eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🔅 السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَياةِ... ✋ 🌱سلام بر تو ای مولایی که یادت زنده کننده قلبها و ظهورت سر آغاز حیات طیبه است. 🌱سلام بر تو و بر روزی که حیات طیبه‌ی بشر آغاز خواهد شد. 📚 زیارت امام زمان عجل الله فرجه در روز جمعه. ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
دل من تنگ تو شد ڪاش ڪھ پیدا بشوے ڪھ بیاے و در این تنگے دل جا بشوے ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
__🕯یاران‌همه‌رفتند‌که‌ما‌زنده‌بمانیم ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
"🕊🌿” ـ ـ گفـتۡ‌چہ‌دوست‌دارِۍ‌بنوِیسنـد‌از‌ وصف‌تو؟ گفتـم‌یک‌کـلآم‌ : شَھــید . . . 🌹 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
پیشونی‌بندهاروباوسواس‌زیرورو می‌کرد… پرسیدم:دنبال‌چی‌می‌گردی؟ گفت:سربندیازهرا! گفتم:یکیش‌روبردارببنددیگه، چه‌فرقی‌داره؟ گفت:نه!آخه‌من‌مادر‌ندارم…💔 :) ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[💙⃟☁️] • ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌راننده‌تـاکسی‌ازایــن‌لـاتـای‌قـدیمـی‌بود گفتـم‌بـبخشیدمخاطــبِ‌ایـن‌جـمله‌کیــه؟ بالحنِ‌لــاتی‌گفت هرکـئ‌‌یـه‌عشـقی‌داره مام‌عشقمون‌اربابمونـه‌‌ایـنـونـوشتـم‌ك‌اگـرشبـی نصـفه‌شبـی‌آقـاسـوارمـاشیـن‌مـاشدونـشناختـم حمل‌بـربـی‌‌ادبـئ‌نبــاشـه ..! ‌• 💙⃟☁️¦⇢ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
11.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ـــــ ـ دلتنگِ توام کھ ازت خیلی بی‌خبرم :‌) ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
* جبهه *پیچ و مهره ای ها* *دسته ما معروف شده بود به دسته پیچ و مهره ای ها !😳 تنها آدم سالم و اوراقی نشده ، من بودم 😌كه تازه كار بودم و بار دوم بود كه به جبهه آمده بودم. دیگران یك جای سالم در بدن نداشتند . یكی دست نداشت😞 ، آن یكی پایش مصنوعی بود ☹️و سومی نصف روده هایش رفته بود 😢و چهارمی با یك كلیه و نصف كبد به زندگانی ادامه می داد😔 و ... یك بار به شوخی نشستیم و داشته هایمان (جز من) را روی هم گذاشتیم و دو تا آدم سالم و حسابی و كامل از میانمان بیرون آمد!😅 دست✋، پا🦵، كبد، چشم، 👁️دهان 👄و دندان👄 مجروح و درب و داغون كم نداشتیم. 😖خلاصه كلام، جنسمان جور بود. یكی از بچه ها كه هر وقت دست و پایش را تكان می داد، انگار لوله هایش زنگ زده و ریزش داشته باشد، 😅اعضا و جوارحش صدا می كرد، با نصفه زبانی كه برایش مانده بود گفت:« غصه نخورید ، این دفعه كه رفتیم عملیات از تو كشته های دشمن یك دو جین لوازم یدكی مانند چشم و گوش و كبد و كلیه می آوریم ، یا دو سه تا عراقی چاق و چله پیدا می كنیم و می آوریم عقب و برادرانه بین خودمان تقسیم می كنیم تا هر كس كم و كسری داشت ، بردارد.😁 علی ، تو به دو سه متر روده ات می رسی. اصغر ، تو سه بند انگشت دست راستت جور می شود. ابراهیم ، تو كلیه دار می شوی و احمد جان ؛ واسه تو هم یك مغز صفر كیلومتر كنار می گذاریم. شاید به كارت آمد! » همه خندیدند جز من . آخر «احمد» من بودم.😅😅😅 *کتاب رفاقت به سبک تانک صفحه 32* ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh