eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
2هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
80 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
°°🕊°° *دوست شهید میدونے یعنےچے؟؟* یعنے:...↷°" •| وقتے گناه درِ قلبت را مےزند •| یاد نگاهش بیوفتـــے.... •| و در و باز نڪنے...‹‹‹🍃 •| یعنے محرم اسرار قلبت •| آن اسرارےڪه هیچڪس نمےداند... •| بین خودت و... •| خــ♡ــدا و... •| دوست شهیدتــــ♡... •| باشد...‹‹‹💔•• *امتحان ڪن...🌹🌿* *زندگےات زیباترمےشود🌈* *رفیق آسمونے یادت نره ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
@zekrroozane ذڪـر روزانہ@zekrroozane ذڪـر روزانہ - کار جوان(حجت الاسلام عالی).mp3
زمان: حجم: 2.02M
🌺 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 (عليه‌السلام) کار جوان 🎙حجت الاسلام ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بگوییم: ليْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوىٰ؟ - کاش مي دانستم اکنون کجا اقامت داری 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج
584K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا اباصالح المهدی 🧡 بیا تا موج دریا را ببینیم تماشا را تماشا را ببینیم نگاهی کن به ما تا در نگاهت شگفتی های دنیارا ببینیم ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
••♥️✨🖐🏻•• <بِسْــمِ‌رَبِّ‌حُ‌ـسین‌جـٰانم> •اَزڪُنجِ‌اینْ‌دِلِ‌تآریکِ‌خودحُسِینْ •گُفتَم‌سَلامْ‌واینْ‌دِلِ‌مَنْ‌روبِراه‌ْشُد:)!' .🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🍃🌸شروع هفته تون متبرک به ذکر پرنور✨💖✨ ✨صلـوات ✨ برحضرت محمد و خاندان مطهرش🌸🍃 💖امروز سلام و ارادتمان را تقدیم کنیم به 💖حضرت علی اکبر ع 💞اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ 💖وَّآلِ مُحَمَّدٍ 💞وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی حجّت الهی ، إمام زمان عجّل اللّٰه تعالی فرجه الشریف : ✅ السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللّٰهِ یا أباصالحَ المهدیّ یا خلیفةَالرَّحمٰن و یا شریکَ القرآن أیُّها الإِمامُ الإِنسِ و الجانّ سیِّدی و مَولایْ الأَمان الأَمان 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 به رسم ادب و ارادت هرروز صبح ، سلام میدهیم به ارباب بی کفن:🌷✨🌷 ✅ السّلام عليكَ يا أباعبدِاللّٰه و علی الأرواحِ الّتي حلّتْ بفِنائك عليكم منّی جميعًا سلامُ اللّٰه أبدًا ما بقيتُ و بقیَ اللّيلُ و النّهار و لا جعلهُ اللّٰهُ آخِرَ العهدِ منّي لزيارتكم السَّلامُ عَلی الحُسَین و علیٰ علیِّ بنِ الحُسَين و عَلیٰ أولادِ الحُسَين وَ علَیٰ أصحابِ الحُسَين. ✨✨✨✨✨✨ 🌷 اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🌷 نذرِ فَرَج 🌸🍃14_صلوات ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
1.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولادت حضرت علی اکبرعلیه السلام وروز جوان مبارک
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * وقتی که برگشت دیدم کلی ظرف ملامین خریده. _غلام جان این ظرف‌ها برای کیه؟ _برای خودمون مامان لازم میشه. _فکر کردم رفتی برای خودت جهیزیه گرفتی. سرخ شده ظرف ها را برد توی خونه. _آخه مادر جان این همه ضعف می‌خواستیم چیکار ؟!چرا پولاد را خراب میکنی؟ _گفتم که مامان لازم میشه یه وقت! مراسم حاج نعمت غلام وسط مجلس ایستاده بود به نظرم خیلی نورانی آمد.احساس غرور کردم. اقوام همه اومدن و باهاش احوالپرسی می کردند و می بوسیدنش. چقدر ذوق میکردم که همه بچه ام را انقدر دوست دارن. غلامعلی خیلی مهربون بود. یه هفته ای می شد که اومده بود مرخصی. _مامان ما فردا باید حرکت کنیم به سمت کردستان. _خدا پشت و پناهت باشه وسایلت را جمع کردم آماده است. _فاطمه و حمیدرضا بیایید تا سفارشهایی بهتون بکنم. حمیدرضا تو چرا امروز پکری چیزی شده؟! _مادر زن داداش در آن یادش افتاده که فردا ورزش دارند و کفش پاره شده. این وقت شب من کجا برم براش کفش بخرم. میگم فردا با همین رو است که اومدی میریم برات می خریم. _حمیدرضا تو به خاطر همین ناراحتی؟ این هم غصه دارهبلند شو بریم همین الان یکی برات بخرم بلند شو! _ما در این وقت شب ؟میگم که فردا خودم میرم براش میخرم. هنوز حرف های غلام تمام نشده بود که حمیدرضا آماده ایستاده بود. یک ساعتی رفتند و برگشتند. _مبارک باشه مادر حالا دلت راضی شد؟ _بله مامان .ببین چقدر قشنگه! گفتم که خرید کرد زیاد طول نمیکشه. رفتیم چهارراه مشیر و برگشتیم. داداش دستت درد نکنه تو خیلی خوبی! یک ماه از رفتن غلام به کردستان می‌گذشت و نزدیکای عید بود و من مشغول خانه تکانی بودم که همسایه آمد و گفت: _غلام زنگ زده زود بیا. با عجله رفتم خوش و بشی کردم و گفتم :مامان جان برای عید نمی آیی؟! _میخوان منتقلمون کنند جنوب .شما باید برید کازرون من هم میام. _با بچه ها چند روز قبل از عید میریم کازرون .تو چیزی نمی خوای برات ببرم؟! _فقط چند دست لباس ببر تا منم از اون طرف بیام. _حتماً مرخصی بگیر بیا .دلم میخواد عید پیشمون باشی. _مامان جان التماس دعا برای بچه ها خیلی دعا کن. خداحافظی کردم و خوشحال بودم از اینکه بچه هام شب عید میاد خونه. عصر رفتم مغازه در اصلاح نژاد ۲ بلوز برای خودم و فاطمه خریدم برای حمید و مجتبی هم خرید کردم. دو روز به عید مانده بود که دوستان غلام آمدم خونمون پیش بابای غلام و گفتند: میدونستیم می خواید برید کازرون گفتیم قبل از عید بهتون سر بزنیم. _شما ها مگه جبهه نبودید؟! _چرا خاله جان من بودم تازه اومدم. _پس چرا غلام نیامد؟! _غلام علی هم میاد. ... ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯