#تولد_جانان❣
او تولد یافت جانبازی کند
میهنم ایــــــران سر افرازی کند😍
او تولد یافت تا رهــــــبر شود
ما همه عُـشــــاق ، و او دِلـــبَــــ♡ــر شود
او تولد یافت گردد نور عِین༻
برترین آقـــــا پس از پیر خُمین😊
ما همه عَمّــار ، او باشد وَلـــی
جانِ ما قربانِ تو سِــــیـــد عــلـــی♡
#ولادت_آقا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
و سلام بر او که می گفت:
«خدایا، نمیرم
در حالیکه از ما راضی نباشی😢😔»
#شهید_مهدی_باکری❤️🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♦️نامه شهید ذبیح الله عالی به کارگزینی سپاه برای کم کردن حقوقش!
بسمه تعالی
اینجانب دارای چهارهكتار زمین زراعتی آبی و خشكه میباشم وحقوق من زیاد میباشد
لذا درخواست مینمایم كه در اسرع وقت ازحقوق ماهیانه من حدود دو هزارتومان كسر نمائید
خداوند همه ما را خدمتگزار اسلام و امام قرار بدهد.
ذبیح الله عالی
💬این نامه رو حقوق نجومی بگیرها بخونند و از خجالت بمیرند.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شهید مدافعحرم #مهدی_موحدنیا🌷
🔺شاسیبلند را کِی به ما میدهید؟
به روایت همسر شهید: مهدی خیلی شوخ بود. دفعه اول که رفته بود، من خانهی مادر شوهرم بودم که تماس گرفت. شمارهاش معلوم بود اما من توجه نکردم. تلفن را برداشتم، دیدم آقایی سلامعلیک کرد و گفت: «شما خانم موحدنیا هستید؟»، گفتم: «بله!»
مِنمِنکُنان گفت: «همسرتان...». با حالِ بدی گفتم:«آقا همسرم چی؟!» گفت:«همسرتان به درجه رفیع شهادت رسیدند.» من بغض کردم. یکلحظه خواهر شوهرم فهمید و به من اشاره کرد که این شمارهی مهدی است و اذیّتت میکند. منم خندهام گرفت اما خودم را کنترل کردم.
با لحن شوخی-جدی گفتم:«آقا ولش کن! این شاسیبلند را کِی به ما میدهید؟» با این جمله، مهدی فهمید دستش برایم رو شده و زد زیر خنده، گفت:«تو چقدر نامردی! منو به شاسیبلند فروختی؟» گفتم:«تا تو باشی مرا اذیّت نکنی!»
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
*🕊🌷شهید مدافعحرم عباس دانشگر
🌺سوم یا چهارم ابتدایی بود. 🌙شب بیست و یکم ماه رمضان در خانهی پدرم ✨مجلس احیاء و شبزندهداری بود. به عباس گفتم: «دعای مجیر بسیار ساده و روان است. اگر بخوانی، یک جایزه پیش من داری!» مکث کرد، چیزی نگفت.
دوباره گفتم:«میخوانی؟!» گفت: «میخوانم!» اولینباری بود که در جمع میخواست دعا بخواند. فرازهایی از دعا را خواند؛ همه به او بارکالله و احسنت گفتند. بعضیها که او را نمیشناختند، سؤال میکردند:«این پسر کیه؟!» بعد از آن در جلسات قرآنی ماه مبارک رمضان مسجد هم شرکت میکرد و قرآن را تلاوت میکرد.
✍راوے: پدر شهید
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
کتاب شهدایی🖱⇩⇩
📚خاک های نرم کوشک ⇩⇩
نویسنده: سعید عاکف
🌷زندگینامه و خاطرات عبدالحسین برونسی،از تولد تا زمان شهادتش را روایت میکند که در قالب خاطراتی به نقل از خانواده و همرزمانش گردآوری شده است.🌷
🔸قسمت 8⃣2⃣⇩
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤲 دعـایی که برای دوسـتان مون میکـنیم
یه کاری که نه خرجی داره و نه زحمتی،
پس از همدیگه دریغ نکنیم !
در این شب های پایانی
#التماس_دعا داریم ...
#روزهای_باقیمونده_رو_قدر_بدونیم
#استوری_مذهبی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh