6⃣1⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔹 مصطفے و مجتبے ڪہ مدت ها تلاش ڪردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به #سوریہ برسانند هربار به دلیلے
دچار مشکل مےشدند.
🔸عاقبت تصمیم مےگیرند هویت ایرانےخود را تغییردهند و از طریق تیپ #فاطمیــون به این
آرزوی سخت خود دست پیدا ڪنند.اما #حکایت "ڪه عشق آسان نمود اول ولےافتاد مشکلها" براے این دو برادر رقم خورد ...
🔹#مادر شهیدان مے گوید :
آنها براے اینڪه بتوانند خود را افغانستانے معرفے ڪنند از #مهاجرین پرسیده بودند چه اسمهایے بگذاریم ڪه طبیعے تر باشد؟
🔸خودشـان را #پسر_خالـہ معرفے ڪرده بودند. یعنے من با نام (سڪینه نوری) خاله مصطفے (بشیرزمانی)ومادر مجتبے (جوادرضایی) بودم. اسم پدرشان را هم گذاشته بودند جمعه خان.
🔹بچہ ها منو #افغانستانے معرفے کرده بودند
اگرتماس مےگرفتند بایدبا #لهجه حرف میزدم.
"با من تمــرین ڪرده بودند"
🔸یڪ روز زنگ زدند و گفتند: خانـم ! شما جواد رضایے را مےشناسید؟ گفتم: بله #مادرش هستم باکمک الهی تونستم با زبان #افغانستانی صحبت کنم اینقدر راحت #نقشم را بازی کردم که متوجه نشدند.
🔹پسرانم راهےسوریه شدند من #آگاهانه راضی به رفتنشان شدم. مے دانستم ممڪن است #شهید شوند، سرشان را ببرند و بدنشان راتکه تکه ڪنند، اینها همه را مےدانستم بعد گفتم:راضے به رضاے #خدا هستم و قربون
#بیبی_زینب(س) هم مےروم که خاک پایش هم نمےشوم
🔸پسرانم فدای بی بی جان و
هر دوباهم فدایے حضرت زینب (س) شدند.
"شـــادی روحشان #صلوات "
#شهیدان_مصطفی_و_مجتبی_بختی
#مدافعان_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍مادر #شهیدان_بختی: من هم در کنار فرزندانم #لهجه افعانستانی را تمرین میکردم تا فرزندانم بتوانند با
8⃣7⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠خاطره ای از جنگ با داعش
بخش اول(١/٢)
🔰یه شب به دعوت برادر #شهیدقاسمی دعوت شدم برا سخنرانی تو یه مسجد حلقه صالحین بود .
🔰بعد از پایان مجلس دو تا #جوون پیله شدن که حاجی ما رو هم با خودت ببر و کلی اسرار و التماس گفتم راهی نداره بازم ول کن نشدن گفتم چه نسبتی با هم دارین شماها گفتن #پسرخاله هستیم
🔰 خلاصه به اصرار شمارمو گرفتن و تلفنی📞 پیگیر رفتن بودن از من انکار و از اونا #اصرار گفتم صبر کنین برم اگه شد خبرتون میکنم اگه نشد هم برین دنبال افغان شدن ..(لهجه و مدرک داشته باشین)
🔰نمیدونم این موجودات #غیرزمینی از کجا شماره #سوریه مو هم پیدا کردن و بعد رفتن بازم پیگیر بودن اینقدر که بلاخره فرماندهان رو متقاعد کردم که بیان😀 اما خبری دیگه ازشون نشد...
🔰تا اینکه بعد از #دوماه تو تدمر وقتی گردان جدید اومد تو مسجد یکی با لهجه غلیظ #افغانستانی از پشت صدام کرد و حال و احوال کرد گفتم کجا همو دیدیم ؟
گفت از ما فراموش کردی😕 در مسجد برایمان خطابه کردی!
🔰بعد که پسر خالشو نشونم داد تازه فهمیدم عهههه اینا که همون دو تا هستن ☺️!
جا خوردم اخه یکیشون #مشهدی حرف میزد تو مسجد دومی #تهرونی!
🔰گفتم دمتون گرم پس بلاخره اومدین گفت ۴۵ روزه #سوریه هستیم مرخصیمون هم رسیده اما شنیدیم #عملیاته نرفتیم.
🔰بعد چند روز برا سرکشی به خط و توجیه فرماندهان #دفاع وطنی رفتم رو ابرویی ۲ که اسم یه تپه بود پر از گرد و خاک🌫 از سنگر بیرون اومدن و یه احوال پرسی سریع کردن #زودرفتن.
🔰فک کردم از من دلخور شدن که بهشون سر نمیزنم🙁.رفتم پیش #فرماندشون درخواست کنم بِدنشون به یه واحد دیگه که دم #دستم باشن.
🔰فرمانده گروه #تک_تیراندازها, مخالفت کرد و گفت این دو تا پسر خاله بهترین نیروهام هستن👌 به هیچ کس نمیدمشون.
🔰فرداش رفتم سراغشون گفتم از من دلخورین⁉️
گفتن نه آقا #ابوزهرا ما سر پستمون بودیم نمیشد ترک پست کنیم گناه بود📛.
#شهیدان_بختی
#ادامه_دارد.....
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#مـــرد میخواهد... 👈اینکه بگــذری از آرزوهایت💓... زنجیرهای⛓ دلبستــگی را از خود رهاکنی💕 #گفتنش آســـ
4⃣6⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_حسین_مشتاقی🕊❤️
💠با «کورنت» می زنند پر پر می شوی پسر...!
🔰بعد از مجروحیت و #شهادت_اسماعیل_خانزاده، خیلی دلـم گرفته بود💔 و اتفاقا سرمای سختی 🤒خوردم.
🔰منطقه را تصرف کردیم و برای اینکه نیروهای #افغانستانی برسند، باید 48 ساعت خط را نگه می داشتیم.بچه ها گفتند با ماشین🚖 برو عقب و استراحت کن، اما من قبول نکردم🚫.
🔰گفتند سنگرت را عوض کن و برو پیش #حسین_مشتاقی،پتو را برداشتم و رفتم پیش حسین، همه بچه ها سنگر #انفرادی داشتند.
🔰 اما #شهیدمشتاقی رفته بود توی سنگرهایی که برای #دژبان هاست جاگیر شده بود.
گفتم :حسین جان! باز که شوخی ات گرفته! اولین شلیک دشمن💥 این کانکس یک در یک را پودر می کند
🔰مرد حسابی تو نیروی زبده و آموزش دیده #صابرین هستی، آخر این چه جایی است که انتخاب کرده ای⁉️
🔰در جوابم به شوخی گفت😄: #حاج_میثم تو بخواب من بیدارم. غصه نخور! همه این #تکفیری ها را من یکه و تنها حریفم💪.
🔰تب و لرزم شدید شده بود🤒، ماشینی 🚕می خواست برود عقب که حسین داد زد، بیاید حاج میثم را هم ببرید🙁.
🔰من آمدم بیرون دوباره گفتم حسین بیا برو سنگر انفرادی، اینجا امن نیست، با « #کورنت» می زنند پر پر🕊 می شوی پسر!خلاصه با من آمد و رفتیم در یکی از همین #سنگرهای انفرادی اسکان گرفتیم.
#شهیدمدافعحرمحسینمشتاقی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
وضعیت مالی خوبی نداشت، به رزق کفاف اعتقاد داشت.
می گفت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند بهترین رزق رزق کفاف است، سوال کردند
یا رسول الله #رزق_کفاف چیست؟
فرمودند: اینکه امروز داشته باشی و از فردا اطلاع نداشته باشی
#شهید_علی_تمام_زاده🌹 به این حدیث باور داشت.
وقتی حقوق چند ماهه اش را واریز کردند، همه اش را به خانواده شهدای مدافع حرم #افغانستانی هدیه کرد.☺️
میگفت آنها کسی را ندارند.😔💔
🌷شهید نظرزاده 🌷
❤️✨یکی از دوستان او خواب #حضرت_زهرا(سلام الله علیها) را دیده بود. حضرت به او گفته بودند: «مرحله اول
⭕️بعد از گذشت چند صباحی #مصطفی با نشان دادن توان رزمی و شجاعتی💪 که داشت، گردان #عمار را تشکیل داد و به #فرماندهای گردان عمار رسید.
⭕️نکته جالب این است در این زمان #هویت مصطفی برای تمام بچههای گردان عمار روشن شده بود👌 که مصطفی یک ایرانی🇮🇷 است، ولی همچنان #فرمانده ماند و تمام گردان عمار تحت فرمانش با دل و جان💖 ماندند.
⭕️وقتی کار برای #خدا باشد به دل بندگان خدا نفوذ میکنیم. مصطفی توانست به دل برادران #افغانستانی خود نفوذ کند و بچههای گردان عمار با دل و جان تا آخرین لحظه با #مصطفی ماندند. مصطفی در آخرین روزها توسط تک #تیرانداز مورد اصابت گلوله💥 قرار گرفت و به #شهادت🌷 رسید.
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh