🌷شهید نظرزاده 🌷
✍دستنوشته شهید حاج #قاسم_سلیمانی ❣مردم پرافتخار و سربلند ایران، #جان_من هزاران بار فدای شما♥️ #جان
👈یکی میاد جونش رو فدای همه مردم ایران میکنه
یکی جون همه رو فدای پسرش 😏
♨️تشخیص #حق_و_باطل خیلی آسون شده
🌷شهید نظرزاده 🌷
میگویند شهادت یعنی مردن از شدت عشق #شهید_محمد_بلباسی #مدافعحرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠چنـد بـار بہ آقـا مُـحـمـد گفـتـم:
بـراےِ خـودمـون #ڪفـن بخـریـم و ببَـریـم حـرم امـامحُـسیـن براے طـواف، ولـے ایشـون هـےٰ طفـره مـیرفـت.
💠بـعـد از چنـد بـآر کہ اصـرار ڪࢪدم ناراحَـت شـد و گُـفـت: «دوتآ کَـفن میخـواے بـبـرے پیـشِ #بیکـفَـن؟!»😭
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به روایت همسر
#شهید_محمد_بلباسی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📸 آتشی در دل من
رهبر معظم انقلاب:
🔹جرقههای💥 انگیزش انقلاب اسلامی به وسیلهی #نواب_صفوی در من به وجود آمده و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نواب در دل ما♥️ روشن کرد.
📆 شهادت ۲۷ دیماه #سیدمجتبی_نواب_صفوی و یارانش
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📸 آتشی در دل من رهبر معظم انقلاب: 🔹جرقههای💥 انگیزش انقلاب اسلامی به وسیلهی #نواب_صفوی در من به و
ما همچین شهدایی دادیم💔🙂📿
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 0⃣3⃣ #قسمت_سی 📖وقتی برگشت
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
1⃣3⃣ #قسمت_سی_ویکم
📖محمد حسین بلند بلندگریه میکرد. نگهبان زیر بغل ایوب را گرفت و کمکش کرد تا از پله ها بالا برود. رنگ ایوب از شدت #ضعف زرد شده بود. از اموزش و پرورش برای ایوب نامه📩 امده بود که باید برگردی سر شغلت، یا بابت اینکه این مدت نیامده ای، پنجاه هزار تومان #خسارت بدهی
📖پنجاه هزار تومان برای ما خیلی زیاد بود. گفتم بالاخره چه کار میکنی⁉️
-برمیگردم سر همان معلمی، اما نه توی شهر؛ میرویم #روستا
اسباب و اثاثیه مان را جمع کردیم رفتیم #قره_چمن. روستایی که با تبریز یک ساعت و نیم فاصله داشت.
📖ایوب یا بیمارستان بود یا #جبهه. یا نامه میفرستاد یا هر روز تلفنی☎️ صحبت می کردیم. چند روزی بود از او خبری نداشتیم. تنهایی و بی هم زبانی #دلتنگیم را بیشتر میکرد، هدی را باردار بودم و حالت تهوع داشتم.
📖از صدای مارشی، که تلویزیون پخش میکرد معلوم بود #عملیات شده. شب خواب دیدم ایوب میگوید "دارم میروم #مشهد". شَستم خبر دار شد دوباره مجروح💔 شده. محمد حسین را بردم توی حیاط و سرش را با دوچرخه اش گرم کردم.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
2⃣3⃣ #قسمت_سی_ودوم
📖روی پله ها نشستم و دستم را گذاشتم زیر چانه ام. نمیدانم چه مدت گذشت که با صدای "عیال، #عیال" گفتن ایوب به خودم امدم. تمام بدنش باندپیچی🤕 بود. حتی روی چشم هایش گاز استریل گذاشته بودند😥
📖-چی شده ایوب؟ کجایت زخمی شده؟
+میدانستم هول میکنی، داشتند مرا میبردند بیمارستان #مشهد گفتم خبرش ب تو برسد نگران میشوی، از برادر ها خواستم من را بیاورند شهر خودم. پیش تو😍
📖شیمیایی شده بود. با #گاز_خردل. مدتی طول کشید تا سوی چشم هایش برگشت. توی بیمارستان امپول اشتباهی بهش تزریق کرده بودند و موقتا #نابینا شده بود. پوستش تاول داشت و سخت نفس میکشید
📖گاهی فکر میکردم ریه ی ایوب اندازه یک بچه هم قدرت ندارد😔 و هر لحظه ممکن است نفسش بند بیاید. برای #ایوب فرقی نمیکرد، او رفته بود همه هستیش را یک جا بدهد و #خدا ذره ذره از او میگرفت
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شبای-جمعه-که-می-شه.mp3
2.06M
🎵 #صوت_شهدایی
🔹 #شهدای_گمنام
🔸شبای جمعه که میشه
دلا بهونه میگیره...
🎤🎤 #مجتبی_رمضانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
⭐️تو #قطعه_قطعه شدی
❣و دور💫 شهر چیده شدی
⭐️و من به خون شقایق🥀 قسم
❣ #تو_را از حاشیه
بر روی متن خواهم نوشتـ✍
⭐️بر روی هرچه که
❣یاد تو💭 را #فراموش کرده است
#نثار_روح_شهدا_صلوات
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
#السلامعلیکیاصاحبالزمان
دفتر #عشق_تو را
باید چگونه باز کرد
#جمعه های بی تو بودن را
چگونه می شود آغاز کرد ⁉️
#صبح_جمعه
چشم خورشید ☀️
با طلوعش
در پی رخسار زیبای شماست
رنگ می بازد اگر
این #جمعه هم
نائل به دیدارت نگردد 😔
یابن الزهرا
#أللّهـمَّ_عَجِّــل_لِـوَلیِّکَ_الفَــرَج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh