{﷽}
.
دیگھ تحمل نڪردم
یڪ شب اومدم و جانمازش رو جمع ڪردم.
بھ او گفتم:
《در این خانھ حق ندارے
نماز شب بخوانے!
شهید مےشوے!》
.
حتے جلوے نماز اول وقت او را مےگرفتم!
اما چیزے نمےگفت.
دیگر هم نماز شب نخواند.
پرسیدم:
《چرا دیگر نماز شب نمےخوانے؟》
.
خندید و گفت:
《ڪارے ڪه موجب ناراحتے تو شود،
در این خانھ انجام نمےدهم.
رضایت تو برایم از انجام اعمال مستحبے مهم تر است.
اینگونھ امام زمان هم راضےتر است.》
.
بعد از مدتے،
براے شهادت هم دعا نمےڪرد.
پرسیدم:
《دیگر دوست ندارے شهید شوے؟》
.
گفت:
《چرا،
ولے براے آن دعا نمےڪنم!
خود خدا باید عاشق من شود،
تا بھ شهادت برسم.》
.
گفتم:
《اگر در جوانے عاشقت شود،
چھ ڪار باید ڪرد؟》
.
لبخندے زد و گفت:
《مگر عشق ، پیر و جوان مےشناسد؟!》
.
بھ نقل از همسرِ #شهید_مرتضی_حسین_پور
.
.
@ShahidToorajii
خداحافظ دنیا!
تو را
با تمام زرق و برقت
برای رضای خدا
ترک میکنم!
اینجا؛
دار فانی است
مقصد ما؛ #بهشت....
دست نوشته:
#شهید_حسین_صحرایی
@ShahidToorajii
هدایت شده از کانال در آرزوی شهادت
1_11421083.mp3
899.4K