°°🕊°°
*دوست شهید میدونے یعنےچے؟؟*
یعنے:...↷°"
•| وقتے گناه درِ قلبت را مےزند
•| یاد نگاهش بیوفتـــے....
•| و در و باز نڪنے...‹‹‹🍃
•| یعنے محرم اسرار قلبت
•| آن اسرارےڪه هیچڪس نمےداند...
•| بین خودت و...
•| خــ♡ــدا و...
•| دوست شهیدتــــ♡...
•| باشد...‹‹‹💔••
*امتحان ڪن...🌹🌿*
*زندگےات زیباترمےشود🌈*
*رفیق آسمونے یادت نره
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
@zekrroozane ذڪـر روزانہ@zekrroozane ذڪـر روزانہ - کار جوان(حجت الاسلام عالی).mp3
زمان:
حجم:
2.02M
🌺 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
#میلاد_حضرت_علی_اکبر(عليهالسلام)
کار جوان
🎙حجت الاسلام #عالی
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
بگوییم: ليْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوىٰ؟ - کاش مي دانستم اکنون کجا اقامت داری
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج
584K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا اباصالح المهدی
#امام_زمان 🧡
بیا تا موج دریا را ببینیم
تماشا را تماشا را ببینیم
نگاهی کن به ما تا در نگاهت
شگفتی های دنیارا ببینیم
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
••♥️✨🖐🏻••
<بِسْــمِرَبِّحُـسینجـٰانم>
•اَزڪُنجِاینْدِلِتآریکِخودحُسِینْ
•گُفتَمسَلامْواینْدِلِمَنْروبِراهْشُد:)!'
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#اربابمـحسینجآنـ
.🌱
🍃🌸شروع هفته تون
متبرک به ذکر پرنور✨💖✨
✨صلـوات ✨
برحضرت محمد و خاندان مطهرش🌸🍃
💖امروز سلام و ارادتمان را تقدیم کنیم به
💖حضرت علی اکبر ع
💞اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ
💖وَّآلِ مُحَمَّدٍ
💞وَعَجِّلفَرَجَهُــم
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی حجّت الهی ، إمام زمان عجّل اللّٰه تعالی فرجه الشریف :
✅ السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللّٰهِ یا أباصالحَ المهدیّ
یا خلیفةَالرَّحمٰن و یا شریکَ القرآن
أیُّها الإِمامُ الإِنسِ و الجانّ
سیِّدی و مَولایْ الأَمان الأَمان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
به رسم ادب و ارادت هرروز صبح ، سلام میدهیم به ارباب بی کفن:🌷✨🌷
✅ السّلام عليكَ يا أباعبدِاللّٰه
و علی الأرواحِ الّتي حلّتْ بفِنائك
عليكم منّی جميعًا سلامُ اللّٰه أبدًا ما بقيتُ و بقیَ اللّيلُ و النّهار
و لا جعلهُ اللّٰهُ آخِرَ العهدِ منّي لزيارتكم
السَّلامُ عَلی الحُسَین
و علیٰ علیِّ بنِ الحُسَين
و عَلیٰ أولادِ الحُسَين
وَ علَیٰ أصحابِ الحُسَين.
✨✨✨✨✨✨
🌷 اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🌷
نذرِ فَرَج 🌸🍃14_صلوات
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
1.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولادت حضرت علی اکبرعلیه السلام وروز جوان مبارک
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار*
* #نویسنده_غلامرضا_کافی*
* #قسمت_بیست_و_هشتم*
وقتی که برگشت دیدم کلی ظرف ملامین خریده.
_غلام جان این ظرفها برای کیه؟
_برای خودمون مامان لازم میشه.
_فکر کردم رفتی برای خودت جهیزیه گرفتی.
سرخ شده ظرف ها را برد توی خونه.
_آخه مادر جان این همه ضعف میخواستیم چیکار ؟!چرا پولاد را خراب میکنی؟
_گفتم که مامان لازم میشه یه وقت!
مراسم حاج نعمت غلام وسط مجلس ایستاده بود به نظرم خیلی نورانی آمد.احساس غرور کردم. اقوام همه اومدن و باهاش احوالپرسی می کردند و می بوسیدنش.
چقدر ذوق میکردم که همه بچه ام را انقدر دوست دارن. غلامعلی خیلی مهربون بود.
یه هفته ای می شد که اومده بود مرخصی.
_مامان ما فردا باید حرکت کنیم به سمت کردستان.
_خدا پشت و پناهت باشه وسایلت را جمع کردم آماده است.
_فاطمه و حمیدرضا بیایید تا سفارشهایی بهتون بکنم. حمیدرضا تو چرا امروز پکری چیزی شده؟!
_مادر زن داداش در آن یادش افتاده که فردا ورزش دارند و کفش پاره شده. این وقت شب من کجا برم براش کفش بخرم. میگم فردا با همین رو است که اومدی میریم برات می خریم.
_حمیدرضا تو به خاطر همین ناراحتی؟ این هم غصه دارهبلند شو بریم همین الان یکی برات بخرم بلند شو!
_ما در این وقت شب ؟میگم که فردا خودم میرم براش میخرم.
هنوز حرف های غلام تمام نشده بود که حمیدرضا آماده ایستاده بود. یک ساعتی رفتند و برگشتند.
_مبارک باشه مادر حالا دلت راضی شد؟
_بله مامان .ببین چقدر قشنگه! گفتم که خرید کرد زیاد طول نمیکشه. رفتیم چهارراه مشیر و برگشتیم. داداش دستت درد نکنه تو خیلی خوبی!
یک ماه از رفتن غلام به کردستان میگذشت و نزدیکای عید بود و من مشغول خانه تکانی بودم که همسایه آمد و گفت:
_غلام زنگ زده زود بیا.
با عجله رفتم خوش و بشی کردم و گفتم :مامان جان برای عید نمی آیی؟!
_میخوان منتقلمون کنند جنوب .شما باید برید کازرون من هم میام.
_با بچه ها چند روز قبل از عید میریم کازرون .تو چیزی نمی خوای برات ببرم؟!
_فقط چند دست لباس ببر تا منم از اون طرف بیام.
_حتماً مرخصی بگیر بیا .دلم میخواد عید پیشمون باشی.
_مامان جان التماس دعا برای بچه ها خیلی دعا کن.
خداحافظی کردم و خوشحال بودم از اینکه بچه هام شب عید میاد خونه. عصر رفتم مغازه در اصلاح نژاد ۲ بلوز برای خودم و فاطمه خریدم برای حمید و مجتبی هم خرید کردم.
دو روز به عید مانده بود که دوستان غلام آمدم خونمون پیش بابای غلام و گفتند: میدونستیم می خواید برید کازرون گفتیم قبل از عید بهتون سر بزنیم.
_شما ها مگه جبهه نبودید؟!
_چرا خاله جان من بودم تازه اومدم.
_پس چرا غلام نیامد؟!
_غلام علی هم میاد.
#ادامه_دارد...
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯