eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
1.6هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
#دعای_هر_روز_رمضان روز دوازدهم @ShahidToorajii
یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: #بپر بغل بابا و فاطمه به #آغوش او پرید.  بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من #اعتماد داشت. او پرید و می‌دانست که من او را می‌گیرم، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان #حل بود.  #توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا #مواظب ما هست. ✍به نقل از همسر شهید #شهید_صدرزاده @ShahidToorajii
✨امام زین العابدین علیه السلام: خدایا از تو معذرت میخواهم از اینکه... ●به مظلومی در حضور من ظلمی رسیده باشد و من او را یاری نکرده باشم! ●خیری از کسی به من رسیده باشد و من از او سپاسگزاری نکرده باشم! ●کسی از من عذرخواهی کرده باشد و من عذرش را نپذیرفته باشم! ●فقیری از من چیزی خواسته باشد و من ایثار نکرده باشم! 📕دعای هنگام عذرخواهی به درگاه خدا @ShahidToorajii
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌹🌺 ✍ چند روز قبل از شهادتش ، از سر دشت مے رفتیم باختران بین حرفهایش گفت :‹‹بچه ها ! من دویست روز روزه بدهڪارم›› تعجب ڪردیم!!! گفت: ‹‹شش سالہ هیچ جا ده روز نموندم ڪہ قصد روزه ڪنم.›› وقتی خبر رسید شهید شده، توی حسینیه انگار زلزله شد. ڪسی نمی توانست جلوی بچه ها را بگیرد توی سر و سینه شان می زدند. چند نفر بی حال شدند و روی دست بردنشان آخر مراسم عزاداری ، آقای صادقی گفت: ‹‹شهید، به من سپرده بود ڪہ دویست روز روزه قضا داره ڪی حاضره براش این روزها رو بگیره؟›› همه بلند شدند نفری یڪ روز هم روزه می گرفتند، می شد ده هزار روز.... 📚 یادگاران ،ج ده ، ص ۹۴ 🌷 🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
#ماه_رمضان_در_جبهه_ها ايستاده بود يك گوشه و مےگفت: «اين ها رو بذاريد اينجا ڪنسروها رو بذاريد توی قفسہ ، سيب و خيارها رو بذاريد اون ڪنار هندوونه ها رو بذاريد جلو يخچال.» بارها را كہ خالے مےڪرديم، گفتم : « عمو، اين جا عجب چيزهای خوبے داريد ها، لااقل بيا و يكی، دوتا از اين هندوونه‌ها رو بده ما هم بخوريم.» كف گير را برداشت و زد پشت دستم، گفت : « بيخود ! اين ها مال عزيزهای منه كہ اينجا روزه مےگيرن
#دعای_هر_روز_رمضان روز سیزدهم @ShahidToorajii
نگاهت را نوشته‌ام صدایت را بوسیده‌ام و چشمانت را سنجاق کرده‌ام به دلم حالا تووووو هرچه می‌خواهی نباش من با علاقه‌ات زنده‌ام و با خیالت خوش...
🌷 نقل از سردارجانباز امیرحسن پور👇 مطیع ولایت فقیه بود. درباره ولی فقیه می‌گفت که فرمانش حکم بلدچی عملیات را داردکه اگرکسی جلوتر برود، هلاک می‌شود و اگرهم عقب بماند، کشته می‌شود. آن‌قدر به امام علاقه داشت که اگر می‌گفتند امام تب کرده، تورجی می‌مُرد. خیلی تابع دستورهای فرماندهی بود. به مقام معظم رهبری، آیت‌الله خامنه‌ای- که آن زمان رئیس جمهور بودند- و شهید بهشتی ارادت می‌ورزید. هنگام پیاده‌روی محمد در کنار ستون می‌ایستاد و بلندبلند این شعر را می‌خواند و بچه‌ها تکرار می‌کردند:‌ اگر تیر مسلسل‌ها، شکافد سینه ما را نخواهیم دست بیعت را، جداسازیم ز روح الله اگرشلیک موشک‌ها بسوزاند تن مارا نخواهیم دست بیعت را، جدا سازیم ز روح الله اگر امواج دریاها، ببلعد این تن ما را نخواهیم دست بیعت را، جدا سازیم ز روح الله 🕊 @ShahidToorajii
🌸دعای روز چهاردهم ماه رمضان🌸 🌹التماس دعا🌹 @ShahidToorajii
#شهید_دیالمه #نماینده_مردم_مشهد
شهید محمدرضا تورجی زاده
#شهید_دیالمه #نماینده_مردم_مشهد
وارد سلف سرویس شدم.... ساعت حدود ۱۳:۴۵ دقیقه بود و به کلاس نمی‌رسیدم و صف غذا طولانی بود دنبال آشنایی می‌گشتم تو صف تا بتونم سریعتر غذا بگیرم ... شخصی رو دیدم که چهره‌ای آشنا داشت و قیافه‌ای مذهبی، نزدیک شدم و ژتون رو بهش دادم و گفتم: برای من هم بگیر !! چند لحظه بعد نوبتش شد و ژتون منو داد و یک ظرف غذا گرفت... و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و تو صف ایستاد !!! گفتم : چرا این کار رو کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟! گفت : من یک حق داشتم و ازش استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم. حالا برمی‌گردم و برای خودم غذا می‌گیرم. این لحظه‌ای بود که بهش سخت علاقه‌مند شدم و مسیر زندگیم تغییر کرد... 📎 پی‌نوشت : یه زمانی همچین نماینده‌هایی داشتیم تو مجلس که حتی حاضر نبودن یک حق کوچک از کسی ضایع کنن ... @ShahidToorajii
💠 در روایت است هر که #دعای_مجیر را در «ایام البیض» ماه رمضان یعنی در روزهاى سیزدهم و چهارهم و پانزدهم این ماه مبارک بخواند #گناهش_آمرزیده مى‌شود، هر چند به عدد دانه‌هاى باران و برگ‌هاى درختان و ریگ‌هاى بیابان باشد! التماس دعا🌹 @ShahidToorajii
🌱 از حُسنِ رویِ توست!... که سبز گشته سُفره زمین... تولدت مبارک ؛ #مولود_ماه_نور 💫 @ShahidToorajii
اِلَهـی هـَارِبٌ مِنْڪَ إِلَیْڪ خــدایا فــرار می ڪنم از خـودت بہ خـودت یعنی تمام دارایی ام و امـن ترین پناهـم تــو هـستی مـــرا به نگاهی دریـاب... 💚 🙏 @ShahidToorajii
#دعای_هر_روز_رمضان روز پانزدهم @ShahidToorajii
خيلی عصبانی بود. سرباز بود و كرده بودندش مسئول آشپزخانه. ماه رمضان بود، گفت هركس بخواد روزه بگيره، بهش سحری می‌رسونم. ولی يك هفته نشده، خبر سحری دادنها به گوش سرلشكر ناجی رسيد. اونم سرضرب خودش رو رسوند و دستور داد همه‌ی سربازها به خط بشن. يكی يه ليوان آب به خوردشون داد كه "سربازها رو چه به روزه گرفتن"❗️ و حالا ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه. با کمک چند نفر ديگر، كف آشپزخانه رو تميز شستن و با روغن موزاييك‌ها رو برق انداختن و منتظر شدن. براي اولين بار خدا خدا می‌كردن سرلشكر ناجی سر برسه، ناجي دم درِ آشپزخانه ايستاد. نگاه مشكوكی به اطراف كرد و وارد شد. اولين قدم رو كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان سُر خورد که كارش به بيمارستان كشيد😂 پای سرلشكر شكسته بود و می‌بايست چند صباحی توی بيمارستان بمونه. تا آخر ماه رمضان، بچه‌ها با خيال راحت روزه گرفتن😁 @ShahidToorajii
🇮🇷 کلام شهدا 🇮🇷 مصطفی می‌گفت: تاجر اگر سرمایه‌اش را خرج کند ورشکست می‌شود، باید سود در بیاوردکه زندگی‌اش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست می‌شویم.. راوی 👈 همسر شهید ❣فرمانده قلبـــــها❣ #شهیـد_مصطفـــــی_چمـــــران🌷 @ShahidToorajii
#دعای_هر_روز_رمضان روز شانزدهم @ShahidToorajii
نشسته بود و ... به صحبت‌های بنی‌صدر گوش می‌داد عصبانـی بود ... انگشت‌هایش را به هم قفل کرده بود و به زمین خیره شده بود ... بعد از بنی صدر نوبت سخنرانی او بود ، برایش هیچ قابل قبول نبود که فرمانـده‌ی کل قـوای آن زمان قبل از سخنرانی هیچ اسمی از خدا نبرد! نمی‌توانست خودش را قانع کند که یادش رفته یا اصلا حواسش نبوده ... سخنرانی بنی صدر تمام شد و با صلوات حاضرین رفت نشست سر جایش صیاد رفت پشت تریبون ... همه نشسته بودند و منتظرِ سخنرانی بعد از نام خــدا گفت : من توی جلسه‌ای که سخنران اول حرفش را بدون نام خدا آغاز کند حرفــی نمی‌ زنم !! آمد پایین و سر جایش نشست ... چهره‌ی بنی صدر وقتی صدای تکبیر همه بلند شد دیدنی بود ... @ShahidTooorajii
سمیرا. مادر شهید میشوم روزی: سلام..... امروز میخام از بهترین و قشنگترین تجربه زندگیم 😌از معجزه ی زندگیم براتون بگم...... هر آدمی تو زندگیش قطعا یه جایی رنگ معجزه رو دیده و من هیچوقت یادم نمیره روزی که با دلی پر از غصه و غم به خواب قیلوله رفتم😌😌😌😌 (قیلوله خواب پیش از ظهر که تو روایات سفارش شده) همونوقت که خوابم برد یه خواب بسیار عجیبی دیدم..... نمیتونم بگم خوابم چی بود همینقدر بگم که توی خوابم فهمیدم یه شهیدی داریم به اسم شهیدمحمد تورجی زاده..... 🌹🌹🌹🌹 وقتی از خواب بیدار شدم سریع اسمشونو اول مفاتیح نوشتم و با خودم گفتم یه خواب بود مثل بقیه خوابها😐فردای اونروز داشتم با دوستم صحبت میکردم تو صحبتام حرف به حرف خواب قیلوله شد😊یه دفعه دوستم گفت سمیرا میدونستی هر خوابی تو قیلوله ببینی رویای صادقه هست؟ (البته من هیچ سندی برا این حرفش ندارما) گفتم عه چه جالب من خواب یه شهید دیدم اما اصلا اسمشونو یادم نیس.... بعد رفتم سراغ مفاتیح و اسمشونو دیدم و تو نت سرچ کردم دیدم بله ایشون یه شهید خیلی معروف هستند و تو اصفهان خاکند و...... 😔😔😔 خلاصه ایشون شدند دوست شهید من😊 من حتی به دیدار مادر ایشونم رفتم و خوابمو براشون گفتم........ 👵👱‍♀خلاصه روز و شب فکر و ذکر من شده بود این شهید..... گذشت و گذشت تا اینکه یبار یکی از بستگانم تو حرفاشون گفتند من هر وقت چیزی از خدا بخام میرم سراغ یه شهیدی و حاجتمو میگیرم😔 همون لحظه دلم لرزید و چشمام پر از اشک شد😢😢😢بهش گفتم منم یه دوست شهید دارم ولی هنوز حاجتمو ازش نگرفتم......بغض کردم و رفتم تو فکر .. 😔😔😔باورتون نمیشه هنوز یک ساعت از این قضیه نگذشته بود که من فهمیدم مشکلم حل شده😊😊😊و فهمیدم که دوست شهیدم صدای لرزیدن دلمو شنید فهمیدم که شهدا زنده اند و ما مرده ایم😔😔😔😔 شادی روح شهید محمد تورجی زاده صلوات
فرازی از وصیت نامه : سعی کنیم اگر نمیتوانیم جوانمرد و باایمان و متقی باشیم ،خودرا شیفته آنها کنیم و دوستدار آنها باشیم که شاید انشاءالله روزی ماهم به درجه آن بزرگواران برسیم. 🌹#شهید_علی‌اصغر_فرخ‌بخش🌹 🌷#لاله‌های_فردوسی🌷 🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺 @ShahidToorajii
اینجا نماند پَر زد و از پیش ما گذشت تنگ غروب بود که او بےهوا گذشت من از خودم برای خدا کم گذاشتم او از خودش برای رضاےخدا گذشت. 🌹#شبتون_شهدایی🌹
#دعای_هر_روز_رمضان روز هفدهم @ShahidToorajii
🌷 🔰یک روز که حسابی دلش هوای را کرده بود، دور از چشم خانواده اش به خانه خودشان رفت. کلید را که به در انداخت و وارد شد بیشتر احساس کرد. 🔰خیلی دلش برای روح الله تنگ شده بود با قدم های آهسته و چشمی ، خودش را به اتاق او رساند. به کتابخانه📚 نگاه کرد. از بین آن همه کتاب و جزوه های ، نگاهش روی هشت کتاب سهراب سپهری، که روح الله برایش کادو خریده بود ثابت ماند‌. 🔰جلو رفت و آن را از بین کتاب های دیگر بیرون کشید با دست خاک رویش را پاک کرد و آن را باز کرد را ورق زد، دوتا گل رزخشک شده از آن بیرون افتاد. عادت داشت، گل هایی را که روح الله برایش می خرید، پرپر می کرد و لای کتاب می کرد. 🔰در یکی از های روح الله، وقتی دلتنگش شده بود، روی یکی از گلبرگ ها نوشت: آن چنان در دل و جان جای گرفت، که اگر برود از دل و از جان نرود این گلبرگ را خودش نوشته بود. 🔰اما جریان را نمی دانست. وقتی آن را برگرداند، دستخط را شناخت که روی نوشت بود: ••●❣ عشقِ من ❣●•• 🌷 @ShahidToorajii
#سخن_ناب اگر شما جوانان این جوری پیش بروید و زمینه را برای روی کار آمدن دولت‌جوان و حزب‌اللهی فراهم‌کنید غصه های شما تمام میشود و این غصه ها فقط مخصوص شما نیست #مقام‌معظم‌رهبری | ۹۸/۳/۱ @ShahidToorajii
چـــه سفـــره ای می شـــود و چــه ضیافتی آن وقتـــ که با تو زیر ســقف آسمـــان شیرینـــی لحظه ی افطار را می چشمـ #مولانامهدے #افطارانه @ShahidToorajii
دعای روز هجدهم ماه #رمضان 🔆اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَكاتِ أسْحارِهِ ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ وخُذْ بِكُلّ أعْضائی الى اتّباعِ آثارِهِ بِنورِكَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین. 🔅 #خدایا آگاهم نما در آن براى بركات سحرهایش و روشن كن در آن دلم را به پرتو انوارش وبكارگیرهمه اعضایم را به پیروى آثارش به نورخودت اى روشنى بخش دلهاى حق شناسان. #الهی_آمین التماس دعا ╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮
❣ جمعه یعنی روشن از رویش بگردد این جهان جمعه یعنی انتظار مَهدی صاحب زمان💔 به جمعه بگو یا نیاید یا اینکه تو راهم با خود بیاورد😔 🌹 @ShahidToorajii
🍃🌸🍂🌺🍃🌸🍂 (خاطره یکی از همرزمان شهید)   ✍اولین روزهای سال 63 بود نشسته بودم داخل چادر فرماندهی جوان خوش سیمایی وارد شد سلام کرد و گفت : آقای مسجدیان نیرو نمی خواهی!؟گفتم : تا ببینم کی باشه!گفت : محمـد تــورجی ، گفتم این محمد آقا کی هست؟ لبخندی زد و گفت : خودم هستم نگاهی به او کردم و گفتم : چیکار بلدی؟گفت: بعضی وقت ها می خونم گفتم اشکالی نداره ، همین الآن بخون!همانجا نشست و کمی مداحی کرد سوز درونی عجیبی داشت صدایش هم زیبا بود اشعاری در مورد خواند. علت حضورش را در این گردان سوال کردم فهمیدم به خاطر بعضی مسائل سیاسی از گردان قبلی خارج شده کمی که با او صحبت کردم فهمیدم نیروی پخته و فهمیده ای است گفتم : به یک شرط تو رو قبول می کنم باید بی سیم چی خودم باشی! قبول کرد و به گردان ما ملحق شد مدتی گذشت محمد با من صحبت کرد و گفت: می خواهم بروم بین بقیه نیروها گفتم : باشه اما باید مسئول دسته شوید قبول کرد این اولین باری بود که مسئولیت قبول می کرد بچه ها خیلی دوستش داشتند همیشه تعدادی از نیروها اطراف محمد بودند. چند روز بعد گفتم محمـد باید معاون گروهان شوی. قبول نمی کرد، با اسرار یه من گفت: به شرطی که تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی! با تعجب گفتم: چطــور؟ با خنده گفت: جان آقای مسجدی نپرس!قبول کردم و محمد معاون گروهان شد مدیریت محمد خیلی خوب بود. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم : باید مسئول گروهان بشی رفت یکی  از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری! کمی فکر کرد و گفت : قبول می کنم ، اما با همان شرط قبلی! گفتم : صبـر کن ببینم یعنی چی که تو باید شرط بذاری؟! اصلا بگو ببینم بعضی هفته ها که نیستی کجا میری؟ اصرار می کرد که نگوید من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی بالأخره گفت حاجی تا زنده هستم به کسی نگو، من سه شنبه ها از این جا می رم و تا عصر چهارشنبه بر می گردم. با تعجب نگاهش می کردم چیزی نگفتم. بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخوئین تا جمکـــران را می رود و بعد از خواندن فرجه الشریف بر می گردد. یکبار همراهش رفتم نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به محمـد انداختم سرش به شیشه بودمشغول خواندن نافله بودقطرات اشک از چشمانش جاری بود. در مسیر برگشت با او صحبت می کردم می گفت: یکبـار 14 بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم! 🌷  @ShahidToorajii 🍃🌸🍂🌺🍃🌸
🌟 بهترین عمل در شب قدر 🔺️ رهبر انقلاب: بهترین اعمال در #شب_قدر دعاست، احیاء هم برای دعا و توسل و ذکر است. دعا یعنی با خدای متعال سخن گفتن؛ در واقع خدا را نزدیک خود احساس کردن و حرف دل را با او در میان گذاشتن. دعا یا درخواست است، یا تمجید و تحمید است، یا اظهار محبت و ارادت است؛ همه‌ی اینها دعاست. #رمضان @ShahidToorajii