eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍دستنوشته شهید حاج #قاسم_سلیمانی ❣مردم پرافتخار و سربلند ایران، #جان_من هزاران بار فدای شما♥️ #جان
👈یکی میاد جونش رو فدای همه مردم ایران می‌کنه یکی جون همه رو فدای پسرش 😏 ♨️تشخیص خیلی آسون شده
🌷شهید نظرزاده 🌷
می‌گویند شهادت یعنی مردن از شدت عشق #شهید_محمد_بلباسی #مدافع‌حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠چنـد بـار بہ آقـا مُـحـمـد گفـتـم: بـراےِ خـودمـون بخـریـم و ببَـریـم حـرم امـام‌حُـسیـن براے طـواف، ولـے ایشـون هـےٰ طفـره مـی‌رفـت. 💠بـعـد از چنـد بـآر کہ اصـرار ڪࢪدم ناراحَـت شـد و گُـفـت: «دوتآ کَـفن میخـواے بـبـرے پیـشِ ؟!»😭 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به‌ روایت همسر‌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📸 آتشی در دل من رهبر معظم انقلاب: 🔹جرقه‌های💥 انگیزش انقلاب اسلامی ‌به وسیله‌ی در من به وجود آمده و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نواب در دل ما♥️ روشن کرد. 📆 شهادت ۲۷ دی‌ماه و یارانش ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 0⃣3⃣ #قسمت_سی 📖وقتی برگشت
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 1⃣3⃣ 📖محمد حسین بلند بلندگریه میکرد. نگهبان زیر بغل ایوب را گرفت و کمکش کرد تا از پله ها بالا برود. رنگ ایوب از شدت زرد شده بود. از اموزش و پرورش برای ایوب نامه📩 امده بود که باید برگردی سر شغلت، یا بابت اینکه این مدت نیامده ای، پنجاه هزار تومان بدهی 📖پنجاه هزار تومان برای ما خیلی زیاد بود. گفتم بالاخره چه کار میکنی⁉️ -برمیگردم سر همان معلمی، اما نه توی شهر؛ میرویم اسباب و اثاثیه مان را جمع کردیم رفتیم . روستایی که با تبریز یک ساعت و نیم فاصله داشت. 📖ایوب یا بیمارستان بود یا . یا نامه میفرستاد یا هر روز تلفنی☎️ صحبت می کردیم. چند روزی بود از او خبری نداشتیم. تنهایی و بی هم زبانی را بیشتر میکرد، هدی را باردار بودم و حالت تهوع داشتم. 📖از صدای مارشی، که تلویزیون پخش میکرد معلوم بود شده. شب خواب دیدم ایوب میگوید "دارم میروم ". شَستم خبر دار شد دوباره مجروح💔 شده. محمد حسین را بردم توی حیاط و سرش را با دوچرخه اش گرم کردم. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 2⃣3⃣ 📖روی پله ها نشستم و دستم را گذاشتم زیر چانه ام. نمیدانم چه مدت گذشت که با صدای "عیال، " گفتن ایوب به خودم امدم. تمام بدنش باندپیچی🤕 بود. حتی روی چشم هایش گاز استریل گذاشته بودند😥 📖-چی شده ایوب؟ کجایت زخمی شده؟ +میدانستم هول میکنی، داشتند مرا میبردند بیمارستان گفتم خبرش ب تو برسد نگران میشوی، از برادر ها خواستم من را بیاورند شهر خودم. پیش تو😍 📖شیمیایی شده بود. با . مدتی طول کشید تا سوی چشم هایش برگشت. توی بیمارستان امپول اشتباهی بهش تزریق کرده بودند و موقتا شده بود. پوستش تاول داشت و سخت نفس میکشید 📖گاهی فکر میکردم ریه ی ایوب اندازه یک بچه هم قدرت ندارد😔 و هر لحظه ممکن است نفسش بند بیاید. برای فرقی نمیکرد، او رفته بود همه هستیش را یک جا بدهد و ذره ذره از او میگرفت 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شبای-جمعه-که-می-شه.mp3
2.06M
🎵 🔹 🔸شبای جمعه که می‌شه دلا بهونه می‌گیره... 🎤🎤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
⭐️تو شدی ❣و دور💫 شهر چیده شدی ⭐️و من به خون شقایق🥀 قسم ❣ از حاشیه بر روی متن خواهم نوشتـ✍ ⭐️بر روی هرچه که ❣یاد تو💭 را کرده است 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دفتر را باید چگونه باز کرد های بی تو بودن را چگونه می شود آغاز کرد ⁉️ چشم خورشید ☀️ با طلوعش در پی رخسار زیبای شماست رنگ می بازد اگر این هم نائل به دیدارت نگردد 😔 یابن الزهرا 🌸🍃 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh