رفیق !!
خوب نگاه کن !
آنجا ، زمانِ بعد از ماست ...
عدهای ، فراموشمان میکنند و از با ما بودن ، پشیمان میشوند ...
و عدهای ، ما برایشان نردبان میشویـم ...
و عدهای دیگر در فراقمان میسوزند ...
رفیق !!
چه آیندهی دشواری در انتظارِ جاماندههاست ..
🤲خدایابه دعای شهدا عاقبت بخیرمان فرما.
اللهم ارزقناشهاده فی سبیلک..🤲
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
گـــاهــی وقتهـــا برای تشــــکر از خــــدا
باید
دلــی را شــــــــاد کـــــرد ...
دستــی را گـــرفت ..
و بخششی را تقدیـم کـــرد !
پیامبــر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چه زیبا فرمودند:
محبـــــوبترين عمــــل
نزد خـــــداوند متـعال
شــــــاد کــــــــردن دیگـــــــران است.
الکافی ج۳ص۴۸۲
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
یه وقتایی خدا یه جوری حلش میکنه که انگار بین این همه، فقط صدایِ تورو شنیده!
الهی که امروز نوبت تو باشه...🌸
شهیدی که دهان خود را پر از گِل کرد تا مبادا صدای نالهاش موجب لو رفتن مَعبر شود:
✍🏻برای شروع عملیات کربلای ۴ به آبادان منتقل شدیم و به عنوان غوّاصان خط شکن به خط دشمن زدیم؛ به هر ترتیبی بود خط دشمن را شکستیم و پاکسازی کردیم. وقتی برای آوردن مجروحان و شهدا وارد معبر شدیم، دیدیم 🌷شهیدحمیدیاصیل هر دو پایش قطع شده و پیکر مطهرش در گوشهای از معبر افتاده است. اما آنچه که ما را به تعجب وا داشت، این بود که *دهان شهید پر از گِل شده بود.*
بعدها متوجه شدیم که وقتی به پاهای سعید ترکش خورد و قطع شد، برای اینکه صدای نالهاش بلند نشود و باعث لو رفتن معبر نشود، دهان خود را پر از گِل کرده بود. چقدر فرق است بین کسی که دهانش را از گِل پر میکنه تا به دشمن گرا نده، با کسی که دهانش را باید گل گرفت تا دشمن صدایش را نشنود.
🌷 شهید #سعید_حمیدی_اصیل
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚ثـواب بــی نهایت گـفتن ذکـر (الحـمدالله کــما هــو اهــله)
ســتایـش خــدای را چــنان که شـایــسـته آنســت🍀
💚ذکــری که فـرشـتگان از نوشــتن حســناتـش عــاجزند .
حـفظـ کـنید و هــر لحــظـه بخــونید
مخــصـوصاً صـبـح به هنگام بیداری
و شــب قــبل از خـــواب
اســتاد فـرحــزاد
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
جزء22
تجارتهای پُر سودوبی ضرر
✍ ۳ تا تجارت هست، که هیچ خسارتی نداره.
فقط سود داره. اونم سودِ خالص:👇
❶ قرآن
❷ نماز
❸ صدقه
قرآن کریم میفرماید:
🕋 إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللهِ، وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ، وَ أَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلَانِيَةً، يَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُور. (فاطر/۲۹)
کسانی که کتاب الهی (قرآن) را تلاوت میکنند، و نماز را برپا میدارند، و از آنچه به آنان روزی دادهایم، پنهان و آشکار انفاق میکنند، تجارتی پرسود، بیزیان و خالی از کساد را امید دارند.
#نکات_قرانی
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
هروقت خواستی گناه کنی ؛
یک لحظه بایست . .
به نَفْسِت بگو
اگه یک بار دیگه وسوسم کنی ،
شکایتت روبه امامزمان (عج) میکنم .
اگه می تونی حُرمت اقا رو بشکنی
برو گناه کن . .
شهید محمدرضا تورجی زاده
شهیدی که دهان خود را پر از گِل کرد تا مبادا صدای نالهاش موجب لو رفتن مَعبر شود: ✍🏻برای شروع عملیات
✍️❣️بسم رب الشهدا
ثواب اعمال امروزِمون رو از طرف
🌸 #شهید_سعید_حمیدی_اصیل 🌸
(شهیدی که دهان خود را پر از گِل کرد تا معبر لو نرود)
به امام زمان (عج) تقدیم میکنیم 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 روز عروسی
خاطرهای شنیدنی از روز عروسی حاج حسین خرازی به روایت مداح اهل بیت(علیهم السلام) حاج احمد اصفهانی
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🔴 خوشا آنکه در دنیا به هیچ سنگی نمی چسبد
✍ ﺩﯾﺪﻩﺍﯼ ﻭﻗﺘﻲ ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺗﻨﻮﺭ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ؟!
ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﻣﯽﭼﺴﺒﺪ! ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ .ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ، ﺳﺨﺘﯿﻬﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﻨﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺑﺨﻮﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ. ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺗﻌﻠﻘﺎﺕ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻦ، ﺧﺎﻧﻪی ﻣﻦ و...من و.....
آﻧﻮﻗﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻨﻮﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ، ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ! ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺗﻨﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﭘﺨﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽچسبد
حاج اسماعیل دولابی
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
یک روز بی مقدمه پرسید:
#صدفی! می خوای عاقبت به خیر بشی؟
فوری جواب دادم : معلومه حاجی ! چرا نخوام.
انگار که بخواهد یک گنج را دو دستی بگذارد توی بغلم با اشتیاق گفت:
✅«زیارت عاشورا بخون
من از زیارت عاشورا خیلی چیزا گرفتم» .
اگه می تونی هر روز بخون ، نمیتونی هفته ای یه بار بخون ، نمیتونی ماهی یه بار بخون.
حاجی ! من مداحم ،زیاد زیارت عاشورا میخونم .
دستی روی شانه ام زد :
👈 نه, اونا رو که برای مردم میخونی
«تنهایی بشین توی خلوت برای خودت بخون»
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🔰شهیدی که برات شهادتش را از آیتالله بهجت گرفت
🔹آیت الله بهجت دست روی زانوی او گذاشت و پرسیدند: جوان شغل شما چيست؟ گفت: طلبه هستم.
🔹آیت الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی. ️
دوباره پرسیدند: اسم شما چیست؟
گفت: فرهاد
♦️آقای بهجت فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان(عج) به شهادت خواهيد رسيد.
🌷شهید #عبدالمهدی_کاظمی؛ شهیدی که طبق گفته آیت الله بهجت، در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ درسوریه به شهادت رسید.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
شهید محمدرضا تورجی زاده
شهیدی که دهان خود را پر از گِل کرد تا مبادا صدای نالهاش موجب لو رفتن مَعبر شود: ✍🏻برای شروع عملیات
این روزها عجیب جای شیرمردان خدا خالیست....
💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 مڪاشفہشنیدنۍآیتاللهحقشناس(ره)
ازتاثیرفوقالعادهذڪرِ«یاحُسـین»...
🎙 #استادجاودان
بگو #یا_حسین
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 خواب عجیب #رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد #ظهور #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🎙 #استاد_عالی
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
بار پروردگارا امروزمان را
نیز با نام تو آغاز می کنیم
یار و پناهمان باش...
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
مولاجانم🌸
پدر منتظران!
چشم به راهان توییم...
روزها گم شده
در پشت سر غیبت تو...
روشنایی شب تار کجایی آقا...؟
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات🌷
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🔻 از اميرالمومنين على عليه السلام
پرسیِدند : مردانگی چیست ؟
فرمودند : این است که در نهان کاری
انجاد ندهی که از انجام آشکار آن
شرم داشته باشی .
📗 : تحف العقول : ص ۳۸۴
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
سال ۸۹ وقتی مشغول جمع آوری خاطرات شهید تورجی زاده در اصفهان بودیم، متوجه شدیم که از شهید، چند نوار کاست به جا مانده که خاطرات دوران انقلاب تا سال قبل از شهادت را بیان کرده.
در این نوارها، به ویژگی های یک شهید بی نشان و گمنام می پردازد که الگوی زندگی شهید تورجی بوده.
جوانی ۱۹ ساله که تمام رفتارهایش، الگوی دیگران بود. جوانی که خالصانه زندگی کرد و عاشقانه پرواز کرد. جوانی که مژده شهادت را از زبان امام زمان خود شنید. شهید محمدحسن هدایت.
امروز مهمان این شهید بی نشان باشیم.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
شهید تورجی زاده می گفت: در ایام انقلاب با محمد حسن آشنا شدم. او یکی از بسجی های مخلص و فرزند آیت الله هدایت بود.
تمام رفتارهای او برای ما الگو بود. هیچ عمل ناشایستی از او سراغ نداشتیم. اگر یقین می کرد عملی درست است انجام می داد.
در روزی که بنی صدر در میدان امام اصفهان سخنرانی می کرد، با چند نفر از بسیجی ها برای برقراری امنیت به میدان امام رفت. بعد از جلسه، طرفداران بنی صدر به آنها حمله کردند. محمدحسن را به قصد کشت زدند!
وقتی بعدها با او صحبت می کردم میگفت: اشکالی ندارد، انقلابی بودن و در راه امام زمان عج الله قدم برداشتن هزینه دارد.
شهید تورجی ادامه داد: سال ۶۰ که هر دوی ما هجده ساله بودیم راهی جبهه شدیم. در تیپ امام حسین مستقر شدیم و سعی می کردم از او جدا نشوم.
او الگوی تمام اخلاق و رفتار من بود. نماز شب و نمازجماعت او ترک نمی شد. محمدحسن اخلاص عجیبی داشت. سعی می کرد کسی از کارهای او باخبر نشود.
اما مهم ترین خاطره ای که از او دارم مربوط به قبل از عملیات والفجر۱ است. یعنی فروردین ۱۳۶۲
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
شهید تورجی زاده ادامه داد: ما در یک گردان مستقر بودیم و در منطقه فکه شمالی حضور داشتیم.
فرمانده گروهان ما گفت: هر دو نفر، دو ساعت به سنگر کمین، در جلوی خاکریز بروند و به داخل سنگر برگردند و دو نفر بعدی...
اول شب بود که فرمانده اعلام کرد، دو نفر به سنگر کمین بروند.
سوز سرما شدید بود. کسی بلند نشد. محمدحسن که یکبار به کمین رفته بود و باید استراحت می کرد از جا بلند شد و از سنگر بیرون رفت. قرار بود یک نفر دیگر همراهش برود اما کسی بلند نشد.
دو ساعت بعد فرمانده به چادر آمد و دو نفر را به جای محمد حسن فرستاد.
وقتی حسن برای استراحت به چادر برگشت، بوی عطر بود که با حضور او در چادر پخش شد، حتی برخی ها که خواب بودند بلند شدند و می پرسیدند کی عطر زده؟ این چه عطریه؟!
وقتی رفقا جستجو کردند معلوم شد این عطر از وجود محمدحسن است!
هرچی از او سوال می کردم که این چه عطری است فقط لبخند می زد و می گفت: بعدا بهت میگم
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
عصر روز بعد یکباره اعلام شد که کل گردان آماده حرکت باشند. عملیات والفجر۱ آغاز خواهد شد و گردان ما خط شکن عملیات خواهد بود.
رفقا با خوشحالی همدیگر را در آغوش کشیده و خداحافظی و حلالیت می طلبیدند. وسایل جمع شد و بعد از استراحت، نماز مغرب را خواندیم و حرکت کردیم.
قبل از حرکت محمد حسن را در آغوش کشیدم و خداحافظی کردم.
حسن یک کاغذ از جیبش در آورد و در جیب پیراهن من گذاشت و گفت: تا فردا این برگه را نخوان. بعد حرکت کردیم.
تورجی در نوار کاست ادامه داد: ما به خط دشمن زدیم و نیمه های شب از کانال محل استقرار نیروهای دشمن عبور کردیم. کار در محور ما خوب پیش می رفت، اما محورهای شمال و جنوب ما نتوانسته بودند از خط دشمن عبور کنند.
دستور عقب نشینی صادر شد. قبل از روشن شدن هوا مجوز شدیم به عقب برگردیم.
عملیات ادامه داشت اما نیروهای ما قبل از ظهر فردا به مقر قبلی برگشتیم.
سراغ رفقا را گرفتم. بیش از نیمی از بچه های گردان برنگشته بودند. برخی مجروح، برخی شهید، برخی ها جامانده بودند.
نگاهم به برگه داخل جیبم افتاد. یاد محمدحسن هدایت افتادم. برگه را برداشتم و خواندم. آنقدر حالم گرفته شد که قابل بیان نبود.
در آنجا نوشته بود: وقتی شب قبل، برای سنگر کمین حرکت کردم، منتظر بودم یک نفر دیگر از بچه ها با من بیاید. در نزدیکی سنگر کمین احساس کردم یک نفر پشت سر من می آید. وقتی به سنگر رسیدم، نفر بعد هم رسید.
شخصی که پشت سر من به سنگر کمین آمد وجود نازنین امام زمان عج الله بود.
آقا مرا در آغوش گرفت و مدتی با من صحبت کرد. من عطر نداشتم و نزدم. بوی عطری که شما حس کردید، نتیجه در آغوش گرفتن مولا بود.
بعد آقا خداحافظی کردند و فرمودند که فرداشب مهمان جد ما سیدالشهدا خواهی بود.
شهید تورجی ادامه داد: این نامه را که خواندم از جا بلند شدم و به دنبال محمدحسن گشتم. هیچ کسی از او خبر نداشت.
تا اینکه یکی از رفقا گفت: من دیدم که او شهید شد، توی عقب نشینی پیکرش را به عقب آوردیم.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯