🌀بسیار شوخ و عاشق ولایت فقیه بود و همیشه همه دوستان را به پیروی از رهبر راهنمایی می کرد و در این کار بسیار جدی بود .
#شهید_بهزاد_سیفی
#شهید_مدافع_حرم🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💠خصوصیات اخلاقی شهید مدافع حرم مجید قربانخانی 💠
🍃تغییرخصوصیات اخلاقی شهید پس از سفر کربلا بود قبل از سفر کربلا مجید شر وشرور وشیطنت واهل نماز نبود که بازوهایش هم خالکوبی کرده بود .ولی بعد از کربلا مجید به کل تغییر کرد واز او یه مجید مهربان وخوش اخلاق وهمیشه در حال نماز وگریه بود نمازهای صبح ایشان قضا نمی شد. برای کمک به نیازمندان از هیچ کاری دریغ نمیکرد وهر چه داشت میبخشید. شوخ طبع بودند وزیر بار ظلم نمیرفتند وهمین روحیه ظلم ستیزی که داشت او را راهی سوریه کرد تا از حرم عمه سادات دفاع کند .مجید خیلی غیرتی بود.خلاصه از فرش تا عرش راهی که مجید را حُر مدافعان حرم نام نهادند 🌹🌹🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
همسر شهید نقل میکند:
مجتبی در همه حال شوخ طبع بود. چشمان روشن و صورتی نورانی و شاداب داشت، هر وقت از مقابل ساختمان بنیاد شهید باغملک عبور می کردیم با شوخی میگفت:
خانم این آدرس را حفظ کن بعد از شهادت من مسیرت زیاد به اینجا میخورد.
من متوجه میشدم که حرفش جدی است اما برای اینکه ناراحتم نکند با شوخی و خنده میگفت.
حتی در خود سوریه دوستانش میگفتند برخی اوقات که در منطقهی عملیاتی راه را گم میکردیم، در عین عصبانیت همهی ما، شهید زکوی با لبخند میگفت:
نترسید راه ما به سمت بهشت است گم نمیشویم.
#شهید_مجتبی_زکوی_زاده...🌷🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطرات_شهدا
او در سیره شهدا ذوب شده بود...
مــادر از خصوصیـاتش
اینگونه روایت میکند :
علیرضا لباس نو نمیپوشید ...
میگفت مگر رزمندههای ما لباس نو میپوشیدند. موقع خواب تشک زیرش نمیانداخت و می گفت:
مگر شهدایما روی تشک میخوابیدند
او بسیجی به تمام معنا بود؛
وقتی از او میپرسیدم
در پادگان چه کاره هستی؟
میگفت : جاروکشم ...
شوخ طبع بود و در عین حال با ادب
از هر غذایی نمیخورد و میگفت نمیدانم پول این غذا از چه راهی تهیه شده ، اهل تضرع بود و عبادت خالصانه گاهی شبها که میرفتم رویش پتو بیاندازم که سردش نشود، می دیدم عبا انداخته و دارد قرآن میخواند و گریه میڪند....
#جستجــوگر_نـور
#شهید_تفحص_علیرضا_شهبازی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📌 مادر چهارشهید از ساوه اُمُّ البَنین ایران شد
🔹️ حاجيه خانم فاطمه عباسي ورده (مادر مكرمه شهيدان؛ «احمد»؛ «علي»؛ «يونس» و «محمّد» جوادنيا) متولد ورده ساوه است؛ اما بعد از ازدواج به تهران آمده است
◇ از حاج علی اکبر همسرش میگوید که اولین اذان سحرهای ماه رمضان در محله و مسجد را او میگفته که سال ۷۵ به رحمت خدا میرود
◇ این مادر شهید درباره فرزندانش ميگويد: احمد از قبل از انقلاب فعالیت میکرد. یادم هست یک شب که دیر آمد ساعت دو نیمه شب بود؛ اما من بیدار بودم. دنبالش تا اتاق رفتم و دیدم چیزی را لابلای روزنامه پنهان میکند. در صندوق گفتم باز کرد، دیدم قوطی رنگ است و او شبها «مرگ بر شاه» را دیوارنویسی میکند.
◇ احمد به پاوه رفت و در سال ۵۹ به دست کوملهها شهید میشود.
◇ مادر تا خبر شهادت احمد را میشنود نه شکایت میکند نه حتی گریه: «من سریع سجده شکر به جا آوردم؛ چون احمد بالاخره به آرزویش رسید.»
◇ بعد از شهادت احمد ، علی و یونس ۱۸ و ۱۶ ساله هم بهانه جبهه گرفتند تا دو سال بعد این دو برادر هم به برادر بزرگترشان بپیوندند: «علی و یونس هر دو برای عملیات فتح خرمشهر رفته بودند. علی شب شهید شده بود و یونس صبح؛ اما چون یونس جلوتر بود، جنازهاش چند روز دیرتر و موقع مراسم ترحیم علی رسید.»
◇ محمد پسر تهتغاری و شوخ طبع خانواده هم پنج سال بعد به شهادت رسید تا بالاخره مادر خود را «امالبنین ایران» کند.
◇ مادر شهیدان جوادنیا بهترین لحظات زندگیاش را دیدار با امام(ره) و حضور رهبر معظم انقلاب در منزل خودشان میداند
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاطره ای از هم دانشگاهی شهید بزرگوار شهید فائزه رحیمی 🥺💔
خیلی دختر آرومی بودن
و در عین حال شوخ طبع
هیچ وقت کسیو از خودشون نمیرنجوندن
با فائزه رفته بودیم خرمشهر
۳ نفر بودیم اتاق مون با هم یکی بود
من و اون یکی دوستم همیشه موقع حاضر شدن دیر میکردیم
فائزه همیشه اولین نفر حاضر بود
وایساده بود دم در میگفت بچه ها زود بیاید
بخاطر ما همیشه آخرین نفر میرفتیم پایین
بهش میگفتیم فائزه تو برو ما میایم. ولی اصلا بدون ما نمیرفت. زیاد هم چیزی نمیگفت. با شوخی همه رو رد میکرد
آخرش هم زودتر از ما حاضر شد بدون ما رفت و شهید شد :)
دیگه خودتون تصور کنین که چجوری بودن که به درجهی شهادت نائل شدن
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#رمان_ادموند
#قسمت_سیوهشتم
📜وکیل معرفی شده توسط جاناتان مسعود طالقانی از وکلای بسیار خبره وزیر دست ایرانی بود که در امور بین الملل هم دستی بر آتش داشت و در اکثر پرونده هایش موفق بوده و بسیار خوش می درخشید جاناتان به دلیل تسلط بسیار زیاد مسعود به زبان انگلیسی و همچنین آشنایی اش با مسائل حقوقی بین الملل انتخاب و به پارکها معرفی کرد.
📜مسعود طالقانی حدود 10 سالی از ادموند بزرگ تر نشان می داد. بسیار شوخ طبع و خوش سخن متعهد به رعایت اصول اخلاقی در کار فردی متدین و در عین حال زیرک بود ظاهری کاملاً ایرانی داشت موهای مشکی پرپشت که به خوبی مرتب شده بود اندامی نچندان متوازن با قدی متوسط پوست صورت سبزه و همیشه با کمی ته ریش.
📜در کل چهره بانمک و مردانه داشت چشم هایش بادامی و پلک هایش کمی افتاده ب نظر می رسید. برای کارش احترام زیادی قائل بود مخصوصاً در زمان برخورد با موکلین ش سعی میکرد همیشه با ظاهر مرتب و رسمی حاضر شود عادت داشت یک کیف دستی مردانه کرمی پر از اسناد و مدارک همراهش باشد که در اکثر مواقع شب قبل شب قبل در منزل تا دیر وقت روی آنها کار کرده بود در مجموع یک مرد پر تلاش دلسوز و محترم بود.
📜 در اولین برخورد آنقدر گرم و صمیمی ومهربان با ادموند رو به رو شد که او نیمی از نگرانی هایش را از خاطر برد تنها و دلشکسته با قدم های لرزان و لغزان کوچه ها را به امید رسیدن به یک راه برای نجات می پیمود در دل وحشت عظیمی لانه کرده بود گام هایش را بلند تر بر می داشت و سعی می کرد و پشت سرش نگاه نکند از گذرگاه های تنگ و باریک به سرعت می گذشت نوری از دور نمایان شد با خودش تکرار می کرد فقط باید به سمت نور حرکت کنم آنجا حتماً راه نجاتی هست گاهی احساس می کرد سایه هایی پشت سر شورا تعقیب میکند و همین باعث میشد سریع تر راه برود ناگهان خود را در مقابله گنبد طلایی درخشان دید.
📜با دلهره به اطراف می نگریست جمعیت زیادی را مشاهده کرد که بی اعتناء به سمت آن مکان نورانی در حرکت بودند و هیچ هراسی هم در دل نداشتن طرح آن تنها روشنایی شهر از آنجا نشأت می گرفت ادموند چندین بار تلاش کرد تا از کسی بپرسد اینجا کجاست اما گویی هیچ کس او را نمی دید در میان وحشت ای مرگبار دست و پا میزد که مفری از آن نبود دلش می خواست فریاد بکشد و کمک طلبد اما حنجره اش یاری نمی کرد و صدا در گلویش بی اثر بود.
📜نگاهش دوباره به آن گنبد تلاقی کرد مانند خورشید درخشان بود کسی که به آن خیره می شد قدرت برگرفتن نگاهش را نداشت. مانند معجزه موسی علیه السلام در رویارویی با ساحران قلب هر بیننده ای را می بلعید در مقابل جریان آب خروشانی قرار گرفته بود که او را بی اختیار به اقیانوس بی انتهایی معنویت پیوند می زد.
📜 تسلیم شده پاهایش یاری حرکت نداشت بر زمین زانو زد و شرکت به راز و نیاز با خداوند آه سته آهسته عطر دلربا ای گل نرگس مشامش را پر میکرد. از جایش بلند شد و نگاهی به پشت سر انداخت وجود آشنایی غریب را در نزدیکی احساس کرد همان مرد نورانی و یاور همیشگی مانند کسی که تمام عمر فلج بوده و هرگز حرکت ارادی نداشته است قادر به بلند شدن نبود از لبه تخت خواب به پایین لغزید و در حالی که به آن تکیه میداد روی زمین نشست و سرش را در دست گرفت و بریده بریده و کوتاه نفس می کشید.
📜 صدای ضربان تند قلب اش در سرش می کوبید دنبال راهی بود تا بتوانند بر ترس و هراس غلبه کند چه نوای روح بخش اذان صبح در فضا طنین انداز شد..
الله اکبر! الله اکبر!
ادامه دارد...
تالیف: #آمنه_پازوکی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مصطفـی می دانست ...
ڪہ چه راه سختی در پیش دارد
خستہ نمی شد
همیشہ بہ دوستانش می گفت :
ظهور اتفاق می افتد
مهم این است ڪہ
ما ڪجای این ظهـور باشیم
شهید#مصطفی_احمدی_روشن
◻️تاریخ ولادت : ۱۳۵۸/۶/۱۷❤️
◻️محل ولادت : روستای سنگستان_همدان
◻️تاریخ شهادت : ۱۳۹۰/۱۰/۲۱
◻️محل شهادت : تهران
در زمان شهادت دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می رفت که مسئولیت معاونت بازرگانی سایت هسته ای نطنز را نیز به عهده داشت. به گفته دوستانش وی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بود. شخصی شوخ و باصفا و در عین حال مدیری جدی و قاطع. سرانجام این مرد الهی در ۲۱ دی ۱۳۹۰ پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران، میدان کتابی ترور شد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹 21دی سالروز شهادت #شهید_احمدی_روشن گرامی
راهش پر رهرو باد
🌹شهید مصطفی احمدی روشن از بسیجیان فعال بود و در دوران دانشجویی به عنوان معاون فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه شریف فعالیت می نمود. شهید احمدی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بوده است.
🔸در سال 1381 در رشته مهندسی شیمی موفق به دریافت مدرک کارشناسی گردید. وی دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می رفته است. این شهید که به عنوان استاد دانشگاه نیز فعالیت می کرد دارای چندین مقاله ISI به زبان های انگلیسی و فارسی بوده است.
🔸به گفته دوستان وی،
شهید احمدی روشن فردی ولایتمدار، اخلاق مدار و شوخ طبع بود، شهادت آرزوی شهید احمدی روشن بود، او از شهادت نمی ترسید و امروز به آرزویش رسید.
شهید احمدی همیشه می گفت دعا کنید تا من شهید شوم و اگر شهید شدید دست من را هم بگیرید.
🔸شهید احمدی دارای روحیه بسیجی و جهادی بود. او فردی خاص بود و دشمنان خوب فهمیدند که چه کسی را ترور کنند
🌹شهید اهل نماز اول وقت بود.
ایشان دارای پشتکار بالا، پرتوان، پرتلاش، پرانرژی و توانمند در عرصه اجرایی و علمی بود. او در خط ولایت و سرسپرده بود، همیشه می گفت دعا کنید مثل ابراهیم مالک اشتر نشوم و مختار را تنها نگذارم.
او یک ولایتمدار به معنای واقعی بود، و شیفته رهبر معظم انقلاب اسلامی بود. شهید احمدی روشن صبح چهار شنبه 21 دی ماه 90 بدست عوامل استکبار به شهادت رسید.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♦️روایت مادر شهید از عشق، ایمان و شهادت از زندگی شهید مدافع حرم مرتضی عبداللهی
🔹مادر شهید مرتضی عبداللهی درباره فرزندش میگوید: " پسرم بیشتر بابایی بود و به لحاظ کارش از پدرش راهنمایی میگرفت. در کل تو دار بود و کارهایی که میدانست از لحاظ احساسی من را نارحت میکند به من نمیگفت. بیشتر اوقات به من زنگ میزد یا پیام میداد «مامان ناراحت نیستی»، «زیاد فکر نکن» به این صورت دائم به فکر سلامتی من بود. مرتضی خیلی بچه شوخ طبعی بود و همه را شاد نگه میداشت. در بیشتر مسافرتها با من بود. الان دیگر سفر رفتن بدون مرتضی برایم معنا ندارد. همیشه میگفت: «چشمتان به دهان رهبر باشد. باید در مسیر ولایت باشیم تا به سعادت برسیم و از مسیر حق منحرف نشویم."
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
2.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شوخ طبعی شهید رسول خلیلی به روایت دوست شهید
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹شهید مصطفی احمدی روشن از بسیجیان فعال بود و در دوران دانشجویی به عنوان معاون فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه شریف فعالیت می نمود. شهید احمدی شخصی ولایتمدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بوده است.
🔸در سال 1381 در رشته مهندسی شیمی موفق به دریافت مدرک کارشناسی گردید. وی دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می رفته است. این شهید که به عنوان استاد دانشگاه نیز فعالیت می کرد دارای چندین مقاله ISI به زبان های انگلیسی و فارسی بوده است.
🔸به گفته دوستان وی،
شهید احمدی روشن فردی ولایتمدار، اخلاق مدار و شوخ طبع بود، شهادت آرزوی شهید احمدی روشن بود، او از شهادت نمی ترسید و امروز به آرزویش رسید.
شهید احمدی همیشه می گفت دعا کنید تا من شهید شوم و اگر شهید شدید دست من را هم بگیرید.
🔸شهید احمدی دارای روحیه بسیجی و جهادی بود. او فردی خاص بود و دشمنان خوب فهمیدند که چه کسی را ترور کنند
🌹شهید اهل نماز اول وقت بود.
ایشان دارای پشتکار بالا، پرتوان، پرتلاش، پرانرژی و توانمند در عرصه اجرایی و علمی بود. او در خط ولایت و سرسپرده بود، همیشه می گفت دعا کنید مثل ابراهیم مالک اشتر نشوم و مختار را تنها نگذارم.
او یک ولایتمدار به معنای واقعی بود، و شیفته رهبر معظم انقلاب اسلامی بود. شهید احمدی روشن صبح چهار شنبه 21 دی ماه 90 بدست عوامل استکبار به شهادت رسید.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh