9.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴کربلای معلی بمناسبت فرارسیدن #ایام_فاطمیه (شهادت حضرت زهراس 1402) سیاهپوش شد.
#آجرک الله آقا جانم🖤
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطرات_شهید
●مادر شهید می گوید:
همیشه درسلام کردن به کوچک وبزرگ سبقت می گرفت وهمه ی خانواده شیفته این اخلاق اوبودند، خوش خنده بودوتبسم ازلبانش محونمی شد هرزمانی که ازخواب بیدارش می کردم تاچشمانش رابازمی کرد لبخندی به من می زدوسلام می داد،هیچ وقت عصبانی نمی شد.
●ازکودکی تازمانی که ازدواج کرد سعی می کردازلحاظ مالی خانواده اش رادرک کند، مثلااگردوست داشت اردوی مشهدبرودوماهزینه اش رانداشتیم اعتراضی نمی کردوبادوستانش همراه نمی شد، درهمه شرایط احترام من وپدرش راحفظ می کرد.
همسرشهید،محمدصدرا7ماهه راباردار بودن ویک دختربنام فاطمه خانم داشتندوشهیدشیری فرزندپسرخودراندید.
#شهید #ذکریا_شیری ...🕊🌸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بلای جانسوز عصر ما #غیبت نیست.. #غفلت است..
او غائب نیست... پرده بر چشمان ماست..
چه کسی صادقانه دست به دعابرداشته وخالصانه امام خویش را طلب کرده وجواب نگرفته؟!!
#شهید_ایمانخزاعینژاد🍃🌹
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهیدانه
يك خاطره زيبا
🔷هادى از رزمندگان شيفته حق بود، در جنگ تحميلى ايران و عراق ، هميشه در فكر پيروزى حق بر كفر صداميان به سر مى برد، همواره در جبهه هاى حق با تلاشهاى خستگى ناپذير، تا آخرين توان خود جانبازى مى كرد.
تا سرانجام به آرزوى خود رسيد و شربت شهادت را نوشيد.
🔷برادر او رضا به راه او رفت و پس از مدتى به شهادت رسيد، و در فرازى از وصيتنامه خود انگيزه پيكارش را تا سرحد شهادت ، سه عامل دانسته است : 1- عشق به الله 2- عشق به اسلام 3- عشق به شهادت فى سبيل الله .
🔷خواهر اين دو شهيد گويد: يكى از خاطره هاى زيباى برادر شهيدم هادى ، اين بود كه : در دوران سربازى با چند نفر از برادران رزمنده مسيحى ، تماس گرم داشت ، با برخوردهاى شيرين و صحبت با يكى از آنها و بجث و بررسى پيرامون حقانيت اسلام ، سرانجام آن برادر مسيحى با راهنمائيهاى شهيد هادى ، به اسلام گرويده و قبول اسلام مى كند.
هادى مقدار پولى كه از پدرم گرفته بود، شيرينى خريده و رزمندگان و دوستان را خبر مى كند كه در فلان محل ، در فلان ساعت جشن مسلمان شدن برادر مسيحى ، منعقد است و آنها را دعوت به شركت در جلسه مى كند.
🔷ساعت موعود فرا مى رسد، دوستان شركت مى كنند و جشن خوبى مى گيرند و به همديگر تبريك مى گويند، اين يك خاطره زيبا در جهان معنويت است ، كه برادر مخلص و پاكدل ، قبل از شهادتش بيادگار گذاشت .
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
°•☆☆
یہبزرگیمیگفت:
"شڪنڪنوقتیبہیہشہـید
فڪرڪردی،چندلحظہقبلش،،
همونشهیدداشتہبہتوفکرمیکرده!"🌿😔
#هفته_بسیج
#فاطمیه
°•☆☆
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مـا از الست ؛
طایفهای سینه خسته ایم
ما بچههای مادر پهلو شکسته ایم ...
#یا_فاطمــه_س🥀
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🕊🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
برای شناسایی رفته بودیم و برای اینکه صدای پایمان مزاحم نباشد با لباس محلی و کتانی بودیم.
حاج علی جلوی من حرکت میکرد که ناخواسته پام رو گذاشتم پشت پاشنهاش و ناگهان کف کفشش جدا شد.
اتفاق عجیب و غریبی بود؛ توی گشت، پشت عراقیا و پانزده کیلومتر مسیر بازگشت تا مقر خودی!
از سر شرم گفتم: «علی آقـا، بیا کفش من رو بپوش.» با خوشرویی نپذیرفت.
راه به اتمام رسیده بود و اون مسیر پر از سنگلاخ و خاروخاشاک رو، لنگلنگان اومده بود؛ بیهیچ اعتراضی. به مقر که رسیدیم، چشمام به تاولها و زخم پاهاش افتاد. زبونم از خجالت بند اومد.
اون هم این حس رو در من فهمید و زبون به تشکر باز کرد. حالا هم شرمنده بودم و هم متعجب.
پرسیدم: «چـرا تشـکر؟!»
حاج علی گفت: «چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کـربلا! شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمـام این مسیر برای من روضـه بود؛ روضـهی یتیمـان ابـاعبـداللــه (ع).»
#شهید_علی_چیت_سازیان🕊🥀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤یا حضرت مـــــادر 🖤
▪️خبر از یک زن بیمار
▪️شود میمیرم
▪️مادری دست به دیوار
▪️شود میمیرم
▪️با زمین خوردن تو
▪️بال و پرم میریزد
▪️چادرت را نتکان
▪️عرش بهم میریزد
ایام فاطمیه تسلیت باد 🏴
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
حاج احمد هیکل درشتی داشت. بچه ها سر به سرش می گذاشتند. با این هیکل درشت چطور می خواهی توی قبرهای کوچک گلزار شهدا جا شوی؟!
می خندید و می گفت: همین قبرها هم برای من زیاد است. آرزویش این بود که اربا اربا شود.
وقتی در ابتدای عملیات کربلای پنج، در پشت خاکریز در حال ساخت، مستقر شده بود، گلوله توپی خاکریز را مورد هدف قرار داد. ترکش های گلوله بالای سینه و پاهایش را برده بود. شده بود یک تکه گوشت له شده. همان که می خواست؛ اربا اربا.
#شهید_حاج_احمد_کریمی🌾🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh