eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
❣🌸 🌸❣ 0⃣4⃣ دیگه هیچی نتونستم بگم،،،،😒😢 یاد 👣بابا👣 یک لحظه هم ازسرم نمی افتاد، آخ که چقدر دلم هواشو کرده بود ..😣 هوای دلم بارونی بود،😢 تو دنیای درونم بارون میبارید.. تا آخر راه رسیدن به رستوران هیچ کدوممون حرفی نزدیم و تو حال خودمون بودیم ... غذامونو سفارش دادیم، عباس هنوزم تو حال خودش بود و خیره به دستای قفل شده اش که رو میز بود، نمی خواستم انقدر تو خودش باشه، برای اینکه از اون حال و هوا درش بیارم نگاهی به اطراف کردم و گفتم: _میگما حالا لازم نبود انقدر جای گرونی بیاییم😊 سرشو بلند کرد و گفت: _نمیدونم، من زیاد با شهرتون اشنایی ندارم، یه بار با یکی از دوستام اومده بودم اینجا، حالا دفعه ی بعد هر جا شما بگین میریم😊 از میان حرفاش فقط "دفعه ی بعد " تو ذهنم پررنگ شد ..🙈 کاش دفعه های زیادی باهم بیایم بیرون، سرشو باز پایین انداخته بود و تو فکر بود منم محو نگاهِ مرد روبروم پرسیدم: _همیشه انقدر ساکتین؟!☺️ نگاهم کرد و با لبخندی گفت: _نه، اگه بخوام حرف بزنم که پشیمون میشین از ازدواج با من!!😄 خنده ای کردم و به شوخی گفتم: _الانم که هنوز حرفی نزدین پشیمونم!!!😅 نگاهش جدی شد و پرسید: _واقعا؟؟؟!😨😳 خواستم بحث و منحرف کنم داشت وارد جاهایی میشد که اصلا به مزاقم خوش نمی اومد .. دلم نمی خواست بحث به جایی کشیده بشه که باز بره تو خودش .. نگاهی به سمت راستم کردم و گفتم: _آخش بالاخره داره سفارش مارو میاره..گشنم شد از بس حرف زدم☺️ خندید ..😃 و من یقین داشتم که عطر یاسِ خنده هاش تا ابد با من خواهد بود ...😌😍 ... 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5908774104688755374.mp3
5.6M
🎵 #صوت_شهدایی 🔺اسم زیبا #تو دارم بر لب 🔹میخونم #لبیک_یا_زینب✌️ 🔻من هستم سربازِ گردانِ 🔹 #دختر پادشاه عرب 👈تقدیم به #مدافعان_حرم 🎤🎤 #سیدرضا_نریمانی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
(س) 🌷مجنونِ تو💞 کوه را ز صحرا 🎋دیوانهٔ سر از پا نشناخت 🌷هرکس به ره یافت زِ خود گم گردید💫 🎋آنکس که شناخت خود را نشناخت❌ 🔸شادی روح شهدای مدافع حرم 🌷 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💢از رنگ ایتااااااا واقعا خسته شده بودیم😬 😍👈خدا رو شکر با بروز رسانی ایتا امکان استفاده از تم های و 😍 فراهم شد👌 🔸چند تا تم و براتون میفرستم دانلود کنید😎👌 💥برای استفاده از تم ها ایتاتونو کنید. به ما بپیوندید👇👇 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25 کانال 👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ #یابن_الحسن 🔹خودت گفتی که وعدہ در #بهارست 🔸بهـ🌸ـار آمد دلـم در #انتظـار است 🔹بهار هر کسی عید است و #نوروز 🔸بهـار عاشقـ💞ـان #دیـدار_یار است #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌼 #عید است 🍃مرا دیدن رخسار تو😍 ای دوست 🌼بشکفته دلمـ❣ 🍃در تب #دیدار_تو ای دوست #شهید_علیرضا_نوری #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
1_55782320.mp3
3.41M
♨️راه های مبارک شدن بسیار شنیدنی👌 🎤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻 #تقید به نماز _حفظ حریم نامحرم به دوستش گفت: بیا یه کاری کنیم رفیقش سرش را انداخت پایین و با #ا
🍃🌺🍃🌺🍃 🌷چند سالی بود که با محمدحسن #هم_سرویس بودم و چون مسافت محل سکونت ما تا محل کار تقریبا زیاد بود فرصت مناسبی بود که همدیگر رو خوب #بشناسیم... طی این مدت از #اخلاقش لذت میبردم. 🌷با اینکه #مجرد بود و مسیر سرویس ما هم از مناطق بالا شهر تهران میگذشت، بارها توجه کردم که خیلی تلاش میکرد مسائل شرعی رو تو نگاه به #نامحرم رعایت کنه! 🌷رسول همیشه سر به زیر بود و از نگاه به نامحرم إبا میکرد. 👌ازش پرسیدم تو رسول چی دیدی که فکر میکنی شد عامل #شهادتش؟ 🌷گفت: به جرات میتونم بگم دوری از نامحرمش...بین رفقا دائما میگیم این صفت رسول باعث شد #شهادت رو از خدا بگیره... 🌷شنیدم از اطرافیان که گفتن: تو صحبت با نامحرم حتی با بستگان هم همیشه سرش پایین بود. 🖊به نقل از دوست شهید #شهید_رسول_خلیلی🌷 #شهید_مدافع_حرم #تخریب_چی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣7⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 💠 عیادت علامه جعفری از ابراهیم هادی 🔰در محله ای که ابـراهیـم حضور داشت #علام
🔻هادی به سوی سیدالشهداء علیه السلام 📖 #ابراهیم شهید شد، اما #هیئت که یادگارش بود در محل برقرار ماند. در همان ایام #دفاع_مقدس، یکبار ابراهیم را در عالم رویا مشاهده کردم. 📖 او در یک #باغ زیبا حضور داشت و برخی از دوستانش درکنار اوبودند. جلو رفتم و سلام کردم. میخواستم حرفی بزنم و بپرسم که #ثمره آن همه هیئت رفتن چه شد!؟ 📖قبل از اینکه چیزی بگویم خودش جلو آمد و گفت: سیدعلی، زمانی که شهید شدم و افتادم، آقا #اباعبدالله علیه السلام آمدند و مرا در آغوش گرفتند و.... 📚سلام بر ابراهیم ۲ #شهید_ابراهیم_هادی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻هادی به سوی سیدالشهداء علیه السلام 📖 #ابراهیم شهید شد، اما #هیئت که یادگارش بود در محل برقرار مان
8⃣2⃣0⃣1⃣ 🌷 💠حضور 🔰يادم افتاد روي تابلویي نوشته بود: «رفاقت و ارتباط با دو طرفه💞 است. اگر شما با آنها باشي آنها نيز خواهند بود.» اين جمله خيلي حرف ها داشت. 🔰 1388 بود. براي تكميل اطلاعات كتاب، راهي گيلان غرب شديم. در راه به شهر رسيديم. موقع غروب بود🏜 و خيلي خسته بودم. از صبح رانندگي🚗 و... هيچ هتل يا مهمان پذيري در شهر پيدا نكرديم😓 🔰در دلم گفتم: ما دنبال كار شما آمديم، خودت رديفش كن! همان موقع صداي اذان مغرب🔊 آمد. با خودم گفتم: اگر اينجا بود حتماً براي نماز به مسجد🕌 ميرفت. ما هم راهي شديم. 🔰نماز جماعت👥 را خوانديم. بعد از نماز آقايي حدوداً پنجاه سال جلو آمد و با ادب كرد. ايشان پرسيد: شما از تهران آمديد⁉️ باتعجب گفتم: بله، چطور مگه😦 گفت: از ماشين🚗 شما فهميدم. 🔰بعد ادامه داد: منزل ما🏡 نزديك است. همه چيز هم آماده است. تشريف مي آوريد⁉️ گفتم: خيلي ممنون ما بايد برويم. ايشان گفت: را استراحت كنيد و فردا حركت كنيد. 🔰نميخواستم قبول كنم❌ مسجد جلو آمد و گفت: ايشان آقاي محمدي از مسئولين اينجا هستند، حرفشان را قبول كن✅ آنقدر خسته بودم كه كردم. با هم حرکت کرديم. شام مفصل🍲 بهترين پذيرايي و... انجام شد. ، بعد از صبحانه مشغول خداحافظي شديم. 🔰آقاي محمدي گفت: ميتوانم حضورتان را در اين شهر بپرسم؟! گفتم: براي تكميل يك شهيد🌷 راهي گيلان غرب هستيم. با تعجب گفت: من بچه گيلان غرب هستم😧 كدام ؟! 🔰گفتم: او را نمي شناسيد، از آمده بود، بعد عكسي📸 را از داخل كيف در آوردم و نشانش دادم. با تعجب نگاه كرد وگفت: اين كه است!!! من و پدرم نيروي شهيد هادي🌷 بوديم. توي ها، توي شناسايي ها با هم بوديم. در سال اول جنگ! 🔰مات و مبهوت ايشان را نگاه كردم😦 نميدانستم چه بگويم، گلويم را گرفت😢 ديشب تا حالا به بهترين نحو از ما پذيرايي شد. ما هم كه از دوستان اوست! آقا ابراهيم ممنونم. ما به ياد تو نمازمان را خوانديم، ... . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh