🔰#خیلی_زیباست👌👌
🔅کوه باشی سیل یا باران...
🍂چه فرقی میکند؟
🔅سرو باشی باد یا توفان...
🍂چه فرقی میکند ؟
🍃مرزها سهم زمینند و تو سهمِ #آسمان
🔅آسمانِ شام با ایران...
🍂چه فرقی میکند؟
🍃قفل باید بشکند، باید #قفس را بشکنیم
🔅حصر الزهرا و آبادان...
🍂چه فرقی میکند؟
🍃مرز ما #عشق است هرجا اوست آنجا خاک ماست
🔅سامرا، غزّه، حلب، تهران...
🍂چه فرقی میکند؟
🍃هر که را صبحِ #شهادت نیست، شامِ #مرگ هست
🔅بی شهادت،مرگ با خسران...
🍂 چه فرقی میکند؟
🔺شادی روح شهدامون #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
8⃣7⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠گـلزار شـهـدا....
🔹وقتے رفتیم گلزار شهدا همه گریه مے کردند، اما او مے خندید فاتحه مے خوند و #باشوخے به شهدا مے گفت :
🔸چے شد تنها رفتین مـنو نبردین؟ بهش مے گفتم :بابا اینا #شهید هستن، سنگین باش، #حرمت نگه دار. می گفت: من با اینا رودربایستی ندارم که ...
🔹شب عملیات #خیبر بغلـم کرد و باگریه خداحافظےکردیـم. بهم گفت من این دفعه شهید میشم به سـبـک خودم با لبخند بیا #گلزار شهدا و قشنگ باهام حرف بزن ....
🔸گلوله خورد توے صورتش، و بالبـخنـد گفـتـ #یامهـدی ...و تمام.
منبع:کتاب_خاطرات📚
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران 3⃣2⃣ 💠 هنر آن است که یک نفر را هیئتی کنی 📌خاطره ای از #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷 👆عکس با
🌷 #یاد_یاران 4⃣2⃣
💠 زندگی کن برای مهدی(عج)
📌خاطره ای از
#شهید_حمیدرضا_اسدالهی🌷
👆عکس باز شود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#انسانم_آرزوست😍
آنجاست👈 آن عراقی را بزن
اسلحه اش را برداشت
از دوربین اسلحه نگـاه کرد👀
نشانه گرفت
نفس را حبـس کرد😥
انگشت اشاره اش را گذاشت روی ماشــه
یکدفعه دیدم انگشتش را برداشت😧
اسلحه را پایین آورد.😮
چند لحظه بعد دوباره نشـانه گرفت
و شلیک کـرد💥
گفتم: چرا دفعه اول نزدی⁉️
گفت:داشت #آب می خورد.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#دلــــــنوشتـــــه 📝
🌷 دلم برای #شهیدان بهانه می گیرد😔
در دلــم همیشه یادتان روشنــی
بخش لحظــه های تاریک زندگــی ست،🎆
💥 اما امروز بیشتر از همیشه
دلتنگتانم...😞
🌱شما را به لبخند #معبود؛
در قهقهه ی مستانه تان😄،
بیادمان باشید و دستگیرمان....!
🌱که ما را هر لحظـه بیــمِ گم شدن
هست 😰در این دنیــای فانـی
🌱همیشــه به حـالِ شما غبطـه
میخــورم ... 😢
🌱به حالِ شمایـی که سبب تبســم مــولای غریبــم بودید و هستیــد ...👌
⚡️راستـی میشود برای دلـ♥️ـم دعا کنید!؟
❣ " #شهدا_همیشه_نگاهی" ❣
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
9⃣7⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 بابای بی سر😢
🌷اسمش #بابازادگان بود. صداش ميزدن «بابا»؛ ديگر حوصله «زادگانش » رو نداشتن. گاهي هم سر به سرش ميذاشتن
🌷صدا ميزدن «بابا...» وقتي بر ميگشت #سينه ميزدند و ميگفتن: «قربان نعش بي سرت.»
ميخنديد و سر تكان ميداد .
🌷با بي سيم چي دوتايي آمده بودن بيرون، پتوها رو تكان بدن.
دور و برشان #خاك بلند شد و همه چيز به هم ریخت.
🌷وقتي خاك نشست، ديديم #موج پرتشان كرده توي #سنگر، رفتم توي سنگر.
هر دو #شهيد شده بودن.
سر بي سيم چي روي #شانه بابا بود مثل وقتي كه يكي سرش را روي شانه ديگري ميذاره و ميخوابه
بابا هم سر نداشت.
«بابا قربان نعش بي سرت»
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh