eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
1.6هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
72 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بامرام.... #رفیق از اونجا هم دقیق حواست به همه چی هست. #رفیق اگه هنوز حواست هست...کمی نیرو بفرست. #شهید_فاتح https://eitaa.com/ShahidToorjii
🔔کلام خدا 💠ای مومنان! چرا چیزی را می گویید که خود #عمل نمی کنید⁉️ 📖سوره صف آیه ۲ ایتا👎👎👎 https://eitaa.com/ShahidToorajii
ترکیب نگاه و هنر اخـم و صدایت ... آدم کش و خون ریز و دل انگیز و نجیب است ... 😍 #جواد_مزنگی ✍ #شهید_مسعود_عسگری ❤️ #به_اخمت_خستگی_درمیرود 💜 https://eitaa.com/ShahidToorajii
#کلام_شهید #علی_یزدانی: اسلام هیچ ضربه ای بالاتر از بی خیالی امتش نخورده... رفقا گوشه نشینید، کنار نرید، پای کار وایسید.. تنها راه سعادت پیروی از ائمه است در سایه ولایت فقیه...
💠پیامبر اکرم(ص): 🌸هیهات، هیهات!! اگر به عدد ریگ های بیابان و قطره های باران در خدمت مادر بایستید معادل یک روزی که در شکم او بوده اید،نخواهد بود. 📚مستدرک ج15،ص204 https://eitaa.com/ShahidToorajii
سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت)) روز سوم عمليات بود. حاجي هم مي‌رفت خط و برمي‌گشت. آن روز،‌ نماز ظهر را به او اقتدا كرديم. سر نماز عصر،‌ يك حاج آقاي روحاني آمد. به اصرار حاجي، نماز عصر را ايشان خواند. مسئله‌ي دوم حاج آقا تمام نشده،‌ حاجي غش كرد و افتاد زمين. ضعف كرده بود و نمي‌توانست روي پا بايستد. سُرم به دستش بود و مجبوري، گوشه‌ي سنگر نشسته بود. با دست ديگر بي‌سيم را گرفته بود و با بچه‌ها صحبت مي‌كرد؛‌ خبر مي‌گرفت و راهنمائي مي‌كرد. اين‌جا هم ول كن نبود.
🔔 حواست باشه ❗️ 💠امام سجاد علیه السلام: 📛بدزبانی و فحاشی موجب رد شدن دعا می شود. 📚معانی الاخبار،ص۲۷ص۲ 💟
🌺🌺🌺 #بلندتر برادر... #صدایتان نا مفهوم است... غ..ی..ر...ت؟ ح..ی..ا؟ و..ل..ا...ی..ت؟ خیالتان راحت همه اش #سرجایشان است... . . . 🌺
#نخبه_علمی بود به قدری باهوش بود ڪه در۱۳سالگی به راحتی انگلیسی حرف می‌زد در جبهه آموزش زبان می‌داد والفجر۸ #شیمیایی شد و در۱۷سالگی به #شهادت رسید معلم جبهه‌ها؛ #شهید_محمود_تاج_الدین
🍃🌸🍂🌺🍃🌸🍂🌺🍃🌸 امام صادق عليه السلام:👇 🔅 إِنَّ مِمَّا يُزَيِّنُ الْإِسْلَامَ الْأَخْلَاقُ الْحَسَنَةُ فِيمَا بَيْنَ النَّاسِ🔅 ⚜خوش اخلاقى در بين مردم زينت اسلام است.⚜ 📚مشکاة الانوار ص 240 🍃🌸🍂🌺🍃🌸🍂🌺🍃🌸
💠به رفیقش گفتہ بود: من میـــروم و روزے میشود ڪہ از من فقط اسمم میماند . . . 🌷مدافع حرم #شهید_رحیم_کابلی #شهادت:۱۷اردیبهشت۹۵_خانطومان🕊 #سالروز_شهادت🕊 https://eitaa.com/ShahidToorajii
شهید آوینی: برای تحصیل رضای خدا یك روز باید راه رفت،روز دیگر باید جنگید و چه بسا كه روز سوم باید نانوایی كرد.برای من هیچ تردیدی وجود ندارد كه این نانوایی در محضر خدا بهای جنگیدن دارد.
مرخصی را امضا کرد من خدمت سربازی را درگردان یازهراگذراندم. هنگامی‌که خدمتم به پایان رسید، برای تسویه حساب و امور ترخیص نزد آقای تورجی رفتم و این درست هنگامی بودکه گردان آماده عملیات می‌شد و قاعدتا در این شرایط به کسی ترخیصی نمی‌دادند؛ بخصوص که من هم مسؤول دسته بودم؛ ولی ایشان خیلی راحت برگه را امضاکرد و با لحنی خاص گفت:« نکنه جبهه و لشکر را رها کنی.» لحن و نحوه ‌گفتارش طوری بودکه هرکس دیگری هم جای من بود، نمی‌توانست به شهر برگردد و در جبهه می‌ماند.» https://eitaa.com/ShahidToorajii
🌾 ✍ بچہ محــل بودیم . حالا هم توی شده بودیم همرزم. صبح عملیـــات دیدمش؛ شده بود خــــــــون، دوتا دستاش قطــــع بود... همہ پر بود از تیــــر و ترکش. وصیـــت نامہ اش توی جیبش بود. همون وصیت نامہ نوشـــــتہ بود؛ "خدایا دارم همون طور کہ اسمم رو گذاشتند ابوالفـــــضل، مثل حضرت 'ع' شهــــــید شم" دوتا قطــــــع شده بود... ❤️ . https://eitaa.com/ShahidToorajii . .
خیلی علاقه داشت وقتی را برای خرید عطر و انگشتر بگذاریم. عطرگل‌یاس را خیلی دوست می‌داشت و بعضاً نیزگل محمدی. همیشه حتی در شرایطی که در خط اول نبرد بودیم، مسواک زدن، عطر‌زدن وشانه‌کردن موها و محاسنش ترک نمی‌شد. درجبهه، وقتی صبح‌ها ازخواب بلند می‌شد، لباس‌هایش را منظم می‌کرد. https://eitaa.com/ShahidToorajii
༻🌼༺ 💠وقتی ما میگوییم : خدا ڪند ڪه بیایی... 🌷شاید او میگوید : "خدا ڪند ڪه بخواهی!" #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج💚🍃 https://eitaa.com/ShahidToorajii
ما انقلاب کردیم که اضطرار امام زمان(عج)را به استقرار تبدیل کنیم. و رسیدن به این هدف هزینه داردو هزینه آن همین در سوریه وعراق شهید دادن است. 🌷شهید سعید کمالی🌷 شهادت؛اردیبهشت ۹۵ https://eitaa.com/ShahidToorajii
محمدرضا روزها به دبیرستان می‌رفت و بعضاً عصرها مجبور بود برای کمک به پدر به مغازه نانوایی برود و شب هم خودش را به مسجد ذکرالله می‌رساند و تقریبا تا آخر شب آن‌جا بود. تا این‌که انجمن اسلامی دبیرستان هاتف که پایگاهی برای فعالیت نیروهای مذهبی و انقلابی بود؛ راه‌اندازی شد. محمدرضا نیز به این جمع ملحق شد و مسؤوليت تبلیغات انجمن اسلامی را به‌عهده گرفت و بسیاری از بچه‌ها را ازاین راه با مذهب و روحانیت پیوندداد. 🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺 https://eitaa.com/ShahidToorajii
صداهایمان روز به روز ضعیف تر میشود.. #عهدهایمان هم به مرور سست تر.. بیسیم را زمین بگذارو دیـــگر گزارش #مده.. ما به اندازه ی #مردانگیتان شرمنده ایم... https://eitaa.com/ShahidToorajii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو بخند تا به همه ثابت کنم یک دیوونه دوایش قرص نیست لبخند توست ...! #شهید_احمد_اعطایی ❤️ ----------------------- https://eitaa.com/ShahidToorajii
پدرش می گوید بخاطر 4 چیز مصطفی به خیر دنیا و آخرت رسید ✅ احترام وافر به پدر و مادر ✅ سرباز خوب برای ایران ✅ مرید خوبی برای رهبر بود. ✅ بندهٔ خوبی برای خدا بود. #شهیدمصطفےاحمدےروشن
بچه‌ها خیلی دوستش داشتند. همیشه تعدادی از نیروها اطرافش بودند. چند روز بعد گفتم: «محمد باید معاون گروهان شوی.» اول قبول نمی‌کرد؛ ولی بعد از اصرار من گفت:« قبول اما به‌شرطی که سه شنبه‌ها تا عصر چهارشنبه با من کاری نداشته باشی.» باتعجب گفتم: «چطور؟ »باخنده گفت: «جان آقای مسجدی نپرس.» قبول کردم و او معاون گروهان شد. مدیریت محمد خیلی خوب بود. مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم وگفتم: «باید مسؤول گروهان بشی.» رفت و یکی از دوستان را واسطه کرد که من این‌کار را نکنم. گفتم:« اگه مسؤولیت نگیری، باید از گردان بری.» وقتی این‌ راگفتم، دلش سوخت؛ چون درگردان قبلی مشکلات زیادی داشت.کمی فکرکرد وگفت:« قبول می‌کنم؛ ‌اما با همان شرط قبلی.»گفتم: «صبرکن ببینم. یعنی‌چی که تو باید شرط‌بذاری؟ اصلا بگو ببینم سه شنبه‌ها و چهارشنبه‌ها که نیستی، کجا میری؟‌» اصرار داشت که نگوید. من هم اصرارکردم که باید بگویی کجا می‌روی؟ بالاخره گفت: «حاجی تا زنده هستم» به کسی نگو. من سه شنبه‌ها از این‌جا به مسجد جمکران میرم و عصرچهارشنبه برمی‌گردم. باورم نمی‌شد؛ ولی چیزی نگفتم. بعدها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخوئین تا جمکران را می‌رود و بعد از خواندن نماز امام زمان (عج) برمی‌گردد که تقریبا 36ساعت رفت و برگشتش طول می‌کشید. خودش می‌گفت: «یک‌بار چهارده بار ماشین عوض‌کردم تا به جمکران رسیدم. بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم.» چون فرمانده گروهان بود و نبودنش موجب بروز مشکلاتی درگردان می‌شد، بعد از چند هفته مانع شدم و به اوگفتم:« دیگر نباید جمکران بروی.» برای همین، برنامه را عوض کرد و تصمیم گرفت سه‌شنبه شب‌ها به مزار علی بن مهزیاربرود و نماز امام زمان ( عج ) راآن‌جا بخواند. یک‌بار همراهش رفتم. نیمه‌های شب برای خوردن آب بلند شدم. نگاهی به ‌او انداختم. مشغول خواندن نافله بود و قطره‌های ‌اشک از چشمانش جاری بود. https://eitaa.com/ShahidToorajii
شهید محمدرضا تورجی زاده
📜 اطلاعیه ثبتنام وشرکت در پنجمین آزمون استخدامی دستگاههای اجرایی در سال 1397