eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
7.7هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍🔰همیشه میگفت: خوشا به حال کسانی که #مفقودالاثر و مفقود الجسد⚰ هستند. هر #شب_جمعه حضرت زهرا(سلام الله علیها) خودش به دیدن آن ها میرود، بالای سرشان مینشیند، خوشا به حالشان که خانم♥️ را می بینند. 🔰آن وقت مادرها همه اش بی تابی💗 می کنند که چرا #شهیدمان را نیاوردند. بگو آخه مادر جان تو بروی بالای سر پسرت بهتر است یا خانم #فاطمه_زهرا (س)⁉️ میگفتم: خب معلومه حضرت زهرا(س). میگفت: پس هیچ وقت فکر نکنی اگه من #مفقودالاثر شدم چرا نیامدم، اجازه بده بی بی دو عالم بیاید بالای سرم😌 🔰همیشه حواسش به رزمندگان👥 گردان و حتی خانواده هایشان بود. گاهی وقتی از طرف #لشکر هدیه ای🎁 به او میدادند آن را به خانواده رزمندگان یا #شهدای گردان هدیه میکرد. 🔰یک بار که یک #فرش به او هدیه داده بودند، خبردار شد که یکی از بچه های گردان صاحب فرزند👶 شده و در خانه اش فرش ندارد❌ آن فرش را به عنوان #هدیه تولد به خانواده اش هدیه داد. با اینکه خودش به آن فرش احتیاج داشت. پ ن: پیکر پاکش پس از شانزده سال گمنامی در سال 81 کشف و در زادگاهش، اهواز دفن شد. راوی: مادر شهید #شهید_اسماعیل_فرجوانی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 2⃣2⃣ #قسمت_بیست_ودوم 📖کار
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 3⃣2⃣ 📖بعد از ابروی راستش حالت افتادگی پیدا کرد، صورت ایوب چند بار جراحی شد تا به حالت عادی برگردد، ولی نشد🥺 عضله بالای ابرویش را برداشتند و ابرو را ثابت کردند. وقتی می خندید یا اخم میکرد، ابرویش تکان نمیخورد و پوستش چروک نمیشد. 📖کنار هم نشسته بودیم👥 ایوب استینش را بالا زد و بازویش را نشانم داد؛ "توی کتفم، نزدیک عصب یک است. دکتر ها میگویند اگر خارج عمل کنم بهتر است. این بازو هم چهل تکه شد بس ک رفت زیر تیغ جراحی...."😅 📖به دستش نگاه میکردم. گفت: بدت نمیاید میبینیش⁉️ بازویش را گرفتم و -باور نمیکنی ایوب، هر جایت ک مجروح تر است برای من قشنگ تر است. بلند خندید😂 دستش را گرفت جلویم +"راست میگویی؟ پس یا الله ماچ کن" سریع باش... 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 4⃣2⃣ 📖چند روز بعد کارهای اعزامش🚌 درست شد و از طرف جهاد برای درمان رفت . من هم با یکی از دوستان ایوب و همسرش رفتم شاهرود. مراسم بزرگی آنجا برگزار میشد، زیارت عاشورا📕 میخواندند که خوابم برد. 📖توی خواب را دیدم. امام گفتند: "تو بارداری ولی بچه ات مشکلی دارد". توی خواب شروع کردم به گریه و زاری😭 با التماس گفتم: اقا من برای رضای شما ازدواج کردم، برای رضای شما این مشکلات را تحمل میکنم، الان هم شوهرم نیست، تلفن بزنم چه بگویم⁉️ بگویم بچه ات است؟ 📖امام آمد نزدیک، روی دستم دست کشید و گفت: "خوب میشود"😊 بیدار شدم. یقین کردم رویایم بوده؛بچه دار شدیم و بچه نقصی دارد، حتما هم خوب میشود چون امام گفته است. رفتم مخابرات و زنگ زدم📞 به ایوب. 📖تا گفتم خواب امام حسین را دیده ام زد زیر گریه😭 بعد از چند دقیقه هم تلفن قطع شد. دوباره شماره را گرفتم. برایش خوابم را تعریف نکردم❌ فقط خبر بچه دار شدنمان را دادم. با صدای بغض الود گفت: "میدانم شهلا، بچه است، اسمش را میگذاریم . 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
28-delamo daste tů dadam.mp3
8.02M
🎵 شور ✨دلمو دست تو دادم یا حسین ✨وقتی دلتنگ شب جمعه میشم ✨شهدا میان بیادم یا حسین 🎤🎤 👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
وقتی هست ⇜مُردن بی وفایی ست😔 دلـ❤️ رهروِ راه خدایی ست هر که باشد با شهیدان🌷 در هر کجا باشد یقیناً👌 ست 🕊❤️ 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ همیشه تو را👤 کنارخود کم داریم تر از بارش شبنم داریم بیا که تا نفس تازه کنیم هر روز به تو♥️ نیاز مبرم داریم 🌸🍃 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
سلام برشهــدا✋ آن #مهــدی باوران و یاوران که "لبیک" گفتند به #نائب_المهدی و مهدی♥️ نیز #ادرکنی شان را خریدار شد ای کاش ادرکنیِ ما #جاماندگان با لبیکِ شهدا🌷 اجابت گردد و #شهید_شویم #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - وقایع زمان ظهور - حجت الاسلام شیرافکن.mp3
2.92M
♨️وقایع زمان ظهور #امام_زمان(عج) 👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام #شیرافکن 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📆 #یاد_ایام 💠 اعزام بہ جبهہ – در یڪ روز بارانی در تهران – دهه 60 🌸 اتوبوس‌های دو طبقہ شرڪت واحد، نیروها را از پایگاه‌های اعزام بسیج بہ سمت ایستگاه راه‌آهن یا ترمینال غرب انتقال می‌دهند. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠گچ سالم، دست خونی 🌷حاج احمد در یکی از عملیات ها زخمی شده بود و یکی از پاهایش هم در گچ بود. او هر روز بین ساعت ۱۱ تا ۱۲ برای تعویض پانسمان به بیمارستان می آمد، اما یک روز نیامد و از آنجا که بسیار دقیق و مقرراتی بود، این غیبتش موجب نگرانی همه شد. 🌷با پیگیری و پرس و جوی فراوان يكي از رزمندگان گفت: «حاج احمد از صبح تا عصر در حمام بوده است.» خطاب به رزمنده گفتیم: «او نباید آن قدر در حمام بماند؛ ممکن است گچ پایش نم بكشد.» 🌷سراسیمه به حمام رفتیم و صحنه عجیبی را مشاهده کردیم. گچ پای حاج احمد كاملا سالم بود اما از انگشتانش خون می چكيد! حاج احمد در حال شستن لباس همه رزمندگانش بود، وقتی علت را پرسیدیم در جواب گفت: «حواسم به گچ پایم بود، چون كه بیت المال است.» #حاج_احمد_متوسلیان 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh