eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.2هزار عکس
10هزار ویدیو
223 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
شک و تب و #سوز بوی بابا دارد اینجا شب و روز #بوی_بابا دارد شاید که نرفته است، #مادر! به خدا این #چفیه هنوز بوی بابا دارد #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌸🍃 🌾جانت را که در راه خدا بدهی👌 تو را می نامند 🌾به گمانم اگر را هم بدهی شاید...!😉 🌾و من احساس میڪنم و در این سرزمین دختران زیادی هستند که هر روز☀️ پشتِ ساده ی سنگینِ خود می کنند👊 از نجابتشان...😌 🌾و هر لحظه می شوند🕊 انگار! 🌾پس حواست به✨حجابت باشد... 🌾گـــاهی که چادرتــ🌸 خاکی می شود از های مردم شهــــر...😔 🌾یاد هایی باش که برای ماندنت، خونی شدند...😭 🌺شادی ارواح طیبه شهدای والا مقام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رفیق_شهید، عاقبت شهیدت میکنه دو رفیق دو همسنگر #شهید_کمیل_صفری_تبار🌹 و #شهید_محم
3⃣6⃣4⃣ 🌷 🔹در میان بچه های برخی با یکدیگر آنقدر نزدیک بودند که عقد اخوت می بستند تا در صورت یکی، شفاعت دیگری👥 را در صحرای محشر🌾 برعهده بگیرد. 🔸در این میان اما ✓مصطفی صفری تبار و ✓محمد محرابی پناه، چنان به یکدیگر وابسته💞 شدند که نتوانستند دوری هم را حتی برای چند لحظه تحمل کنند. 🔹این دو آنقدر با هم اخت بودند که ماجرای شهادت 🌷آنها می تواند بسیار باشد... 🔸در آخرین ماموریت این دو شهید در ارتفاعات جاسوسان ، گلوله ای به پهلوی آقا محمد اصابت 💥می کند. او با بستن اش به دور کمر سعی می کند که تا حدودی از خونریزی بیش از حد جلوگیری🚫 کند... 🔹اما دوست و در حقیقت برادرش متوجه حالت محمد شده و علی رغم تذکر⚠️ دوستان برای نزدیک نشدن به محمد، جهت کمک به طرف حرکت می کند 🔸و در همان لحظه که کنار یکدیگر قرار می گیرند👥، گلوله خمپاره ای💣 نزدیک این دو به زمین می نشیند تا روح آسمانیـ😇 محمد و مصطفی را از قفس تنگ تن رها سازد🕊 و راهی نماید.... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_مدافع_حرمی که مزارش در مسیر زوار اربعین است 💠 پیکر او طبق #وصیت خودش در وادی السلام #نجف، واق
🔰 #هادی_دلها 🌸فرماندهان #حشدالشعبی او را با صد ميلیون تومان پول جهت خرید اقلام #فرهنگی به ایران فرستادند. 🌺اجازه داشت به دلخواه خرج کند ولی آنقدر رعایت می کرد که #بیسکویت را جایگزین وعده غذایی می کرد. 🌼حتی برای خرید #چفیه از تهران به #یزد رفت تا ارزانتر تهیه کند. #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
دستم نمیرسد به بلندای آسمان #شهادت🌷. اما دست به دامان تو میشوم #ای_شهید تا شاید ضمانتم را بکنی.
2⃣3⃣6⃣ 🌷 📚برشی از کتاب قصه دلبری (شهید محمدخانی به روایت همسر) 🔰د‌لـداده‌ ی اربـاب بـود درِ تابـوت⚰ را بـاز ڪردند ایـن فرصـت بـود.بـدن را برداشتنـد تا بگـذارند داخـل . 🔰بدنـم بی‌حـس شـده ‌بـود، ڪنار قبـر دو سـه تا ڪار دیگر مانـده‌ بـود . بایـد محمـدحسیـن را مـو بہ مـو👌 انجـام می‌دادم. 🔰پیـراهـن اش را از تـوی ڪیـف👜 درآوردم.همـان که می ‌پوشیـد. یڪ مشـکی هم بـود ، صـدایـم می‌لرزیـد . 🔰بہ آن آقـا گـفتـم ڪہ ایـن لبـاس👕 و ایـن چـفیـه را قشنـگ بڪشد روی ، خـدا خیـرش بـدهد توی آن قیـامت ؛ پیراهـن را با ڪشیـد روی تنـش و چـفیـه را انـداخـت دور . 🔰جـز زیبـایی چیـزی نبـود🚫 بـرای دیـدن و خـواستـن ! بہ آن آقـا گفتـم:« می‌خواسـت بـراش ؛ شـما می‌تونید⁉️یا بیـاید بالا ، خـودم بـرم بـراش سینـه بـزنم » بغضـش ترڪید😭. 🔰دسـت و پایـش را گـم کـرد. نمی‌توانست حـرف بـزند؛چـند دفعـه زد رو سینـه . بهـش گفتـم:« نوحـه هـم بخونیـد🎤.» برگـشت نگاهـم کـرد. صورتـش خیـس خیـس بـود😭. 🔰نمی‌دانم بـود یـاآب باران🌧. پرسیـد:« چی بخونـم❓» گفتـم :« هرچـی به زبونتـون اومد. » گفـت:« بگـو » نفسـم بالا نمی‌آمد . 🔰انگار یڪی چنـگ انداختـه‌ بود و را فـشار می‌داد😓 ، خیلی زور زدم تا نفـس عمیـق بکـشم.گفتــم : 🍂از حـرم تـا قـتلگـاه صـدا می‌زد حسـیـن دسـت و پـا می‌زد ؛ زینـب صـدا می‌زد حسـیـن😭 ... 🔰سینـه می‌زد برای محمـدحسیـن،شانـه هایـش تکـان می‌خورد. برگـشت با اشـاره بہ مـن فهمـاند ؛همـه را ؛ خـیالـم راحـت شـد . پیـشِ تـازه سینـه زده‌ بـود ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
میدانم که مادرت آرزوی #دامادی ات را داشت ...😔 💥اما ... مُهری که خــــورد در شناسنامـــه‌ات 📖 می ار
9⃣4⃣6⃣ 🌷 روایت مادر شهید محمدرضا دهقان 🌾 به پیاده روی اربعین رفتیم.محمدرضا هم خیلی اصرار داشت که بیاید ⚡️اما گفتیم که بگذار ببینیم اوضاع در چه حالی است کسب کنیم سال دیگر با هم💞 برویم. 🌾 ای که دوستش هدیه🎁 داده بود را داد تا در حرم (ع) تبرک کنم.اما من در شلوغی های حرم گمش کردم🙁 و هر چه گشتم پیدایش نکردم🚫 و خلاصه برایش یک خریدم و تبرک کردم. 🌾به جریان را گفتم،میدانستم خیلی به چفیه علاقه💞 داشت و از او کردم اما او در جواب گفت که فدای سرت من روا می شود😊. 🌾وقتی به رسیدیم در مورد حاجتش و چرایی آن از محمدرضا سؤال کردم❓ و او در جواب گفت که اگر چیزی را در ائمه گم کنی حاجت روا می شوی😍 .من حاجتم این است که بشوم .تا سال دیگر زنده نیستم🌷. 🌾من خیلی ناراحت شدم😔 و در جوابش گفتم که به عراق میروی⁉️گفت جنگ فقط آنجا نیست در هم هست من در سوریه . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#پنجشنبه ڪه از راه میرسد... #چفیه و #پلاڪم را برمے دارم و راه مےافتم به سمت #مـــــزارشان ... همانجا ڪه #عشق❤️ برایم مفهومے واقعے دارد... باز آئینه، سینی و چای و نبات باز پنجشنبه و یاد #شهدا با صلوات🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣1⃣1⃣ به یاد #شهید_سیدسجاد_خلیلی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات #سالروز_ولادت🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
9⃣3⃣8⃣ 🌷 💠روایتی از رشادت مدافع حرم در عقب آوردن جنازه از زبان یکی از همرزمانشان 🔰من با موتور🏍 راه افتادم . وسط راه، با خمپاره بارانی💥 که بر سرمان می ریختند، زمین خوردم و آسیب دید😣 تویوتا نگه داشت. پرید پایین و اش را به پایم بست. 🔰بعد هم خودش پرید عقب و جایش را جلوی ماشین🚙 به من داد. با رسیدن به خط، سیدسجاد، پیشقدم شد و جلو رفت. بواس و برادری از لشکر شهید🌷 شده بودند. 🔰دشمن با تانک و لحظه به لحظه جلوتر می آمد. دقیقه ای نبود که چند خمپاره💥 کنار دستمان نخورد. سید سجاد رفت و و برادر افغانی را روی پتو گذاشتند و به عقب منتقل کردند🚑 🔰اگر سید سجاد این کار را نمی کرد، جنازه ی⚰ این هم مانند دیگر جنازه هایی که در دست تکفیری ها👹 ماند، هرگز به میهن باز نمی گشت❌ 📚بخش کوتاهی از کتاب/از حاج ابراهیم تا خانطومان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
يک خانمي آمد و همينطور به #تصوير شهيد نگاه ميكرد و #اشك ميريخت. كسي هم او را نميشناخت. بعد جلو آمد
✍بار آخری که می خواست برای مبارزه با #داعش اعزام شود، #وصیتنامه اش را تکمیل کرد و از وسایل شخصی خود هر آنچه را که دوست داشت به دیگران #بخشید! 🌸چند تا #چفیه دور دوخته و زیبا داشت که به طلبه ها بخشید. از همه #حلالیت طلبید. 🌸از یک شیخ نجفی قبری در #وادی_السلام برای خودش گرفته بود که هر #سحر به آنجا میرفت و مشغول #عبادت و دعا میشد‌. 🌸معمولا وقتی جای مهمی می رفت، #بهترین لباس هایش را می پوشید‌. برای آخرین سفر هم بهترین لباس هایش را پوشید و به سمت #سامرا حرکت کرد ... 📚پسرک فلافل فروش #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷 #شهید_سامرا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
باد که می وزد، هوا که ابری می شود، دلت بی قرار می شودُ می رود آنجا؛ که جایش گذاشتی..!! و تو را که
🍂یاد بخیر که تکرار اُحُد و عاشورا بود و که ارزش طلا✨ را شکست... 🍂 یاد بخیر که نگهبان سجده گاه ملائک😇 بود که سجاده عبادت📿 بود و که شماره پرواز را نشان میداد... 🍂 یاد بخیر که هیچ درجه ای نداشت❌ لباسهایی که ساده و بی اتو بودند هایی که بدون واکس بودن و هیچگاه بر پدال بنز و پورشه🏎 و لامبور گینی قرار نگرفتند🚫 🍂 یاد آفتابـ☀️ بخیر که به گرمی می تابید و ماهش🌙 که شرمنده ماههای بود و ستارگانش که به ستاره های زمینی چشمک می زد و که بوی باروت میداد😌 🍂 یاد هایی بخیر که قاصد وصال بودند 💞 و ترکش هایی💥 که می کردند 🍂 یاد هایی بخیر که بر آن اشک می غلتید😭 و محاسنی که بر آن غبار تبرک می نشست دعای کمیلی که پایانش پاکی بود💫 و قنوتی که در آن طلب می شد… 🍂یاد ↵ بخیر که به آرایش جهان پرداخت ↵ که به دنبال نام و نشان نبود ↵ که از نمدانقلاب کلاهی برای خود نساخت❌ ↵ که معلم اخلاق بود ↵ که زینت دین بود ↵ که مجسمه اخلاق بود ↵ که بجز با خدا معامله نمیکرد ↵ که کسی او را نشناخت‌ و ↵ که دلها‌ را شکار میکرد... 🍂 یاد ⚰ که برنگشت⭕️ 🍂یاد بخیر که بی صدا میگریستند😭 و هایی که هیچ گاه پدرانشان را ندیدند😔 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#پنجشنبه ڪه از راه میرسد #چفیه و پلاڪم را برمے دارم و راه مےافتم به سمت #مـــــزارشان 🌷 همانجا ڪه #عشقـ❤️ برایم مفهومے #واقعے دارد... #پنجشنبه_های_دلتنگی💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
مراسم عروسی ما به خواست خودمان نیمه شعبان در مسجد برگزار شد و من #حجاب کامل داشتم.وقتی فیلمبردار📹 آم
#لبیک_یا_زینب ‌‌‌‌‌ راوی: #همسر_شهید ‌‌ 🌷روز خواستگاری درمورد #درسم پرسید و اینڪه دوست‌دارم چه رشته‌ای را ادامه بدهم؟ خودش حقوق میخواند گرایش ثبتی...📖 گفتم: میخواهم علوم‌ سیاسی بخوانم. 🌷پرسید: #جناحی ڪه عمل نمیڪنی؟😑 گفتم:یعنی چه؟😕 گفت:یعنی به سمت گروه خاصی بروی...⚠ گفتم:نه اصلاً❌ ادامه داد ڪه دوست‌دارم همسرم #ولایی و رهبری باشد❤ 🌷این حرفش خیلی به من برخورد!😡 قبلا برای آقاسیدعلی نامه نوشته بودم و ایشان هم جواب نامه را با یڪ #چفیه برایم فرستاده بودن😍🌙 🌷جعبه رو درآوردم و گفتم این هدیه از طرف مقام‌رهبریست!😏 من مریدِ رهبرم😎✋ ‌‌ ‌‌#شهید_رضا_حاجی_زاده 🌷 ‌‌#شهید_مدافع_حرم ‌ ‌‌🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh