که پدر شهید با تمام کسالتی که داشت، شروع کرد صحبت کردن. می گفت: همیشه بعد از نماز می آمد کنار من و ازم می خواست از امام رضا(ع) براش بگم، از غریبی امام رضا(ع) از کرامت آقا، از رئوف بودن آقا. من هم با حالتی متعجبانه از رفتار محمد از کتابی که داشتم براش می خوندم. تا اینکه محمد دیپلم گرفت و عازم سربازی شد. حدود سه ماه از سربازی محمد می گذشت که جنگ شروع شد. یکی از جاهایی که عراق خیلی روی اونا مانور هوایی می داد، از بین بردن تأسیسات نفتی ما بود. رفیقای محمد تعریف می کردند که شب ها دست ما را می گرفت. حدود بیست نفر از ما را می برد برای حفاظت از آن تأسیسات نفتی. چون حفاظت از اون ها خیلی مهم بود و نیروی کافی هم برای دفاع وجود نداشت و سطح حملات دشمن هم خیلی بالا بود. 🌸حاج آقا پدر شهید می گفت: یک روز که محمد آمده بود برای مرخصی، گفت: بابا خیلی دلم می خواد برم مشهد، پابوسی آقا امام رضا(ع). گفتم: خُب، بابا چند روز دیرتر برو جبهه، برو مشهد زیارت آقا. گفت: همه بچه ها تو جبهه دلشون می خواد برن زیارت امام رضا(ع) و نمی تونن برن. من هم مثل اون ها. از طرفی دیگه دفاع از کشور واجب تره. آقا هم بیشتر راضی است. و مشهد نرفت. رفت سنندج و حدود یک ماه بعد شهید شد. روزی که محمد به شهادت رسید، مادر شهید خیلی بی تابی می کرد. عجیب بی قرار بود. انگار یه چیزهایی رو می دونست. وقتی در منزل را زدند، مادر شهید در را باز کرد و من هم بعد از او آمدم دم در. بچه های سپاه بودند. از حالاتشون و طرز صحبت کردنشون و بغضشون فهمیدم قضیه چیه. دیگه نفهمیدم چی شد. 🌺به ما گفتند: بیاین توی معراج شهدا و جنازه شهیدتان را تحویل بگیرین. وقتی رفتیم، دیدیم جنازه اون نیست. تحقیق کردند، گفتند جنازه شهدا را اشتباهی بردند مشهد برای تشییع. وصیت نامه محمد را که خوندیم، نوشته بود: پدرم و مادرم، اگر برای تان ممکن است مرا کنار امام رضا(ع) دفن کنید. ما هم حسب علاقه و وصیت محمد، گفتیم همان مشهد کنار مرادش امام رضا(ع) به خاک بسپاریمش. از آن موقع هم ما از کرمانشاه آمدیم مشهد، کنار محمد. شهید 🕊🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو باقرالعلوم هستی و تموم عالم به فرمانت... به زیر دین شما شیعه الهی جانم به قربانت... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃 بلغ ما انزل الیک... و اگر ولایت او را ابلاغ نکنی رسالتت را کامل نکرده ای... 📆 ۱۰ روز تا ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ بیا که با تو بگویم غم ملالت دل💔 چرا که بی تو👤 ندارم گفت و شنید بهای تو💞 گر بود خریدارم که جنس خوب به هر چه دید خرید✅ 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 دنیا همین است؛ تا آدم عاشقِ دنیاست و به این دنیا چسبیده، حال و روزش همین است. اما اگر انسان سرش را به سمتِ آسمان بالا بیاورد و کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد، مطمئن باش زندگی‌اش عوض می‌شود و تازه معنی زندگی کردن را می‌فهمد. ...🌷🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸 وصیت نامه شهید قنبر علی بابازاده درباره حجاب محل شهادت : شلمچه 📌 خواهرم شما رسالت حضرت زهرا سلام الله علیها را بر دوش دارید ، حجاب خودتان را رعایت کنید .موج خروشان خون مرا به گوش تمامی مستکبران و خائنان برسانید و به آن‌ها بگویید: به خون پاک تمامی شهدا قسم ،حق مظلوم را از شما ظالمان خواهیم گرفت. همیشه به یاد خدا باشید که خداوند شما را در همه حال یار و یاور است. شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💥شهیدی از دیار فارس که به شهید امام‌رضایی معروف شد ✨سردار شهید سیّدکوچک موسوی در۱۷ شهریور ماه سال ۱۳۲۹ در خانواده‌ای از سادات روستای جعفر آباد بیضاء فارس دیده به جهان گشود. ✨دائم ذکر خدا بر لب داشت و طلب شهادت می‌کرد. دو هفته قبل از شهادت(شب ۱۹ رمضان)در خواب، سردار شهیدحاج مجید سپاسی جواز شهادتش را که از سوی امام زمان(عج) صادر شده به دستش می‌دهد و می‌گوید دو هفته دیگر منتظر آمدنت هستیم. ✨دائم ذکر خدا بر لب داشت و طلب شهادت می‌کرد. دو هفته قبل از شهادت(شب ۱۹ رمضان)در خواب، سردار شهیدحاج مجید سپاسی جواز شهادتش را که از سوی امام زمان(عج) صادر شده به دستش می‌دهد و می‌گوید دو هفته دیگر منتظر آمدنت هستیم. ✨در همان شب همسرش نیز خواب مشابهی می‌بینند که برگه‌ای را از طرف شهید سپاسی به دستش می‌دهند و می‌گویند همسرت را ۱۴ روز دیگر به گلزار شهدا بیاورید بعد از آن خواب، سید لحظه‌شماری می‌کرد و همانطور شد. ✨ روز چهاردهم مورخه۱۳۶۹/۲/۱۰ در بیمارستان نمازی در حالی که ذکر یا علی بر لب داشت از همسرش خواست تا آمدن حضرت علی(ع) دستش را بگیرد پس از چند لحظه اشاره می‌کند که دستم را رها کنید و دست در دست جد بزرگوار به خیل دوستان شهیدش پیوست. ✨پیکرش بعد از زیارت و نماز در حرم مطهر شاهچراغ(ع) تشییع و در گلزار شهدا شهر شیراز در جوار سایر همرزمانش در قطعه ۱۲محمدرسول الله(ص) ردیف سه به خاک سپرده‌شد. سردار شهید 🕊🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مراسم های تشییع را چطور برنامه ریزی کردید؟ همسر شهید: حرم امام رضا که رفتیم، با برنامه ریزی سپاه بود اما ما فقط یک ساعت در حرم بودیم. آقانوید خیلی امام رضایی بود. کتاب شهید نوید را هم که بخوانید، ‌ارادت ایشان مشخص است. پیکر آقانوید که به مشهد آمد، گفتند تابوتشان را ایستاده بگیرید تا سلامی به حضرت رضا علیه السلام بدهد. با خودم گفتم خوش به حالت آقانوید؛ آخرین سلام را هم با بدن بی سر به آقا دادی. حس کردم که اگر جای آقانوید بودم، می گفتم که دیدید آخر من هم فدایی مادرتان شدم؟ بعد که پیکرشان را خواستند از حرم بیرون ببرند، یک بنده خدایی گفت اگر می شود، بگذارید همسرش چند دقیقه با پیکر، ‌تنها باشد. من آن لحظه فقط به آن فکر بودم که این مراسم مثل مراسم من است، ‌نکند آقانوید غصه بخورد. گفتم: ‌من همیشه دوست داشتم در مراسمم شهدا باشند و ائمه نظر کنند. این بهترین مراسمی بود که توانستی برای من بگیری. من از تو راضی ام. فقط برای من دعا کن شهیدمدافع حرم🕊🌹 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
"یک روز بعد از حیرانی"🌼 محمدرضا در تاریخ 21 آبان 1394 به عنوان بسیجی تکاور راهی دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها شد..🌿 همزمان با روزهای آخر ماه محرم الحرام در عملیات محرم در حومه حلب به فیض شهادت نائل آمد..🥀محمدرضا وصیت کرده بود او را در امامزاده علی اکبر (ع) چیذر دفن کنند.. از صفات بارز اخلاقی او می توان به و در انجام وظایف دینی اشاره کرد. فاطمه سلیمانی نویسنده و خالق کتاب هایی چون یک خوشه انگور سرخ، رد سرخ جا مانده بر فنجان و... است🌱 ✍🏻نویسنده:فاطمه سلیمانی ازندریانی ▫️ناشر:شهید کاظمی ▫️قالب کتاب:زندگینامه داستانی 📖تعداد صفحات:۲۹۱ صفحه 💳 قیمت ۹۰ ت با تخفیف ۸۵ ت🌱 شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠شهیدمستندساز 🔹مراقبه ویژگی دائمی او بود. این را حتی از چهره‌اش می‌شد فهمید. نسبت به اعمال و گفتارش دقت داشت. آدم کم حرف و پر عملی بود شهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سی سال بود می‌گفتم؛ خدایا.. چنین کن و چنان ده! چون به قدرِ اولِ معرفت رسیدم گفتم؛ الهی.. تو مرا باش هر چه خواهی کن..! ‹ تذکرة‌ الاولیا › 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
... 🍃آیت الله مرعشی نجفی(ره):سفارش میکنم پیوسته با طهارت و وضو باشید که سبب نورانیت باطن و برطرف کننده آلام و اندوه هاست. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh