#سیره_عملی
سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت))
روز سوم عمليات بود. حاجي هم ميرفت خط و برميگشت. آن روز، نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر، يك حاج آقاي روحاني آمد. به اصرار حاجي، نماز عصر را ايشان خواند.
مسئلهي دوم حاج آقا تمام نشده، حاجي غش كرد و افتاد زمين. ضعف كرده بود و نميتوانست روي پا بايستد.
سُرم به دستش بود و مجبوري، گوشهي سنگر نشسته بود. با دست ديگر بيسيم را گرفته بود و با بچهها صحبت ميكرد؛ خبر ميگرفت و راهنمائي ميكرد. اينجا هم ول كن نبود.
#یادش_باصلوات
#الله_اڪبر
🔔 حواست باشه ❗️
💠امام سجاد علیه السلام:
📛بدزبانی و فحاشی موجب رد شدن
دعا می شود.
📚معانی الاخبار،ص۲۷ص۲
💟
🍃🌸🍂🌺🍃🌸🍂🌺🍃🌸
امام صادق عليه السلام:👇
🔅 إِنَّ مِمَّا يُزَيِّنُ الْإِسْلَامَ الْأَخْلَاقُ الْحَسَنَةُ فِيمَا بَيْنَ النَّاسِ🔅
⚜خوش اخلاقى در بين مردم زينت اسلام است.⚜
📚مشکاة الانوار ص 240
🍃🌸🍂🌺🍃🌸🍂🌺🍃🌸
مرخصی را امضا کرد
من خدمت سربازی را درگردان یازهراگذراندم. هنگامیکه خدمتم به پایان رسید، برای تسویه حساب و امور ترخیص نزد آقای تورجی رفتم و این درست هنگامی بودکه گردان آماده عملیات میشد و قاعدتا در این شرایط به کسی ترخیصی نمیدادند؛ بخصوص که من هم مسؤول دسته بودم؛ ولی ایشان خیلی راحت برگه را امضاکرد و با لحنی خاص گفت:« نکنه جبهه و لشکر را رها کنی.» لحن و نحوه گفتارش طوری بودکه هرکس دیگری هم جای من بود، نمیتوانست به شهر برگردد و در جبهه میماند.»
https://eitaa.com/ShahidToorajii
🌾
✍ #خاطـرات_شهــدا
بچہ محــل بودیم .
حالا هم توی #خیبـــر شده بودیم همرزم.
صبح عملیـــات دیدمش؛
شده بود #غــرق خــــــــون،
دوتا دستاش قطــــع #شده بود...
همہ #بدنش پر بود از تیــــر و ترکش.
وصیـــت نامہ اش توی جیبش بود.
همون #اول وصیت نامہ
نوشـــــتہ بود؛
"خدایا #دوسـت دارم همون طور کہ اسمم رو گذاشتند ابوالفـــــضل،
مثل حضرت #ابوالفضل 'ع' شهــــــید شم"
دوتا #دستاش قطــــــع شده بود...
❤️ #شهیدابوالفضل_شفیعے
.
https://eitaa.com/ShahidToorajii
.
.
خیلی علاقه داشت وقتی را برای خرید عطر و انگشتر بگذاریم. عطرگلیاس را خیلی دوست میداشت و بعضاً نیزگل محمدی. همیشه حتی در شرایطی که در خط اول نبرد بودیم، مسواک زدن، عطرزدن وشانهکردن موها و محاسنش ترک نمیشد. درجبهه، وقتی صبحها ازخواب بلند میشد، لباسهایش را منظم میکرد.
https://eitaa.com/ShahidToorajii
#نوجوانی_محمدرضا
محمدرضا روزها به دبیرستان میرفت و بعضاً عصرها مجبور بود برای کمک به پدر به مغازه نانوایی برود و شب هم خودش را به مسجد ذکرالله میرساند و تقریبا تا آخر شب آنجا بود. تا اینکه انجمن اسلامی دبیرستان هاتف که پایگاهی برای فعالیت نیروهای مذهبی و انقلابی بود؛ راهاندازی شد. محمدرضا نیز به این جمع ملحق شد و مسؤوليت تبلیغات انجمن اسلامی را بهعهده گرفت و بسیاری از بچهها را ازاین راه با مذهب و روحانیت پیوندداد.
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
https://eitaa.com/ShahidToorajii
#خاص_بودن_محمدرضا
بچهها خیلی دوستش داشتند. همیشه تعدادی از نیروها اطرافش بودند. چند روز بعد گفتم: «محمد باید معاون گروهان شوی.» اول قبول نمیکرد؛ ولی بعد از اصرار من گفت:« قبول اما بهشرطی که سه شنبهها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی.» باتعجب گفتم: «چطور؟ »باخنده گفت: «جان آقای مسجدی نپرس.» قبول کردم و او معاون گروهان شد. مدیریت محمد خیلی خوب بود. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم وگفتم: «باید مسؤول گروهان بشی.»
رفت و یکی از دوستان را واسطه کرد که من اینکار را نکنم. گفتم:« اگه مسؤولیت نگیری، باید از گردان بری.» وقتی این راگفتم، دلش سوخت؛ چون درگردان قبلی مشکلات زیادی داشت.کمی فکرکرد وگفت:« قبول میکنم؛ اما با همان شرط قبلی.»گفتم: «صبرکن ببینم. یعنیچی که تو باید شرطبذاری؟ اصلا بگو ببینم سه شنبهها و چهارشنبهها که نیستی، کجا میری؟» اصرار داشت که نگوید. من هم اصرارکردم که باید بگویی کجا میروی؟ بالاخره گفت: «حاجی تا زنده هستم» به کسی نگو. من سه شنبهها از اینجا به مسجد جمکران میرم و عصرچهارشنبه برمیگردم.
باورم نمیشد؛ ولی چیزی نگفتم. بعدها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخوئین تا جمکران را میرود و بعد از خواندن نماز امام زمان (عج) برمیگردد که تقریبا 36ساعت رفت و برگشتش طول میکشید. خودش میگفت: «یکبار چهارده بار ماشین عوضکردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم.»
چون فرمانده گروهان بود و نبودنش موجب بروز مشکلاتی درگردان میشد، بعد از چند هفته مانع شدم و به اوگفتم:« دیگر نباید جمکران بروی.» برای همین، برنامه را عوض کرد و تصمیم گرفت سهشنبه شبها به مزار علی بن مهزیاربرود و نماز امام زمان ( عج ) راآنجا بخواند. یکبار همراهش رفتم. نیمههای شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به او انداختم. مشغول خواندن نافله بود و قطرههای اشک از چشمانش جاری بود.
https://eitaa.com/ShahidToorajii
شهید محمدرضا تورجی زاده
📜 اطلاعیه ثبتنام وشرکت در پنجمین آزمون استخدامی دستگاههای اجرایی در سال 1397