#وصیت_نامه_شهید_احمد_مکیان
ای امت دلاور حزب ا… ای کسانی که اگر پایش بیفتد حاضرید همه ی هستی تان را تقدیم اسلاتم کنید، من که چیزی نداشتم، هستی من یک جان بود که به پای قدم رهبر عزیزم و امت حزب ا… فدا کردم؛ ولی افسوس که یک جان بود کاش چندین جان داشتم و آنها را به پای رهبرم و به کوی عشق حسین علیه السلام می ریختم و به اندازه ی یک لبخند او را شاد می کردم ….
به نماز اول وقت پایبند باشید و برخواندن قرآن مخصوصا معانیش تداوم داشته باشید وپشتیبان ولایت فقیه باشید.
از همه تقاضا دارم طوری عزاداری نکنید که باعث خوشحالی دشمنان شود.
جشن بگیرید تا کوردلان بدانند که ما سعادت را در شهادت می دانیم.
اگر کسی از اهل فامیل و دوست و آشنا خدایی نکرده گفت فلانی رفت و ای کاش زنده بود و… ایشان بگویید که احمد جایش خوب است و شما فکری به حال خود بکنید که هنوز مانده اید
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببخش تا بخشیده شوی...
🎤آیت الله مجتهدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#زندگی_به_سبک_شهدا ✨
یکی از دوستان میگفت:
در صحن جامع رضوی دیدم حاجی تشت قرمز دستشان است و دارد می رود،
کنجکاو شدم و دنبالش رفتم؛
دیدم رسید به پیرمردی و پای او را در تشت گذاشت و ماساژ می داد؛
رفتم نزدیک و گفتم حاجی این چه کاری است؟
گفتند "ایشان پدرم هستند"
حاج قاسم اینطوری حاج قاسم شد.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔴 اون رفاقتی خوبه که آخرش ختم به شهادت بشه
✍️پ.ن: یکی از مراکزی که در روایات، به عنوان کانون یافتن دوستان خوب و صمیمی مطرح شده، مسجد است.
در حدیثی امير المؤمنين عليه السلام از مسجد به عنوان مرکز یافتن برادرانی که انسان را در مسير «الله» یاری می دهند، یاد نموده بودند. و در روایات دیگری نیز بر این امر تأکید شده است.(من لا یحضره الفقیه، ج 1، باب فضل المساجد و حرمت، ص 237-713).
#اخوت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
وقتی در جمع فاطمیون قرار میگرفت،
یک به یک با نیروها روبوسی میکرد.
وقتی به او میگفتم:
حاجی نیازی به این کار نیست؛
حاج قاسم میگفت:
در بین بچهها شاید کسی از اولیای الهی باشد.
✍🏻به روایت یک تن از فرماندهان ارشد فاطمیون
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
8.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃شاه کلید قرب به خداوند با #امام_حسین علیه السلام
🎤 استاد عالی
#حضرت_رقیه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی استاد قرائتی
موضوع: چرا باید نماز بخوانیم؟
اگر نخوانیم چه میشود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
8.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀شهید سید حمید رضا هاشمی🥀
ای در این حادثه ها
نام تو آرامش من
#شهید_سیدحمیدرضا_هاشمی🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼صدای شهیدان زیباترین صوت ها
#یادشان_با_صلوات✨🌱
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
تک ورها
#قسمت_صد_و_نود_و_پنج_
چند شبی گذشت و از آوردن جنازه خبری نشدیک شب عبدالحسین آمدپیشم،گفت «شهید آهنی به گردن ما حق
داره با هم خیلی رفیق بودیم.»
حدس زدم باید فکری توی سرش باشد. گفتم:«چطور؟»
گفت:«بیا بریم جنازه اش را بیاریم»
«منطقه خیلی حساسه باید از خیرش بگذری»
«حالا
سر و گوشی آب می دیم، اگر شد
می
آریمش.»
گفتم:«آخه میگن موقعیتش خیلی خطرناکه نمی شه.»
منصرف نشد مصمم بودکه برود.بالاخره هم راهی شد و مرا هم با خودش برد.
اول رفتیم پیش بچه های تیپ بیست و یک،درباره ی موضوع صحبت کردیم. آنها هم حرف مرا زدند.
«نمی شه آقای برونسی،ما چند نفر فرستادیم دست خالی برگشتن.»
عبدالحسین ولی پاتو یک کفش کرده. گفتند:«جنازه رو تله کردن،زیرش مین گذاشتن که نشه بهش دست بزنی، منطقه اش هم بد منطقه ای هست دقیق تو تیررس دشمنه.»
«حالا ما یک زحمتی می کشیم!اگر تونستیم بیاریم که می آریم، نتونستیم هم دیگه نتونستیم»
نمی دانم چه اصراری به این کارداشت، فقط می دانم بدون دلیل،دنبال هیچ موضوعی نمی رفت آن شب با هم تا چند قدمی جنازه رفتیم،جنازه شهید بزرگوار آهنی.
مابینمان یک رشته سیم خاردار حایل بود دراز کشیده بودیم روی زمین،عبدالحسین خواست جلوتربرود،گرفتمش،
«کجا حاجی؟!»
با تعجب نگاهم کردگفت:«خب می رم
بیارمش.»
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh