eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
✨مَن زارَها عٰارِفًا بِحَقّها فَلَهُ الجَنّة ، در تصرف قدم‌هایی‌ست ؛ که برای یاری امام‌شان، لحظه‌ای درنگ نمی‌کنند! آنان آموخته‌اند برای رسیدن، باید جا پای قدمهای تو بگذارند. 🕌 السلام علیک یا سلام‌الله‌علیها 🥀۲۳ ربیع‌الاول، سالروز ورود حضرت معصومه (س) به قم گرامی باد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون برادر عباس هست🥰✋ *شهید بـے سر...*🌙 *🌷شهید عباس اردستانی* تاریخ تولد: ۱۳۳۸ تاریخ شهادت: ۲۸ / ۹ / ۱۳۵۹ محل تولد: شهر ری محل شهادت: سر پل ذهاب *🌷همرزم← سر تا سر منطقه عملياتی مين گذاری شده بود🪄با كوشش ساير دوستان موفق شديم حدود 200 عدد مين را خنثی كنيم💫عباس هم به كمک ما آمده بود. بعد از مدتی چاشنی يكی از مين ها در دست او منفجر شد💥 و به دنبال آن انگشتان دست او قطع شد🥀همرزمان از او ميخواهند تا به بهداری برگردد اما او می‌گوید: بچه‌ها به کمک احتیاج دارند🌙 من خجالت می‌كشم برای از دست دادن انگشتانم به بهداری بروم.»🥀او وقتی دستمال را به انگشتان خود بست🥀به شوخی رو به دوستانش کرد و گفت:🌙« من وقتی به بهداری می‌روم كه لااقل سرم جدا شده باشد.»‼️چند ساعت بعد از حرف عباس🌙موج حاصل از انفجار توپ باعث شد همگی به‌ روی زمین بیفتیم💥 بعد از لحظاتی از جای خود تكانی خوردم سرم خیلی سنگین بود🥀در اولين نگاه ديدم سر عباس بر اثر اصابت تركش توپ از هم پاشيده شده است🥀ديدن اين صحنه برايم بسيار دردناک بود🥀ولی چاره‌ای جز تحمل مشكلات و صبر در گرفتاری و مصيبت نبود🥀با كمک ساير دوستان پيكر پاكش را به بهداری آورديم🥀در نهایت او به آرزویش رسید🌙و میهمان سفره‌ی ابا عبدالله حسین (ع) شد*🕊️🕋 *شهید عباس اردستانی* *شادی روحش صلوات*❣🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹 ( قسمت آخر ) بغضم گرفته بود از این همه لطف خدا این همه اتفاق جورواجور برام افتاد همشون دست به دست هم دادن تا الان من با پای دلم اینجا باشم میتونست همه چی برعکس باشه اونوقت الان من اینجا نبودم الان این حال خوب رو نداشتم من از وقتی دل دادم به خدا زندگیم پربرکت شد پرشد از اتفاقای خووب حدود دو ماه دیگه میشه یکسال که از سفر کربلام میگذره تمام اتفاقات قبل و بعدش مثل فیلم از جلو چشمم میگذره آدمایی که هر کدوم به یه نحوی اومده بودن تو زندگیم مشهدی که به اصرار خانواده رفتم و هیچی نفهمیدم دوستایی که سعی داشتن منو از خود واقعی ایم دور کنن داشتن موفق میشدن لجبازی هام با خانواده الان اصلا نمیتونم باور کنم که قبلا نسب به نماز خوندم به حجابم بی توجه بودم نمیدونم چی شد... که خدا بهم نگاه کرد که نگاهمو به دنیا عوض کرد من هر چی که دارم رو مدیون ڪـــرب بلای ڪہ رفتمم روزی هزار بار هم شکر خدارو کنم کمه... . . علی_خانومم نمیخوای پیاده شی رسیدیما☺️ انقدر تو فکر بودم اصلا نفهمیدم کی رسیدیم حلما_عهه کی رسیدیم که من نفهمیدم 😅 علی_یه نیم ساعتی میشه دیدم چشمات بستس گفتم حتما خوابی دلم نیومد صدات کنم😊 حلما_قربون شما برم که انقدر مراعات میکنی خواب نبودم داشتم فکر میکردم😁😝 علی_فکردیگه چرا من که کنارتم بانو جان 😁😂 حلما_😂بله بله دیگه انقدر دلمان رو بردی کنارمم که هستی بهت فکر میکنم😍 علی_من فدای تو بشم که فرشته ی من جدی به چی فکر میکردی حلما_به اتفاقاتی که تو این یکسال برام افتاد باعث شد مسیر زندگیم عوض شه به این که چقدر خوبه که الان تو کنارمی به این که چقدر خوبه الان اینجایم 😍😭 خدایاشکرت 😍 علی_خداروشکر که حالت خوبه همینه که همیشه میگن باخدا باش و پادشاهی کن خدا خیلی بزرگتر و مهربون تر اونچیزی که مابنده ها فکرمیکنیمه... من اصلا فکر نمیکردم قبول کنی بامن ازدواج کنی 😔 اونم بین اینهمه خواستگار خوب😅 قبل ماموریت آخر به زینبم گفتم اینارو حلما_ بعله میدونم😁ببین دیگه عشق چه کارها که نمیکنه اون شبی که شما اومدین خواستگاری بعد رفتنتون مامان اومد تو اتاقم گفت حلما زندگی باعلی سخته تو نمیتونی ولی خب منم نمیدونستم قبول کنم باکسی جز تو ازدواج کنم.. گفتم که برات از وقتی رفتم کربلا مهرت عجیب افتاد به دلم ☺️☺️ علی_خواست خدابوددیگه😍همونجوری که مهر منو به دل تو انداخت مهر توام به دل من انداخت 😊 حلما_اوهوم. بریم دیگه دل تو دلم نیست😭😍 علی_چشم بزار گوشیمو جواب بدم میریم الان خانومم😘 علی_سلام برادرزن جان حسین_سلام برادرزن جان😂خوبین رسیدید به سلامتی حلما خوبه؟ علی_اره داداش تازه رسیدیم تقریبا حلماهم خوبه شما خوبین زینب خوبه حسین_الحمدالله ماهمه خوبیم خب مزاحم نشم برید مارو هم دعاکنید به حلما هم سلام برسون علی_مراحمی چشم نایب زیاره هستیم توان سلام برسون یاعلی.. خب بریم خانومم حلما_بریم☺️ دست در دست هم کنار هم قدم برداشتیم به سمت حرم روبه رومون تصویر زیبای گنبد طلایی تو چشم میزد اینسری میدونستم کجا اومدم کجا اومدیم☺️ باعشق اومدم انگار برای اولین باره که اومدم زیارت امام رضا اره اولین باره که باپای دلم اومدم اولین باره که با همراهه همیشگی زندگیم اومدم اومدیم پابوس اقا برای شروع زندگی مشترکمون... دوباره نوای آشنا دلم لرزید کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم دعای مادرم بود که منم امام رضایی شدم کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم دعای مادرم بود که منم امام رضایی شدم پنجره فولاد تو دوای هر چی درده کسی ندیدم اینجا ناامید برگرده کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم. . ‌. اشک بی وقفه از چشمام جاری میشد ا‌شک شوق سرم رو بالاگرفتم به علی نگاه کردم بانگاه ارومش و لبخند دلبرانش کلی حس خوب بهم تزریق کرد نفس عمیقی کشیدم دستمو به نرمی فشارداد علی_بریم؟ حلما_بریم☺️ آروم باهم رفتیم به سمت حرم ضامن آهو ..... ♥️♥️♥️ وقت ورود در حرم تو هوایی ام وقت خروج تازه زمین گیر می شوم . . . بسم الله الرحمن الرحیم همراهان عزیز ممنون که نودوسه شب وقتتون رو پای رمان گذاشتین و پای قلم بنده نشستین قسمت آخر هم تقدیم حضورتون شد امیدوارم تونسته باشم حق مطلب رو ادا کنم ان شاء الله با این رمان و این زندگی عاشقانه دعاگوی من باشید. خداوند بزرگترو بخشنده تر و از اون چیزی که ما فکرش رو می کنیمِ زندگی را بسپار به خدا که تو لایق بهترین ها هستی جاده زندگیتون نورانی🌹🌹 قابل توجه تمامی عزیزان ۵۰% این رمان برگرفته از واقعیت است درپناه اهلبیت باشید یاعلی🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖼 اگر امنیت نباشد... 📌 بزرگ‌ترین لطمه‌ای که دشمنان می‌توانند به یک کشور بزنند، این است که امنیت را از آن سلب نمایند؛ کاری که امروز در برخی کشورهای منطقه شروع کردند و امنیت را از مردم می‌گیرند... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂ای وجودت بر تن بی جان عالم جان بیا ای ظهورت دردها را خوشترین درمان بیا... 🍂ای جواب ناله مظلومی قرآن بیا ای همه جان‌ها به خاک مقدمت قربان بیا... تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا