eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◼️ اثر دعا و نفرین والدین 🎙استاد مسعود ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
32.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ټٰایـمِـ⏰نماهنگ🥀🖤 『 🥀💔 بزن بارون ... بزن دارم از دلتنگی میمیرم💔 ...🌱•』 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از شهید حسن مختارزاده
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🌿 • مراسم دومين تولد آسماني شهيد حسن مختارزاده •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماز شهدایی تصاویری از اقامه نماز شهدا ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آینده من بعد از ظهور چه می شود؟ 🎙 استاد شجاعی ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
كساني كه با اين انقلاب خدايي مخالف هستند ، اينها آزادي مردم را نمي‌خواهند . اينها اسلام را نمي‌خواهند . اينها بي ‌بند ‌و باري را مي‌خواهند و اينها مثل ساير حيوانات شكم‌ پرست و شهوت ‌پرست هستند ، اينها دلسوز اسلام نيستند . و اگر ما امروز از اسلام حراست نكنيم اسلام همان ضربه‌اي را مي‌خورد كه در زمان حضرت علي(ع) خورد . 🕊 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی تربیت صحیح با آن چهره ی مظلومانه و متواضعانه اش عجیب تو دل آدم جا باز می کرد آن روز مرا تا نزدیک پل «هفت دهانه» برد و از آن جا هم راه را دقیق نشانم داد و من به خلاف میلم ازش جدا شدم یادم هست آن قدر شیفته اش شده بودم که تو اولین فرصت رفتم سراغ گردان عبدالله، به هزار این در و آن در زدن، کارها را ردیف کردم که محل خدمتم همان جا بشود. ابوالحسن برونسی آخر بهار بود سال هزار و سیصد و شصت و سه. درست همان روزی که امتحان های خرداد ماه تمام شد پدرم از جبهه زنگ زد،مادرم رفت خانه ی همسایه و باهاش صحبت کرد. وقتی برگشت با خنده گفت:«حسن آقا بلندشو وسایلت رو جمع و جور کن که فردا می آن دنبالت.» «دنبال من؟ برای چی؟» برای همون چیزی که دوست داشتی. یکھو یاد قولی افتادم که پدرم داده بود علاقه ی زیادی داشت مرا ببردجبهه، با خوشحالی گفتم:«جبهه؟!» «بله پسرم فردا آقای حسینی ۱ میآن، بابات گفت رخت و لباسهات رو ببندی و آماده باشی.» پاورقی ۱ - سید کاظم حسینی که قبلتر از آن، یک پایش را هدیه کرده بود به اسلام و اکنون هم مشغول خدمت می باشد. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh