ابراهیم همیشه در مقابل بدی دیگران گذشت داشت. می گفت: طوری زندگی و رفاقت کن که احترامت را داشته باشند. بی دلیل از کسی چیزی نخواه و عزت نفس داشته باش. می گفت: این دعواها و مشکلات خانوادگی را ببین. بیشتر به خاطر این است که کسی گذشت ندارد. دنیا ارزش این همه اهمیت دادن، ندارد...
#شهید_ابراهیم_هادی🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚روایت دو برادر شهید مدافع حرم
#شهید_مصطفی و #شهید_مجتبی بختی
مادری نمونه که دوفرزندش باهم شهید شدند و به ایران آمدند ودفن شدند .
شهید مصطفی و مجتبی بختی .
که با نام مستعار به شهادت رسیدند.
#سالروز_شهادت
یادشان گرامی باذکر شریف صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بــــراي حــــل تــــمام حــــوائج عــــالم
اگر كُنَد نگهي شــــيرخوارتان كافيست
#سیدامیرحسینی #محرم
#باب_الحوائج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صوت_الشهدا | 🎙
این حسین کیست که عالم همه دیوانهی اوست؟
این چه شمعیست که جانها همه پروانه اوست؟
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سالگرد شهادت شهید رضا پاکپور🕊
در سال 1342 دیده به جهان گشود. شهید رضا پاکپور از شهدای روستاي دهسد از توابع بخش قرهچاي خنداب استان مرکزی ، روستاي دهسد داراي 17 شهيد ميباشد كه پاسدار شهيد رضا پاكپور در سال 61 در عمليات رمضان به درجه رفيع شهادت نايل شده و در گلزار مطهر این روستا به خاک سپرده شده است.
کلام شهید :
مبادا کوتاهی کنید که این حکومت اسلامی از بین برود و تا بخواهیم چنین انقلابی پیش بیاوریم، باید خیلی شهید بدهیم. این انقلاب امانتی ست از جانب شهدا. مبادا خیانت کنید که کوتاهی و کنار کشیدن و کار نکردن برای انقلاب همان خیانت به امانت است و خداوند می فرماید:« هر کس از ذکر من دوری کند برای او زندگی سختی در پیش است و در آخرت هم کور محشور می شود.» و سلام بر تو ای پدر عزیز، می خواهم وقتی خبر شهادت من رسید، دو رکعت نماز شکر به جای آوری و سفارشم را به دیگر دوستان حزب اللهیم که سخنی را که امام علی (ع)می فرماید: “که یک ساعت فکر کردن بهتر است از هفتاد ساعت عبادت” و یک لحظه فکر کردن سرنوشت انسان را عوض می کند و او را در راهی که رضای خدا در آن است راهنمایی می کند.
سالروزشهادت...🕊🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
انگشتر طلا
#قسمت_شصت_و_هفت_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
همسر شهید
تو یکی از ،عملیات ها انگشترم را نذر کردم با خودم گفتم:« اگر ان شاء الله به سلامتی برگرده، همین انگشتر رو می ندازم تو ضریح امام رضا علیه السلام.»
تو همان عملیات مجروح شد زخمش اما زیاد کاری نبود، تا بیاید مرخصی اثر همان زخم هم از بین رفته بود، کاملاً صحیح و سالم رسید خانه
روزی که آمد، جریان نذر انگشتر را گفتم و گفتم:« شما برای همین سالم اومدین» خندید، گفت:« وقتی نذر می کنی برای جبهه نذر کن»
«چرا؟»
«چون امام هشتم احتیاجی
ندارن
،اما
جبهه الان خیلی احتیاج داره ؛حالا هم نمی خواد انگشترت رو ببری حرم بندازی.»
از دستش دلخور ،شدم ولی چیزی نگفتم حرفش را مثل همیشه گوش کردم.
تو عملیات بعدی ،بدجوری مجروح شد، برده بردنش بیمارستان کرج، یکی از همان جا زنگ زد مشهد و جریان را به ما گفت. خواستم با خودش صحبت کنم گفتند:« حالشون جور حرف زدن نیست.»
همان روز برادرخودم و برادرخودش، راهی کرج شدند فردای آن روز برادرم از تهران زنگ زد. نمی دانم جواب سلامش را دادم یا نه زود پرسیدم :«چه خبر؟ حالش خوبه؟»
خندید گفت:«خوبتر از اونی که فکرش رو بکنی»
فکر کردم می خواهد دروغ بگوید به ام، عصبی گفتم :«شوخی نکن، راستش رو بگو
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
انگشتر طلا
#قسمت_شصت_و_هشت_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
باور کن راست می گم الان که من از پهلوش اومدم به شما زنگ بزنم قشنگ حرف می زد.»
باور کردنش سخت بود مانده بودم چه بگویم برادرم ادامه داد یک پیغام خیلی مهم هم برای شما داشت، یعنی
منو به همین خاطر فرستاد که زنگ...
امانش ندادم پرسیدم: «چه پیغامی؟»
«اولاً که سلام رسوند، دوماً گفت اون انگشتری رو که عملیات قبل نذر کرده بودی همین حالا برو حرم بندازش تو
ضریح.
گیج شده بودم حساب کار از دستم در رفته بود،گفتم:« اون که می گفت این کارو نکنم»
گفت: «جریانش مفصله ان شاء الله وقتی اومدیم مشهد، برات تعریف می کنم...»
با هواپیما آوردنش مشهد حالش طوری نبود که بشود بیاید خانه از همان فرودگاه یکراست برده بودنش بیمارستان رفتیم ملاقات. وقتی برگشتیم توی راه جریان انگشتر را از برادرم پرسیدم چشم هاش پر اشک شد. آهسته آهسته شروع کرد به گفتنن
وقتی ما رسیدیم بالا سرش هنوز به هوش نیامده بود موضوع را اول از هم تختی هاش شنیدیم «تو عالم بیهوشی داشت با پنج تن آل عبا (علیهم السلام) حرف می زد اون هم با چه سوز و گدازی!»
پرسیدیم :«شما خودتون حرف هاش رو شنیدین
»گفتند: «بله، اصلاً تک تک اون بزرگوارها رو به اسم صدا می زد.»
وقتی به هوش آمد جریان را از خودش پرسیدیم اولش که طفره رفت بعد خیلی گرفته و غمگین شروع کرد به
:گفتن :«تو عالم بیهوشی دیدم پنج تن آل عبا عليهم السلام تشریف آوردن بالای سرم احوالم رو پرسیدن و باهام حرف زدن دست می کشیدن رو زخم های من و می فرمودند این خوش گوشت است ان شاء الله زود خوب می شود.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
آخرین آرزو
#قسمت_شصت_و_نه_
🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴
حاجی می گفت:« خیلی پیشم بودن، وقتی می خواستن تشریف ببرن یکی از آن بزرگوارها، عیناً انگشتر زنم را
نشانم دادند. با لحنی که دل و هوش از آدم می برد فرمودندانگشتر تان در چه حال است؟»
من خیلی تعجب کرده بودم بعد دیدم فرمودند: «بگویید همان انگشتر را بیندازند توی ضریح»
گونه های برادرم خیس اشک شده بود حال خودم را نمی فهمیدم حالا می دانستم خواست خودش نبوده که انگشتر را بیندازم ضریح فرمایش همان هایی بود که به خاطرشان می جنگید و شاید هم یاد آوری این نکته که «هر چیز به
جای خویش نیکوست»
حمید خلخالی
عشق او به خانم فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) بیشتر از این حرف ها بود که به زبان بیاید یا قابل وصف باشد. یک بار بین بچه ها گفت: «دوست دارم با خون گلوم اسم مقدس مادرم " ۱ " رو بنویسم»
به هم نگاه کردیم، نگاه بعضی ها تعجب زده بود؛ اینکه می خواست با خون گلویش بنویسد، جای سؤال داشت. همین را هم ازش پرسیدم قیافه اش جدی تر شد گفت: «یک صحنه از روز عاشورا همیشه قلب منو آتیش می زنه!»
با شنیدن اسم عاشورا حال بچه ها از این رو به آن رو شد خودش هم منقلب شد و با صدای لرزان ادامه داد: «اون هم وقتی بود که آقا اباعبدالله (سلام الله علیه) خون علی اصغر (علیه السلام) رو به طرف آسمان پاشیدند و عرض کردند خدایا قبول کن؛ من هم دوست دارم با همین خون گلویم، اسم مقدس بی بی رو بنویسم تا عشق و ارادت خودم رو
پاورقی
۱- همیشه نام مبارک حضرت را به همین لفظ مادر خطاب می کرد.
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#همه_نمیرسند 🏴
✦ اهلِ کربلا، صاحبانِ بلندترین آرزوهای تاریخند!
آرزوهایی که به اندازهی تمام تاریخ کِش آمدهاند.
✘ اما همه نمیتوانند اهل آرزوهای کشدار باشد!
✘ همه نمیتوانند به وسعت کربلا آرزو کنند!
✘ همه نمیتوانند امامِ کربلا را، دوباره به زمین برگردانند!
← فقط کسانی اهل آرزوهای کربلاییاَند، که؛ ↓
⚡️ از محصور شدن در قفس زمان و مکان، بیزارند!
- میخواهند در کربلا حل شوند!
- و با کربلا تا آخر تاریخ، جاری شوند!
💫 تا همان لحظهای که امام کربلا، دوباره به زمین برمیگردد ...
@shahidNazarzadeh
#صبحتبخیرمولایمن
🏴ایام عزای جد غریبتان
بر قلب مهربان و صبور شما
تسلیت باد
برایمان دعا کنید که
در این روزهای سخت و تلخ
و دردآلود
یادمان باشد که
نجاتمان کجاست...
دعا کنید یادمان باشد
منجی امان کیست
طبیبمان کیست
دعا کنید به شما
پناه بیاوریم🏴
◾️خداوندا!
تو را به عظمت و مظلومیت اصحاب اباعبدالله علیهالسلام قسم میدهیم،
ما را در شمار یاران واقعی مولا صاحب الزمان علیه السلام قرار بده!
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#ماملتامامحسینیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
.
تو تنت تا شده و تا شده من هم کمرم
مثل تو درد گرفته همهی بال و پرم
گرچه من عین حسن زهر نخوردم اما
پاره پاره شده حالا همه جای جگرم
ترسم این است که زنهای حرم جان بدهند
گر ببینند که افتادهای از پا پسرم
چشم من تار شده یا که تو کوچک شدهای؟
علی اکبر، علی اصغر شدهای در نظرم
خبرش پخش شده: پخش شدی روی زمین
خبرش پخش شده: ریختهای دور و برم
من از این چند برابر شدنت فهمیدم
چقدر کینه به دل داشتهاند از پدرم
بغلت میکنم و از بغلم میریزی
آه بابا چه کنم با تو و این دردسرم
با چنین ریخت و پاشی که شدی ممکن نیست
که تو را یک نفری تا دم خیمه ببرم
دارد از سمت حرم عمهی تو میآید
ولدی گفتنم انگار رسیده به حرم
#علیاکبرلیلا...😭
مثل تسبیح چرا یک صد و یک دانه شدی؟
با تنت ذکر گرفتم که چه سـازم پسـرم
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_
يااباعبدالله_الحسين💔
صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #ابا عبدالله
اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم.
#لبیک_یا_حسین
#لبیک_یا_مهدی
#محرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 199 - نكوهش اوباش
وَ قَالَ عليهالسلام فِي صِفَةِ اَلْغَوْغَاءِ هُمُ اَلَّذِينَ إِذَا اِجْتَمَعُوا غَلَبُوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ يُعْرَفُوا وَ قِيلَ بَلْ قَالَ عليهالسلام🍃🦋
و درود خدا بر او، فرمود: (در تعريف جمع اوباش، فرمود) آنان چون گرد هم آيند پيروز شوند، و چون پراكنده شوند شناخته نگردند. (و گفته شد كه امام فرمود)
هُمُ اَلَّذِينَ إِذَا اِجْتَمَعُوا ضَرُّوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا فَقِيلَ قَدْ عَرَفْنَا مَضَرَّةَ اِجْتِمَاعِهِمْ فَمَا مَنْفَعَةُ اِفْتِرَاقِهِمْ فَقَالَ🍃🦋
آنان چون گرد هم آيند زيان رسانند، و چون پراكنده شوند سود دهند. (از امام پرسيدند: چون اوباش گرد هم آيند زيان رسانند را دانستيم، امّا چه سودى در پراكندگى آنان است، فرمود)
يَرْجِعُ أَصْحَابُ اَلْمِهَنِ إِلَى مِهْنَتِهِمْ فَيَنْتَفِعُ اَلنَّاسُ بِهِمْ كَرُجُوعِ اَلْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ وَ اَلنَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ وَ اَلْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِهِ🍃🦋
صاحبان كسب و كار، و پيشه وران به كارهاى خود باز مىگردند، و مردم از تلاش آنان سود برند، بنّا به ساختن ساختمان، و بافنده به كارگاه بافندگى، و نانوا به نانوايى روى مىآورد
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh