🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 4⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وچهارم 📖
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
5⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وپنجم
📖ایوب که مرخص شد، برایم هدیه🎁 خریده بود. وقتی به حالت عادی برگشته بود، فهمیده بود ک قبل از رفتنش چقدر توی #کوچه داد و بیداد راه انداخته بود. لبخند زد و گفت: برایت تجربه شد😅 حواست باشد بعد از من #خل نشوی و دوباره زن یکی مثل من بشوی، امثال من فقط دردسر هستیم. هیچ چیزی از ما به تو نمیرسد❌ نه پولی داریم، نه خانه ای هیچی ....
📖کمی فکر کرد و خندید
_من میگویم زن یک #حاجی_بازاری پولدار شو
خیره شدم توی چشم هایش که داشت از اشک پر میشد😢 شوخی تلخی کرده بود. هیچ کس را نمیتوانستم به اندازه ی #ایوب دوست داشته باشم. فکرش را هم نمیکردم از این مرد جدا شوم. با اخم گفتم: برای چی این حرف ها را میزنی؟😕
📖خندید
_خب چون روز های اخرم هست #شهلا، بیمه نامه م توی کمد است. چند بار جایش را نشانت دادم. دم دست بگذار، لازمت میشود بعد من ....
+بس کن دیگر ایوب😡
_بعد از من مخارجتان سنگین است. کمک حالت میشود.
+تو الان هجده سال است داری به من قول میدهی، #امروز میروم، فردا میروم، قبول کن دیگر ایوب........"
📖عاشق طبیعت🌱 بود و چون قبل ازدواجمان کوه نورد بود، جاهای بکر و دست نخورده ای را میشناخت. توی راه #کلیسای جلفا بودیم. ایوب تپه ای را نشان کرد و ماشین🚗 را از سر بالایی تند ان بالا برد. بالای تپه پر بود از گلهای ریز رنگی
📖ایوب گفت: حالا که اول #بهار است، باید اردیبهشت بیایید، بببنید اینجا چه بهشتی میشود.
در ماشین را باز کردیم که عکس📸 بگیریم. باد پیچید توی ماشین، به زور پیاده شدیم و ژست گرفتیم. ایوب دوربین را بین سنگ ها جا داد و دوید بینمان👥بالای تپه جان میداد برای چای دارچینی و سیب زمینی زغالی🍟 که ایوب استاد درست کردنشان بود.
📖ولی کم مانده بود باد ماشین را بلند کند. رفتیم سمت کلیسای جلفا. هرچه به #مرز نزدیک تر میشدیم، تعداد سرباز های بالای برجک ها و کنار سیم خاردارها بیشتر میشد. ایوب از توی ایینه بچه ها را نگاه کرد👀 کنار هم، روی صندلی عقب خوابشان برده بود. گفت: شهلا فکرش را بکن، یک روز #محمدحسین و محمدحسن هم سرباز میشوند، میایند همچین جایی، بعد من و تو باید مدام به انها سر بزنیم و برایشان وسایل بیاوریم.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
6⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وششم
📖نیمه های شب🌘 بود. با صدای ایوب چشم باز کردم. بالای سرم ایستاده بود، پرسید: #تبر را کجا گذاشته ای؟ از جایم پریدم
_تبر را میخواهی چه کار⁉️
انگشتش را گذاشت روی بینی و ارام گفت: هیسسسس؛ کاری ندارم میخواهم #پایم را قطع کنم. درد میکند، میسوزد. هم تو راحت میشوی هم من. این پا دیگر پا بشو نیست😓
📖حالش خوب نبود، نباید #عصبانیش میکردم. یادم امد تبر در صندوق عقب ماشین🚗 است.
-راست میگویی، ولی امشب دیر وقت است. فردا صبح زود میبرمت #دکتر، برایت قطع کند.
سرش را تکان داد و از اتاق رفت بیرون. چند دقیقه بعد برگشت. #پایش را گذاشت لبه میز تحریر، چاقوی🔪 اشپز خانه را بالا برد و کوبید روی پایش. از صدای جیغم😵 محمدحسین و هدی از خواب پریدند.
📖با هر ضربه ی ایوب تکه های پوست و قطره های #خون به اطراف میپاشید. اگر محمدحسین به خودش نیامده بود و مثل من و هدی از دیدن این صحنه کپ کرده بود😦 ایوب خودش پایش را قطع میکرد.
📖محمد پتو را انداخت روی پای ایوب. #چاقو را از دستش کشید. ایوب را بغل کرد و رساندش بیمارستان، سحر شده بود که برگشتند. سرتا پای محمدحسین خونی بود😢 ایوب را روی تخت خواباند🛌 هنوز گیج بود. گاهی صورتش از درد توی هم میرفت و دستش را نزدیک پایش میبرد.
📖پایی که حالا غیر از #بخیه های عمل و جراحی، پر از بخیه های ریز و درشتی بود که جای ضربات چاقو بود. من دلش را نداشتم😖 ولی دکتر سفارش کرده بود که به پایش روغن بمالیم.
📖 #هدی مینشست جلوی پای ایوب، دستش را روغنی میکرد و روی پای او میکشید. دلم ریش میشد💓 وقتی میدیدم، برامدگی های زخم و بخیه از زیر دست های ظریف و کوچک هدی رد میشود و او چقدر با #محبت این کار را انجام میدهد.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Javad Moghadam - Baba Kojaei Tangheh Delam Barayi To.mp3
4.77M
🎧🖤
▶️نوحــه
⏯ســـوز
#بابا کجـــــایی⁉️⁉️
تنگه دلــم برای تو😭😭
🎤 #جـواد_مقدم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌟یادگار از #پدرم کهنه تفنگی باقیست
و لباسی که بر آن #زخم فشنگی باقیست
🌟یادگار پدرم دوش به #من می نالید
که از این قصه فقط
هفته جنگی💥 باقیست
نازدانه شهید: #امیرحسین
#شهید_علی_آقاعبداللهی(ابوامیر)
#شیر_خانطومان
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🍂قلب مرا♥️ با بی قرارے ساختند
🌱ابـر چشــمم را بهارے ساختند
🍂انتــظارٺ #افضــل_اعمــال من
🌱هر ڪسےرا بهر ڪارے ساختند
✨صبحت بخیر زیباترین هدیہ خدا✨
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
☀️✨☀️✨☀️
می گفت:
چه می شود روزی #سوریه امن و امان شود کاروان راهیان نور💫 مثل شلمچه و فکه، به سمت حلب و #دمشق راه بیافتند👥
#شهید_مصطفی_صدر_زاده
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
ثمره انقلاب ماشد
رهبری #سیدعلی به
تمام مسلمین جهان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
وقتی خبرشهادتش رو شنیدم بهم ریختم گفتم حق جهاد جز شهادت نبود
خوشابحالش
به جهاد گفتم قیافت مثل شهداس و اونم با همین لبخند گفت
ان شاءالله،ان شاءالله
شاید به نظر اغراق بیاید و اینکه حالا چون شهید شده این حرف را می زنم ولی باور کنید ذره ای از حرف های جهاد دنیایی نبود و به راستی او لایق شهادت بود .
#یادت_بخیر_رفیق
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
☑️نقاشی جدید حسن روحالامین با عنوان «اسدالله» به مناسبت ولادت امیرالمومنین (ع) منتشر شد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
3069697.mp3
15.53M
💐قدم قدم تا ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام
قسم به شان یداللهی دست خدا با ماست
🎙کربلایی سیدرضا نریمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
.•🌿•.➺ #شھیـدآنه
آخروصیتنامهاشنوشتهبود:
وعدهیمابهشت،بعدرویبهشترا
خطزدهبوداصلاحکردهبود:
وعدهیماجنتالحسین...(:♥️
شهید حجت اسدی🦋✨
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
به قولِ حاج حُسین یڪتا :
داری یه رفیقِ خوب کھ تو میدونِ مینِ
گناه دستتو بگیره ،
و نذاره کھ به گناه بیوفتی؟!✨
#رفیق_شهیدم 🌹
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
رفیقشهید :
منظورازکارهایخیر،
کمکوسرکشیبهنیازمنداییبود
کهخودشمیشناختوگاهیبه
آنهاسرمیزدوکمکهاینقدی˼💵˻
میکردواگرخانوادهاینمیتوانست
برایفرزندشلباستهیهکند
باهمدستآنبچهرامیگرفتیمو ˼˻
برایشخریدمیکردیم˼^^˻
گاهیوسایلمنزلتهیهمیکرد
وسعیمیکردهمهاینکارهارا
کسیمتوجهنشود˼🤫˻
وبهصورتناشناسانجاممیداد،
حتیدرانجمنهایخیریهزیادیعضوبود..
_
🌿شهید #بابک_نوری_هریس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو چیزی که آیت الله قاضی نذر کرده بود تا آخر عمر انجام دهد🌹
شب جمعه و شب زیارتی ارباب، با سلامی خودمان را از زائران قرار دهیم.
و شهدا را نیز یاد کنیم تا ما را نزد ارباب یاد کنند.
السلام علیک یا اباعبدالله
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_409152302.mp3
9.31M
🌴شب زیارتی #امام_حسین(ع)
🍃این دوری آقا حق من بوده
🍃حق من که قدر تو ندونستم
🎤 #سیدرضا_نریمانی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_جمعه✨
#شبتون_حسینی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
ای بهاری ترین آینه هستی
یوسف کنعانی من، سلام
آقاجانم...
بیا و اذان عشق بخوان
تا جهان سراسر مسلمان شود
بیا و «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ....» را فریاد کن ...
چشم انتظار ماندهام ؛
من سر خوشم از لذت این چشم به راهی
و چشم انتظار میمانم ...
▪️اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیها
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌱نميدانم شهادت..
شرط زیبا دیدن است..
یا دل به دریا زدن..؟
✨ولی هر چه هست
جز دریادلان
دل به دریا نمیزنند..
دل تان روشن به نور جمال #شهدا🌷
صبح و عاقبتمون شهدایی 🤲🌱
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♡| ♥️ |♡
🔸همیشہ یک #سفارش به ما میکرد.
می گفت: « اگه در معرض گناہ🔞 قرار گرفتید و خواستید دچار لغزش نشید و از اون گناہ #فرار کنید🏃♂
↧↧↧
🔸خودتون رو با خوندن #قرآن و #نماز یا مطالعہ📕 مشغول کنید تا حواستون از اون محل و از اون گناہ پرت بشه.
#شهید_حمید_باکری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
این #پاها برای چه رفتند⁉️
↵برای حجاب🌸
↵برای امنیت
↵برای وطن
↵برای #ناموس
↵برای آسایش بچه هایمان
یـــا
↵برای ماندگار شدن #غیرت
به نظر شما اگه این پاها برای دفاع نمیرفتند چه بلایی به سرمان می آمد؟؟
#یکیش رو میگم بقیش با شما 👇
#ناموس_ایرانی رو به قول خودشون به جهاد نکاح اجبار میکردند.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💥بی تعارف بگویم
نیرویی که نمازش #اول_وقت نیست
✘خوب هم #نمیتواند بجنگند✘
#شهید_حسن_باقری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 دیدن این کلیپ زیبا رو از دست ندید...
🌿 فواید صلوات
🎤 استاد عالی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh