eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
ولاتحسبن_الذين_قتلوا_في_سبيل_الله_امواتا_بل_أحياء_عند_ربهم_يرزقون ‌----•؛🦋⚘🦋؛•---- ⭐به مناسبت سالروز ⭐شهید_احمد_بابایی ⭐تاریخ تولد : ۱۵ خرداد ۱٣٣۴ 🌷تاریخ شهادت : ٢۰ اردیبهشت ۱٣۶۱ ⭐تاریخ انتشار : ۱٩ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊🌷محل شهادت : خرمشهر 🥀مزار شهید : گلزار شهدای بهشت زهرا ‌----•؛🦋⚘🦋؛•---- نام دیگرش ماه‌ عاشق هاست اردیبهشت را می‌گویم هر صفحه اش را که ورق میزنی داستان عاشقیست که به معشوق خود رسیده. به صفحه بیستم که میرسی نام احمد بابایی میدرخشد ‌----•؛🦋⚘🦋؛•---- عاشقی که در نوزدهمین روز از دومین ماهه اولین فصل سال به معشوق ازلی اش رسید. یاد داد آسمانی شدن که بال و پر نمی‌خواهد. قدری جنون می‌خواهد تا با ندای دلت به برسی مصداق شیدائی بود، این را مسئولین بیمارستان می‌گویند... ‌----•؛🦋⚘🦋؛•---- هربار که مجروح میشد یکماه در بیمارستان بستری میشد و سریع به بر می‌گشت. معروف بود به تیر و ترکش. می‌گویند کاش یک بار دیگر بابایی زنده میشد و جوانان نسل سومی تحت او قرار می‌گرفتند. ‌----•؛🦋⚘🦋؛•---- می‌گویند تمام تاثیر گذاری اش از معنویت شبانه سرچشمه می‌گرفت. دلاوری و جنگاوری هایش یک طرف در اعمال و کارهایش طرفی دیگر... ‌----•؛🦋⚘🦋؛•---- رسید به عملیات وقتی که راهی تا فتح خرمشهر نمانده بود و اینبارکلکسیون تیر و ترکش با اصابت گلوله ایی در وسط پیشانی کامل شد و احمد بابایی به سوی محبوب شتافت. ما ماندیم و داشتن فرمانده ایی چون احمد بابایی ‌----•؛🦋⚘🦋؛•---- به نیابت ازشهیدان وامام شهیدان⚘ برای سلامتی وتعجیل درامرفرج مولایمان🌴 وارواح مطـــــــهرشهدا را یاد کنید🌴 باصلــــــــــــــــوات🌴 🌴⚘🌴 @shahidNazarzadeh
🍃چه نوری میتواند راه را برای عاشقان بگشاید. جز عشق به برای آن خدایی که جهاد کرد میان فرشتگانش تا مارا بیافریند و فرشتگانش را مقابل ما به زانو دربیاورد. 🍃حال از تمامی تعلقاتش دل میبرد و پا به میدان میگذارد تا نشان دهد که خدایش را بنده است. اینبار اما دل به داستانی داده ایم که فرشته اش جهادگری است که وجودش را به دستان خدا سپرده. 🍃بی هیچ اجباری و با کمال پا به نهاده و همچون مولایش میان جبهه حق علیه باطل خون دلها خورده. میان این تیرباران ها و دودهایی که عاشقانه تنفس میکردند؛ اش نصیب بهرامِ داستان شد... 🍃ماند و درد کشید از غم نبود یارانش از غم جا ماندن. اما آن روزها چه زیبا جانبازی شده بود به سان علمدار کربلا، اصلا گویی داستان این جهان همین است. 🍃گویی همه باید فدایی راه حسین شوند. فدایی آزادگی حسین (ع)، لب های عطشان خیمه ی حسین(ع)، فدایی رگ های گلوی حسین(ع)، نهایت این بیقراری ها شد وصال دلدار. همان خدایی که قهرمان داستان بینهایت دلتنگش بود. 🍃نهایتش شد دست گذاشتن در دستان و یاران شهیدش. تا درد فراق نباشد؛ خدا درمان شهادت را قرار نمیدهد. تا ناله؛ عجز؛ بیقراری و بیتابی های سحرگانه نباشد خانوم زهرای مرضیه را امضا نمیکند🕊 🍃گویا رسم شهادت این است که ذره ذره ی وجودت اسمانی شود، همه را به آسمان بسپاری، خودت سپر شوی برای تیر سه شعبه ای که گلوی شش ماهه حسین(ع) را هدف گرفته است. رسم همین است، باید عاشق شد. عاشق ترینِ بندگان♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۴ فروردین ۱٣٣۵ 📅تاریخ شهادت : ٢٨ اردیبهشت ۱٣٧۵ 🕊محل شهادت : بیمارستان ساسان_تهران 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
کاش می‌شد🤲بچه‌ها را جمع کرد👥 آن روزها را گرم کرد😔 کاش می‌شد بار دیگر رفت عشقی کرد و تیری خورد و رفت… شادی روح و امام صلوات‌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💚بســــــــم ربـــــ الـــــعلی الاعـــلا💚 💚علـــــــــیہ الســـــــــــلام💚 🎀به مناسبت سالروز تولد 💥شهید_ناصر_بهداشت 💥تاریخ تولد : ٢۵ /۴/ ۱٣۴۰ 💥تاریخ شهادت : ۱٩ /۲/ ۱٣۶۴ 🕊محل شهادت : مهران 🥀مزار شهید : گلزار قائمشهر 🍃🌷🍃 ⬅در تار و پودِ زندگی همه آنها، انقطاع دیده می‌شود. همه آنهایی که عاقبتشان وصال شد، قبل از همه چیز از حب دنیا منقطع شدند! 🍃🌷🍃 ⬅مثلا شهید ناصر بهداشت، در وصیت_نامه اش می‌نویسد: "پروردگارا! با قلبى خالى از علايق دنيا به سويت آمده‏ ام. مى ‏خواهم همچون عاشقانت به لقايت بپيوندم. " 🍃🌷🍃 ⬅از حب دنیا دست کشید، به روی آسایش و راحتی چشم بست و در دریایِ عاشقان غرق شد تا بتواند خود را لقاءالله برساند. از اولین هایی بود که عضو سپاه شد و مسئولیتِ گروه گشت عملیاتی را بر عهده گرفت. 🍃🌷🍃 ⬅پایش که به باز شد، فرماندهی گردانِ "حمزه سیدالشهدا" شد مسئولیتش. دلاور مرد جبهه ها، بود اما احترام به دیگران حتی مامورانِ تحت‌امرش را واجب می‌دانست. 🍃🌷🍃 ⬅علاقه داشت 📗حافظ بخواند و شاید در یکی از این زمزمه ها، تفالی هم محضِ شهادت زده باشد. سرانجام در ماهِ عاشقان، اردیبهشت، کبوترِ مرگ بر بامِ عمر ناصر نشست اما چه مرگی! مرگی تاجرانه، شهادت🕊 🍃🌷🍃 ⬅و روحِ بلندش را به قصد وصال، از جسم به آسمان برد. برای رسیدن، باید از هرچه پیش‌سر از جدا شوی باید منقطع؛ مانند ناصر و همه آنهایی که مقصدشان آسمان بود. 🍃🌷🍃 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج..🤲 هدیه_به_روح_شهداء_دفاع_مقدس_و_شهدای_مدافع_حرم_آل_الله...... 💕وشهید_ناصر_بهداشت💕 💠صلــــــــــــــــوات💠 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
خواستگاری اومد گفت: من تا دارم اول با ازدواج کردم بعدبا بعدبا آخرش با 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
~🕊 ^'💜'^ ⚘به عبدالرضا گفتم: تو که تازه عقد کردی کجا می‌خوای بری؟ عبدالرضا ساکش را بست و گفت: گریه نکن مادر راه رفتنی رو باید رفت. گفتی زن بگیر، گفتم چشم و گرفتم. حالا تو باید به قولی که دادی عمل کنی، خودت گفتی: اول زن بگیر بعد برو . زبانم بند آمده بود و چیزی نگفتم. کفش‌هایش را پوشید و ساکش را برداشت و از زیر قرآن ردش کردم و گفتم: زود برگرد پسرم. ⚘نگاهم کرد و بعد پرید توی بغلم و گفت: غصه نخور زود برمی‌گردم، درست هجده روز دیگه. هجده روز بعد عبدالرضا را آوردند. او را روی تخت غسال‌خانه دیدم. چشم‌هایش بسته بود خون از وسط پیشانی تا شقیقه‌اش کشیده شده بود و خون از پشت سرش روی سنگ سفید غسال‌خانه جاری بود. به برادرش علی وصیت کرده بود که بعد از شهادتش لباس سپاه را تنش کنند.💔 ✍🏻به روایت مادر ♥️🕊 📚 کتاب "آواز گندم‌ها" . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
عکس متعلق به آخرین اعزام پسرم بود موقع اعزام، عکاس ازش خواست تا از ماشین بیاد پایین، تا با من عکس بگیره انگار عکاس هم متوجه آسمانی شدنش شده بود... قبل جبهه هم کمتر خونه بود، راستش همیشه بود بگم شب و روز؛ بی راه نگفتم... آره فقط خدا خواست اینجوری تربیت بشه... موقع رفتنش بهش گفتم هر جا میخواهی برو، خدا به همرات من سه تا از بچه هام رو، هم زمان به جبهه های حق علیه باطل فرستادم افتخار میکنم، خدا ان شاالله این هدیه ناقابل من رو قبول کنه پسرم فدای علی اکبر امام حسین(ع)... چند سالی بود بارون که می بارید، وقتی باد می وزید و صدایی می شنیدم می رفتم دم در همش می ترسیدم بچه ام بیاد و پشت در بمونه خدا هیچ مادری رو چشم انتظار نذاره... راوی: . ارواح مطهرشهدا، شهید علی اکبراحمدیان شهید براتعلی نظر زاده والدین آسمانی شهدا وامام شهدا 💥صلـــــــــــــــــواتـــــــــ💥 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_عباس_ورامینی❤️ #سالروز_شهادت 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃او را به عاشقی می‌شناختند. عاشقی برای ارباب. یک محله بود و یک علمدار. 🍃انگار نمی شود از کنار این دریایِ بگذری و خیس نشوی و محال است خیس شوی و غرق نشوی! عباس هم از غرق شدگانِ در دریایِ عشق است. و دستِ نوازشش بر سر یتیمان، درد بی‌پدری را کمتر می‌کرد. 🍃بعد از سربازی، در رشته "تربیت کودک" دانشگاه علامه طباطبایی مشغول شد تا بانگِ او را به سمت و سوی خود کشاند. 🍃وقتی امام(ره) خاکِ وطن را با قدومش معطر کرد، عباس از آنهایی بود که جانش را برای محافظت از امام بر دست گرفته بود. بعد ها که قرعهِ سرنگونی به نامِ افتاد، عباس اولین نفر بود که وارد ساختمان شد. 🍃گویی این همه را وامدار نامش است. عباس آقایی که در شجاعت زبانزد است عباس‌گونه اش او را به خاکِ کشاند و نمک‌گیرِ وادیِ عاشقان شد. در عملیات صورتش مجروح شد اما پس از چندی دوباره رهسپارِ جبهه بود. 🍃در سال ۶۲، مَحرَمِ حریمِ یار شد! به رفت. مادر می‌گوید: "از حج که بازگشت، گفتم : عباس! خوش به حالت که رفتی و خانه خدا را زیارت کردی" گفت: خیلی دلم می خواهد ملاقات و زیارت خدا نصیبم شود. 🍃باید خالص باشی و برای نه از جان که از دل بگذری تا تو را بخرد. مثل عباس! رها از همه دلبستگی‌ها، در گوشِ یار سخن از می‌گفت. تا که در نیمه شبی، در پنجوین، ترکشِ سرگردانِ یک خمپاره در جانش آرام گرفت. ۴ بال پروازی شد تا در بیکرانِ آسمان، به محضرِ برسد🕊 ؛ پرستویِ خوش رقصِ آسمان❤️ ✍نویسنده: 📆تاریخ تولد: ۵ بهمن ۱۳۳۳ به گفته مادر شهید در شناسنامه ۵ مرداد ۱۳۳۳ 📆تاریخ شهادت: ۲۸ آبان ۱۳۶۲ 🥀مزار شهید: بهشت زهرا 🕊محل شهادت: پنجوین 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سالروز_شهادت #شهید_سیدحیدر_حمیدی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃به تابلوی می نگرم. آن چشم های آرام حالا روشن تر و زیباتر از هر زمانی به نظرم می‌آمد. عکس برای چند ماه پیش بود ولی انگار روز قبل رفتنش آن را گرفته بود‌. 🍃یادم است روزی که میخواست برود نتوانستم یک دل سیر به تماشایش بنشینم، نشد آن دو گوی بلورین چشم‌هایش را ببوسم. فقط توانستم از نگرانی های برایش حرف بزنم. اینکه رفتنش برایم تاب و توان نمیگذارد، اینکه اگر برود چه بر سر می‌آید و هزاران "اگر" دیگر... 🍃میخواستم مجابش کنم که بماند. از اش گفتم؛ زمانی که سال چهل و چهار متولد شد و نام را برایش انتخاب کرد. از آن روزی حرف زدم که برای اولین بار کلمه بابا را ادا کرد. گفتم که قد کشیدنش را دیدم، رویاهایم پیش چشمانم قد علم کردند، رخت را در تنش دیدم و لحظه شماری کردم برای شدنشان. 🍃از و پشتکارش برای زمین زدن رژیم گفتم که آنها را در شب بیداری ها و و اعلامیه نوشتن هایش دیده بودم. هر شب که برای گشت بیرون میزد از خانه، دلم آب میشد و پشت سرش می‌ریخت. نذرش میکردم که سالم برگردد. 🍃اینها همه را گفتم و تاکید کردم که تو را دو سال پیش ادا کردی، بمان و اینجا خدمت کند، پشت ! یک کلمه گفت: مرگ با اگر خونین، بهتر از زندگی . و من خاموش گشتم، دلم نیز هم... 🍃دیگر نکردم، دیگر از شب بیداری هایم در دوران طفولیتش نگفتم، نخواستم بماند و جبران کند، از تا به الان برای این دیار نگفتم، منتی نبود! هرچه بود برای کرده بود... فقط دل و زبانم یک چیز را گفت: خدا به همرات! دلم آب شد و ریخت پشت سرش اما دیگر دلم شور نخورد، دیگر نشد. آرام گرفت و جگر گوشه اش را به امان خدا سپرد. و چه امانی بهتر و خوب تر از خدا! آنقدر خوب که کرد سمت خدا، آن‌هم به وقت آذر هزار و سیصد و شصت در جبهه ... ◇سالگرد حیدرم!◇ ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۱ اسفند ۱۳۴۴ 📅تاریخ شهادت: ۷ آذر ۱۳۶۰ 🥀مزار شهید: اطلاعاتی در دسترس نیست. 🕊محل شهادت: مریوان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید احمد صغیرزاده🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃سوغات ماه آخر است. شاید هم بهار چشم روشنی‌اش را پیش کش کرده است. آغوش گرم خانواده پذیرای وجودش شد و نامش را نهادند. 🍃به قول مادر، از کودکی به دنبال مادر راهی ها بود و زیر چادر مادر حال دلش را با عشق حسین رو به راه می کرد. پا به پای جسمش روحش هم بزرگ شد و عشق حسین جوانه زد و رشد کرد. صدای ها و های رزمنده حواس دلش را از درس و مشق پرت کرد و راهی شد. 🍃دل عاشقش او را ساکن کرد و همانجا به بزم عاشقی لبیک گفت. می گویند در عملیات ها آنجا که همه چیز قفل میشد دو رکعت نماز به هدیه می کرد و در پایان نماز تمام مشکلات رفع می شد. 🍃می گویند همیشه چشم سرش بسته و با چشم دل را زمزمه میکرده و آنقدر حالش قشنگ بود که هنوز هم فامیل به پیروی از او دعای توسلی جمعی برگزار می کنند. 🍃می گویند ارادت خاصی به داشته و ذکر لبش موقع شهادت بوده است. به گمانم منتظر خوبی بوده که امامش موقع آمده است. 🍃آقا احمد! حال این روزهای ما خوب نیست. خون شهدا شده ایم و خودمان خون به جگر. امام زمان از گناهان ما در ، اشک میریزد و از خدا طلب مغفرت می کند. هوا آلوده‌ی است و همه نفس کم آورده ایم. اینجا دیگری برپاست و ما سخت در محاصره ایم. برگرد و با دوستانت چاره ای کن به حال ... ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد: ۱ اسفند ۱۳۴۶ 📅تاریخ شهادت: ۹ آذر ۱۳۶۵ 🥀مزار شهید: بهشت قاسم 🕊محل شهادت: شلمچه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♥️ 🔰ده ماه بود ازش خبر نداشتیم. مادرش میگفت: ! پاشو برو ببین چیشد این بچه⁉️میگفتم: کجا برم؟ یه وجب دو وجب نیست که... 🔰رفته بودیم . حاج آقا آخر خطبه گفت: حسین خرازی را دعا کنید! آمدم خانه🏡 به مادرش گفتم: مارو میگفت؟ چی شده که امام جمعه هم میشناسدش؟ نمیدانستیم لشکر اصفهان است! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سالروز تولد #شهید_سجاد_خلیلی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃باد که می‌وزد، عطر لاله‌های خفته در خاک میان شهر می‌پیچد. و چشم‌های منتظر، هشیار می‌شوند که شاید عزیزشان در راه است. 🍃این انتظار سالیانِ سال طول می‌کشد حتی شاید و مادری در میان این انتظار با وصال فرزندشان‌ برسند و برای همیشه ساکن آسمان‌ها شوند. 🍃سید سجاد هم از همان لاله‌های خفته میان خاک بود که دوسال مهمان ماند و تمام این دوسال را پدر و مادرش در انتظار سپری کردند. 🍃جوانِ رشیدشان‌، در راه دفاع از ناموس آل‌الله_علیهم‌السلام_ و میان حق علیه باطل به سوی آسمان پر گشود. پسری دلیر و شجاع که از ابتدا عشق را در سینه داشت‌و همین عشق او را به قتلگاهِ عاشقان رساند. همان جایی که سر بر دامان ، به دیدار معبود می‌روند. 🍃اما انتظار همیشه ماندنی نیست و سید سجاد بازگشت. آمد برای روشنیِ چشم مادرش و برای قوتِ قلب پدرش. آمد تا شهر بویِ گیرد و همگان بدانند هنوز هم هستند عباس‌هایی که برایِ دفاع از زینب_علیه‌السلام_ جان را سپر کنند♥️ ؛ فدایی حرم🕊 ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد : ۱۵ آذر ۱۳۷۰ 📅تاریخ شهادت : ٢۱ فروردین ۱٣٩۵ 🥀مزار شهید : بهشت فاطمه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh