🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_مشلب در سال 1995 میلادی در شهر تبطیه #لبنان در یک خانواده #ثروتمند به دنیا آمد، او پسری شوخ ط
📜فرازی از وصیتنامه شهید مشلب
بخدا #پایان زندگی
❌جز #شهادت نمی شود❌
#شهید_احمد_مشلب
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در تمام طول مسیر از #مولایش اذن خواست و دعای حضور و افتخار سربازی✌️ #قنوت هایش در گوش هفت آسمان می
زندگى ام #بعد_ازتو
انگار كه چيزى را كم داشته باشد😔
در سراشيبى #پايان است
مثل آتش🔥
كه دلتنگى هايش💔 را گردن نميگيرند
#ميسوزم در خود!
#شهید_سعید_علیزاده🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #رمان #مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_شصت_وششم 6⃣6⃣ 🔰از زبان یوسف👇👇 🍂اشک هایم روی دفتر ریخت و کمی از جوهر
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_شصت_وهفتم 7⃣6⃣
🍂وقتی در را باز کردم. دیدم مادربزرگ و پدربزرگم، زندایی و بچه هایش، همه به خانه ی ما آمده اند. مادر بزرگم فقط گریه می کرد😭 و خودش را می زد، پدربزرگم یک گوشه نشسته بود و دستش را روی سرش گذاشته بود. #مادر هم در گوشه ای از سالن قرآن📖 می خواند. زندایی، زینب و بچه هایش را به اتاق برده بود و سعی می کرد مشغولشان کند.
🌿فهمیدم از پدرم خبری آمده. وارد آشپزخانه شدم، یاسین مشغول آب قند درست کردن برای #مادربزرگ بود. گفتم:
_ دایی کجاست؟ از #بابا خبری آوردن⁉️
+ تا در خونه رو بستی و رفتی زنگ زدن گفتن یه پیکر از #سوریه اومده که قابل شناسایی نیست. اما احتمالا مال باباست. دایی رفته ببینه چه خبر شده😔
🍂مادرم به آشپزخانه آمد. لیوان آب قند را از دست #یاسین گرفت. همانطور که به سرعت قند ها را با قاشق هم می زد، گفت:
_ مامان جان میبینی حال مادربزرگت بده یکم زودتر درستش کن دیگه.
از آشپزخانه خارج شد و کنار مادربزرگم رفت. سعی کرد به زور کمی آب قند🍹 به او بدهد.
🌿در همین لحظه در خانه🏡 را زدند. به سرعت در را باز کردم. #دایی_محمد با چشم هایی که کاسه ی خون شده بود، وارد شد. همین که مادرم چشم های دایی را دید فهمید که بالاخره #پدرم_برگشته.
بدون اینکه چیزی بگوید جمع را ترک کرد. به اتاقش رفت🚪 و مشغول نماز خواندن شد. تا چند ساعت هم از اتاقش بیرون نیامد. هربار که خواستم به اتاقش بروم دایی جلوی مرا گرفت و گفت تنهایش بگذارم😔
🍂بعد از رفتن پدربزرگ و مادربزرگم، دایی محمد به اتاق مادرم رفت و من هم پشت سرش. نگران #مادرم بودم. او که تا آن لحظه همیشه مقاوم و #محکم بود و اشک هایش را از همه پنهان می کرد با دیدن برادرش او را در آغوش گرفت💞 و هق هق کنان گریه سر داد😭😭😭 دایی محمد هم دیگر نتوانست خودش را کنترل کند و با گریه گفت:
_«همیشه عجول بود، میخواست زود برسه... آخرشم از من جلو زد... دیدی رفیق نیمه راه شد... »😭
🌿باهم اشک میریختند و روضه می خواندند. وقتی #زینب از در اتاق بیرون آمد و فهمید چه خبر شده از حال رفت. روز سختی بود. آن شب از نیمه گذشت اما نمیتوانستم ثانیه ای پلکهایم را روی هم بگذارم. رفتم به زینب سر بزنم. وقتی در اتاقش را باز کردم دیدم مادرم بالای سر او خوابش برده😴 پتو آوردم و روی دوشش انداختم.
🍂چشمم به کاغذ📜 کنار دستش افتاد. فهمیدم هنگام نوشتن✍ به خواب رفته. کاغذ را برداشتم و خواندم:
✍« به نام خدای زینب (سلام الله علیها) معشوق آسمانی ام♥️ #سلام
شنیده ام که بر سر روی ماهت بلا آمده!
همان روی ماهی که تمام دلگرمی💖 زندگی ام بود. همان روی ماهی که تمام #پشت_وپناه روزهای غربتم بود. محمد می گفت #قابل_شناسایی نیستی، اما اشتباه می کرد.
🌿مگر می شود تو بیایی و عطر نرگس🌸 در کوچه ها نپیچد؟ مگر می شود تو بیایی و قلب #فاطمه_ات به طپش نیفتد؟ مگر می شود تو بیایی و زمین و زمان رنگ عشق نگیرد⁉️ تو از اولش هم #زمینی نبودی. همان شبی که از #پدرم برای ازدواجمان اجازه خواستم، همان شبی که بعد از یک سال به خوابم آمد و چادر عروس سرم کرد، همان شب فهمیدم که تو از تبار آسمانی💫 تو پر گشودی🕊 حق داشتی، زمین برایت #قفس بود.
🍂اما خودت بیا و بگو. چگونه باور کنم پیمان #وفاداری ات را با من شکستی؟ چگونه تاب بیاورم حکایت سوزان این جدایی💕 را؟ چگونه بی تو #زینبت را رخت عروسی بپوشانم؟ خدایا، خوب میدانم غفلت از من بود که همیشه عقب افتادم، اما چگونه بر داغ این جدایی ها مرهم بگذارم؟ #رضا_جانم، پاره ی وجودم♥️حالا که از آسمان صدایم را می شنوی بگو حال #بابایم خوب است؟
بپرس دلش برای دخترکش تنگ نشده😭
🌿اصلا بگو تو که یک شب تحمل بی خبری از مرا نداشتی، حالا دلتنگم💔 نیستی؟! میدانی، سرنوشت تو را با #وصال و سرنوشت مرا با #فراق نوشته اند. تو به من رسیدی، من از تو جا ماندم. تو به بابایم رسیدی، من از بابایم جا ماندم😞 اگرچه با رفتنت خاکستر قلب سوخته ام بر باد رفت، اگرچه روی ماهت ازهم پاشیده شد، اما خدا را شکر که #لباس_تنت را به غنیمت نبردند. خدا را شکر که دختر تبدارت #اسیر نیست. خدا را شکر پسرانت در #غل_و_زنجیر نیستند😭
🍂لا جرم اگر #مرور "لا یوم کیومک یا اباعبدالله" نبود، زودتر از این ها از پا در می آمدم😭
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#پایان.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 2⃣6⃣ #قسمت_شصت_ودوم 📖 #وص
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
3⃣6⃣ #قسمت_شصت_وسوم
📖از ایوب هر کاری بر می اید. هر وقت از او #کمک میخواهم هست. حضورش👤 فضای خانه را پر میکند. مادرش امده بود خانه ما و چند روزی مانده بود. برای برگشتنش پول💰 نداشت، توی اتاق ایوب سرم را بالا گرفتم
_ابرویم را حفظ کن، هیچ #پولی در خانه ندارم✘
دوستم امد جلوی در اتاق
+ #شهلا بیا این اتاق، یک چیزی پیدا کردم
📖امده بود کمکم تا #بخاری ها را جمع کنیم. شش ماهی بود که بخاری را تکان نداده بودیم. زیر فرش یک دسته اسکناس💷 پیدا کرده بود. #ایوب ابرویم را حفظ کرد.
📖توی امتحانهای #محمدحسین کمکش کرد. برای خواستگارهایی که هدی از همان نوجوانیش داشت به خوابم میامد و راهنمایی میکرد👌 حتی حواسش به #محمدحسن هم بود.
📖یک سینی حلوا درست کرده بودم تا محمدحسین شب جمعه ای ببرد مسجد🕌 یادش رفت. صبح سینی را دادم به محمدحسن و گفتم بین #همسایه ها بگرداند. وقتی برگشت حلوا ها نصف هم نشده بود. یک نگاهش به حلوا بود و یک نگاهش به من👀
📖-مامان میگذاری همه اش را #خودم بخورم؟
+نه مادر جان، این ها برای #بابا است که چهار تا نماز خوان بخورند و فاتحه اش را بفرستند
شانه اش را بالا انداخت
_خب مگر من چه ام است⁉️ خودم میخورم، خودم هم #فاتحه اش را میخوانم
📖چهار زانو نشست وسط اتاق و همه #حلوا ها را خورد. سینی خالی را اورد توی اشپز خانه
_مامان فاتحه خیلی کم است. میروم برای بابا #نماز بخوانم.
شب ایوب توی خواب، سیب ابداری🍎 را گاز میزد و میخندید؛ فاتحه و نماز های محمدحسن به او رسیده بود😍
📖از تهران تا تبریز خیلی راه است. اما وقتی دلمان گرفت💔 و هوایش را کردیم می رویم سر #مزارش. سالی چند بار میرویم تبریز و همه روز را توی وادی رحمت میمانیم. بچه ها جلوتر از من میروند. اول سر مزار #حسن میروم تا کمی ارام شوم اما باز دلم شور میزند
📖چه بگویم؟
از کجا شروع کنم⁉️
#ایوب.........
🖋 #پـــــایان
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #لذت_آغوش_خدا 170 #ولایت 29 #استاد_پناهیان🔻 🔷 میخوای توی یه جمله برنامۀ زندگیت رو بهت بدم؟! 👈
❣﷽❣
#لذت_آغوش_خدا 171
#ولایت 30
#استاد_پناهیان🔻
✅ ولایت هوای نفس رو ضعیف میکنه.
بگو علی جان تو آقای منی. 💞
اینجوری دیگه برات «مَن» نمیمونه که بخوای بزنی. دیگه سخت نیست....😌✌️
🔶 موقع مرگ، همۀ انسان ها، وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (ع) رو میبینن....
🌺حضرت فرمود:✨وَ مَن یَمُت یَرَنی....✨
📚 مختصر بصائر الدرجات/ ص ۱۱۱
🌍 یه عمر خودت رو آماده کن برای "لحظۀ جون دادن" که آقا رو میبینی بهش بگی من نوکرتم آقا......💖❤️
🔹چرا ولیّ خدا مبارزه با نفس رو آسون میکنه؟
👈 چون ولیّ خدا مظلومه.....
💗مظلوم همه چی رو آسون میکنه....
🔷 چرا #ولایت_امیرالمومنین علی علیه السلام، کار رو برای آدم آسون میکنه؟
🌷آخه یه روزی جلوی همسرش این آقا رو دستاشو بستن و توی کوچه های مدینه کشونون......😭
❣بله مظلوم کارِ بقیه رو آسون میکنه....
اون به جای تو مظلومیت کشیده، دیگه نمیذاره تو سختی بکشی.....
🌹 خدایا به حقّ مظلومیت های امیرالمومنین علی علیه السلام طعمِ شیرینِ #ولایتمداری و دینداری آسان رو به همه ما عنایت بفرما.....
#پایان
#ممنون_از_همراهیتون😊🌺🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب 1⃣2⃣ #استاد_پناهیان 🔻 💠اگر انسان به نگاهِ درست عادت کند، کنترل ذهنش را بهد
#کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب2⃣2⃣
#استاد_پناهیان 🔻
💠امامصادق(ع): اگر زیاد به نعمتهایی که خدا به دیگران داده، نگاه کنید، اندوه شما طولانی میشود
💠وقتی به تو خوش گذشته و بهخاطرش خدا را شکر میکنی، این قیمتش بالاتر از صبر در بلاست!
💠علی(ع) میفرماید: متقین در دنیا همانند خوشگذرانها لذت میبرند
💠خدا خوشحال میشود بندهاش از نعمتاش استفاده کند، لذّت ببرد بعد از او تشکر کند
_
🔹 امام باقر(ع) میفرماید: «لَا وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ النَّاسِ إِلَّا خَصْلَتَيْنِ أَنْ يُقِرُّوا لَهُ بِالنِّعَمِ فَيَزِيدَهُمْ وَ بِالذُّنُوبِ فَيَغْفِرَهَا لَهُم»(کافی/2/426) به خدا قسم، خدا از مردم فقط دو چیز میخواهد، یکی اینکه اقرار کنند به نعمت تا خدا نعمتشان را زیاد کند، و دیگر اینکه اقرار کنند به گناه تا خدا آنها را ببخشد. خدا بیشتر از ایندو، انتظاری از بندهاش ندارد! اقرار به نعمت هم خیلی پیچیده نیست و احساس درونی نمیخواهد، همان نگاه و توجه به نعمت کافی است.
🔹در روایات برای اینکه توجهِ انسان به نعمتها، عمیقتر شود، راهکارهایی یاد دادهاند که در واقع، تکنیکهای تقویت توجّه است. امروزه در دنیا اینطور حرفها بسیار خریدار دارد و اینها را به اسم تکنیک معرفی میکنند و مردم هم اجرا میکنند و نتیجه میگیرند؛ چقدر هم بازارش گرم است. یکی از این تکنیکها این است که میفرماید: وقتی انسان یاد نعمتی افتاد سر به سجده بگذار؛ بهخاطر شکرِ خدا. «إِذَا ذَكَرَ أَحَدُكُمْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُكْراً لِلَّهِ» (کافی/2/98) اینکار در تقویت توجّه، مؤثر است.
🔹اگر میخواهی تمرین کنی که زیاد به یاد نعمتهای خدا بیافتی، باید به یک چیزهایی هم نگاه نکنی(توجه نکنی) امامصادق(ع) میفرماید: «إِيَّاكُمْ أَنْ تَمُدُّوا أَطْرَافَكُمْ إِلَى مَا فِي أَيْدِي أَبْنَاءِ الدُّنْيَا...» (اصولستهعشر /209) بپرهیزید از اینکه زیاد نگاه کنید به چیزهایی که به دیگران دادیم- زیاد نگاه نکردن از مقولۀ کنترل ذهن است- اگر چشمت افتاد، رها کن، کسی که زیاد به نعمتهایی که خدا به دیگران داده نگاه کند، اندوهش طولانی میشود و هیچ وقت ناراحتیاش برطرف نمیشود، نعمتهایی را که خدا به خودش داده، کوچک تلقّی میکند لذا شکرش برای خدا کم خواهد شد. همیشه نگاه کن به کسی که کمتر از توست، اینطوری بهتر میتوانی شاکر نعمتهای خدا باشی و مستحق زیادکردن نعمت میشوی.
🔹در روایت هست: «الْحَالُ الَّتِي تُوجِبُ الشُّكْرَ أَفْضَلُ مِنَ الْحَالِ الَّتِي تُوجِبُ الصَّبْر» (امالی صدوق/ص613) شکر بالاتر از صبر است. یعنی به تو خوش گذشته است و میگویی «خدایا شکر»؛ این قیمتش بالاتر از صبر در بلاست. چون نگاهکردن به موضوع شکر، شیرین است، لذا امکان طولانیشدن دارد یعنی میتوانی نگاهت را بهمدت بیشتری روی آن موضوع نگه داری.
🔹یکی از مقولههای مهم، حسنظنّ به خداست؛ خداوند بر اساس حسنظنّ ما، نعمات و مقدّرات ما را تغییر میدهد. حالا چه کسی میتواند این حسنظن را به خدا پیدا کند؟ کسی که تجربۀ شکر دارد. کسی که همیشه بهخاطر نعمات، تشکّر میکند باورش نمیشود که خدا او را بزند و خدا هم او را نمیزند. خیلیها فکر میکنند رابطه با خدا مثل رابطه با پادشاهان و زورگویان است! درحالیکه رابطه با خدا، مثل رابطه فرزند با مادر است؛ البته خیلی بالاتر از آن!
🔹اگر همیشه به نعمات نگاه کنیم، نعماتمان زیاد میشود و حالمان هم همیشه خوب خواهد بود. ولی آیا میشود آدم در این دنیا همهاش خوش بگذراند بعد هم به بهشت برود؟ بله؛ نکند فکر کردی خدا از ما توقّع دارد حتماً اذیت بشویم و بعد، ما را به بهشت ببرد؟ نه، اینطور نیست! سؤال: پس جهاد فیسبیلالله، عبادات، طاعات، انفاق در راه خدا و این سختیکشیدنها چه میشود؟ اگر این سختیها را با عشق انجام بدهی، سختیاش را حس نمیکنی و فکر نمیکنی که بهزحمت افتادهای.
🔹 اگر یک مهمان بسیار عزیز به خانۀ شما بیاید که دوست داشته باشی خودت را برایش بکُشی، ده برابرِ حالت عادی کار میکنی و خسته هم نمیشوی؛ چون از سرِ عشق و محبت، داری زحمت میکشی. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: متقین در دنیا همانند عیّاشها و خوشگذرانها لذت میبرند (فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیَا بِمَا حَظِیَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ؛ نهجالبلاغه/27) خدا خوشحال میشود بندهاش از نعمتها استفاده کند و لذّت ببرد و بعد، از او تشکر کند.
#پایان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان #نخل_سوخته 📚 📖قسمت 4⃣5⃣ 📚📖یه ماه می شد که حسین رو ندیده بودم.وقتی خبر شهادتش رو شنیدم حا
#رمان
#نخل_سوخته 📚
📖قسمت 5⃣5⃣
📚📖چندین روز بعد شهادت حسین بود. مجروح توی بیمارستان افتاده بودم،از هیچکس خبری نداشتم. تا اینکه یه روز احمد نخعی تلفن زد.سراغ بچهها رو ازش گرفتم.یکی یکی نام برد.هندوزاده شهید شد.دیندار شهید شد.کاظمی،یزدانی و...حدود دوازده نفر رو نام برد.
✨سینه ام تنگی می کرد و بغض گلوم رو می فشرد.هر اسمی رو که می گفت حالم بدتر می شد. اما هنوز تاب و توانی داشتم. تا اینکه یه دفعه اسم حسین رو برداشته.وقتی خبر شهادتش رو داد،گوشی از دستم افتاد و دیگه هیچی نفهمیدم.۱
💠همه در شهادت حسین بی تاب بودن.من از لحظه ای که شنیدم،مدام گریه می کردم.شبانه روز اشک می ریختم.نمی تونستم رفتنش رو باور کنم.نمی دونستم که بعد از او چه کنیم.خیلی بی تابی می کردم. یه شب به خوابم اومد.در لباس رزم و اسلحه بدوش.
🌟من رو در آغوش گرفت و گفت:به همین زودی داری روحیه ات رو از دست میدی.خیلی خودت رو باختی.باید صبر کنی.تازه ازاین به بعد مشکلات آغاز میشه.باید تحمل کنی.بعد برگشت و از روی پل عبور کرد و من رو این طرف تنها گذاشت. ۲
💠خواب دیدم در مجلس دعایی نشسته ام.کسی می خونه:یا کریم و یا رب.بعد ذکر مصیبت آقا امام حسین(ع)شروع شد.یه دفعه حسین رو در مقابلم دیدم. خوشحال شدم و در آغوشش گرفتم. اونقدر محسوس بود که انگار در بیداری بغلش کرده بودم.
✨یادم افتاد شهید شده.سرم رو روی شونه اش گذاشتم و گریه کردم. گفتم:حسین آقا رفتی و مارو تنها گذاشتی؟به آرومی سرم رو بلند کرد و با لبخند گفت:علی آقا نگران نباش ، ما با شما هستیم. ما با شماییم.۳
💠یه بار نیمه های شب مادر حسین از خواب بیدارم کرد و گفت:پاشو بریم سر خاک حسین.-گفتم:الان که نصف شبه.-گفت:می دونم اما من خوابش رو دیدم. می خوام همین الان سر مزارش بریم.ساعت حدود دو و نیم نیمه شب بود،بلند شدم.
🌟خودم رو آماده کردم و باهم به گلزار شهدا رفتیم. مادرش سر خاک نشست.شروع به صحبت کرد.درد دل کرد.گویا اومده بود تا بازدید پسرش رو پس بده.اونشب تا صبح سر قبر حسین نشستیم. این فراق برای مادرش خیلی سنگین بود.وعاقبت نیز چنین شد.
🌺خداوند هردو رو قرین رحمت خویش گرداند.۴
🌹شادی روح شهید حسین یوسف اللهی صلوات🌹
✔️راویان:۱-حسین متصدی ۲-حسین ایرانمنش ۳-محمد علی کار آموزیان ۴-پدر شهید
#پایان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#چگونه_آسودهتر_زندگی_کنیم؟4⃣1⃣ #استاد_پناهیان 🔻 🔰گاهی آسودگی با «فهمِ علت بلا» بهوجود میآید 🔻
#چگونه_آسودهتر_زندگی_کنیم؟5⃣1⃣
#استاد_پناهیان 🔻
🔰 یک راز برای آسودهزیستن بر اساس آیۀ قرآن: «خوشیِ الکی» به دلت راه نده تا دچار «ناراحتیِ الکی» نشوی
⭕️هرچقدر از چیزهای بیخود خوشحال شوی، همانقدر از چیزهای بیخود ناراحت خواهی شد
🔰زهد موجب آسودگی است؛ اما زهد بهمعنای نداشتنِ پول و خانه و... نیست
⭕️آرامش و آسودگی یکی از شاخصهای زندگیِ درست است
🔰جامعۀ دینی چگونه میتواند برتری خود را بر جامعۀ غیردینی اثبات کند؟ با نشاندادن آرامش و نشاط ناشی از دینداری
___
🔰 #شرح_موضوع
🌟جامعۀ دینی چطور میتواند برتری خود را بر جامعۀ غیردینی نشان بدهد؟ ما کِی میتوانیم به اسلاممان افتخار کنیم؟ حالا که اسلام در جامعۀ ما قدرت گرفته است، ما باید به جوامع بیدین و کفرزده اثبات کنیم که «دین واقعاً بهتر است!» اما راهش چیست؟ آنهایی که دچار مادیگرایی و لذتپرستی هستند گوششان به معارف دینی و عقائد معنوی بدهکار نیست؛ پس باید از یک راه و زبان دیگر آنها را با حقیقت آشنا کنیم.
💠ما باید در عمل نشان بدهیم که آرامتر و بانشاطتر هستیم، بیشتر لذت میبریم و بهتر خوشی میکنیم؛ در اینصورت میتوانیم حقانیت راه خود را به خوبی نشان دهیم. اگر ایمان در زندگی مؤمنین موجب افزایش آسودگی و کاهش آسیبهای اجتماعی شود مردم-حتی اگر مادیگرا هم باشند و فقط زندگی دنیا را بخواهند- طبیعتاً سراغ فرهنگ مؤمنین میآیند.
🌟شهید بهشتی میفرمود: برای تبلیغ اسلام و تعجیل فرج، «هیچ کاری بهتر از این نیست که ما یک جامعۀ نمونه بسازیم» آنوقت به جهانیان میگوییم: آن آقایی که میخواهد بیاید، یکچنین کاری انجام خواهد داد. در روایت هست: قومی از مشرق، زمینهساز ظهور خواهند شد «يخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَيوَطِّئونَ لِلمَهدي سُلطانَه» (کنزالعمال/ح ۳۸۶۵۷)
💠ما میتوانیم با زندگیِ درست زیر بیرق امام حسین(ع) برای جهانیان الگو بشویم؛ یعنی طوری زندگی کنیم که مردم بگویند «مریدان امام حسین(ع) چقدر جوانمرد و آرام و باصفا و بانشاط هستند...»
🌟آرامش و آسودگی یکی از شاخصهای زندگیِ درست است. داشتنِ زندگی آسودهتر صرفاً یک منفعت شخصی نیست، بلکه رسالت اجتماعی، تاریخی و مهدویِ ماست. باید این را از جامعه خودمان شروع کنیم تا بعد بتوانیم روی جامعه جهانی هم اثر بگذاریم. در شهر خودمان، هر مؤمنی که شادتر، آرامتر، آزادتر، آسودهتر زندگی کرد، برای بقیه الگو میشود.
💠یکی از راههای عملیاتی برای آسودهتر زندگیکردن-که در روایات آمده است- این است که «هرکسی میخواهد رنج بیخود نکشد از شادیِ بیخود دوری کند»
🌟امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: زهد در دنیا، بزرگترین آسایش است «الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا الرَّاحَةُ الْعُظْمَى» (غررالحکم/1316) امام صادق(ع) فرمود: راحتی را طلب کردم آن را در زهد یافتم «طَلَبْتُ الرَّاحَةَ فَوَجَدْتُهَا فِي الزُّهْد» (مستدرکالوسایل/۱۲/۱۷۴) زهد نه فقط در روح و روان انسان، بلکه در واقعیت زندگی او، آرامش و آسودگی میآورد.
🌟خیلیها به اشتباه فکر میکنند که «زهد یعنی نداشتنِ پول و خانه و...» از امام زینالعابدین(ع) پرسیدند: زهد یعنی چه؟(کافی/۲/۱۲۸) ایشان یک رازی را از قرآن کریم برملا کردند برای آسودهزیستن: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ؛ تا برای چیزی که از دست شما رفت متأسف نشوید و از چیزی که به شما رسید خوشحال نشوید» (حدید/۲۳)
💠هرمقدار از چیزهای بیخود خوشحال شوی، بههمان مقدار از چیزهای بیخود ناراحت خواهی شد. اگر کسی از تعریفِ دیگران دربارۀ خودش خوشحال شود، از توهین آنها هم ناراحت میشود. و برعکس؛ خوشیِ الکی به دلت راه نده تا ناراحتیِ الکی هم به دلت نیاید. اگر «الکیخوش» نباشی، واقعی خوشحال خواهی شد! در بعضی از خوشیهای بیخود و بیهوده، خدا زود یک ناراحتیِ بیخود برایت پیش میآورد، چون خدا خوشش نمیآید بندهاش کوچک و حقیر باشد.
🌟أمیرالمؤمنین(ع) بهعنوان تکنیکی برای تأسف نخوردن میفرماید: اگر به چیزی که میخواستی نرسیدی، بگو اصلاً من چنین چیزی نمیخواستم و هر چیزی را از دست دادی بگو من اصلاً چنین چیزی نداشتم. (اجْعَلْ مَا طَلَبْتَ مِنَ الدُّنْيَا فَلَمْ تَظْفَرْ بِهِ بِمَنْزِلَةِ مَا لَمْ يَخْطُرْ بِبَالِك ؛ کشفالغمه/۱/۵۷۲)
💠روحِ خودت را راحت کن؛ ناراحتیِ روح، انسان را به کفر نزدیک میکند. حالا با چه چیزی خوشحال بشویم؟ علی(ع) میفرماید: «قُرَّةُ عَيْنِهِ فِيمَا لَا يَزُول» (نهجالبلاغه/خطبه ۱۹۳) یعنی-آدم باتقوا- با چیزهایی که از بین نمیرود، خوشحال میشود؛ آن چیزی چشمش را روشن میکند که زائلنشدنی است.
#پایان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
به #پایان آمد این مـ🌙ـاه و
#عبادت همچنان باقیست
برای ما حـ♥️ــرم بنویس
#نجف تا #کربلا کافیست
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #وقتی_بیایی ✨نگاهی به زیبایی های ظهور✨ 🔻همه در امان ✳️ناامنی واژه ای غریبه برای همه می شود ه
❣﷽❣
📚 #وقتی_بیایی
✨نگاهی به زیبایی های ظهور✨
🔻سعادت بشـر
✳️و آن زیباترین حکومت را به سامان برسانیم و همه چیز را به #کمال خویش رهنمون شوید روز سعادت بشر است مهم نیست که هفت سال یا ۱۹ سال و یا ۷۰ سال و شاید هم ۳۰۹ سال #حکومت کنید بلکه مهم این است که این زیباییها دیگر تمام نمی شود😍
✳️آن هنگام که مقدر الهی جاری شود و روح از بند مطهرت مفارقت نماید و اتش فرشتگان به دیدار شما در #بهشت فروکش نماید خداوند بعد از شما امام دیگری را میآورد تا این خلقت به زیبایی و کمال ادامه یابد آری امام حسین(علیه السلام) می آید آن هم به همراه قمر منیر بنی هاشم💖 و یاران دیگر
✳️جد بزرگوار شما برنامه مطهر✨ شما را غسل داده کفن نموده در جای خود دفن می کند در حالی که حاکم جهان است به بهترین وجه به اداره جهان میپردازد به همراه وزیری که نگاهت حیا و #وفاداری و صلابت همه از او ناشی شده است عباس بن علی(علیه السلام) همان قمر بنی هاشم با #افتخار وزارت این دوران را به عهده دارد و مثل همیشه کمک کار امام عزیز♥️ است
❇️و دنیا همچنان زیبا #باقی_می ماند تا ...😍
📝نویسنده: #حسن_محمودی
#پـــایــان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh