eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
1.6هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفی شهید هفته شهید حسین هریری☝️☝️☝️☝️☝️☝️ شادی روحشان صلوات اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم... ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اســــم هامون شد:منتظـــــر ...خـــادم ...ڪنیـــز ...سربـــاز ...و فــــدایـے رهبــــر و .... پروفایلمــــون شد : آلبـــــوم تصاویر شخصے و ژست هاے اعتقاد ڪُش خـــــانم ها و آقایـــان ، ڪہ تلفاتش تو ڪامنتاے زیر پست بہ راحتے قابل روئیتہ...! مطالبمــــون شد: اشعـــار عاشقانہ ے مذهبے و متن هاے محــــرڪ بدون مخاطب خـــاص و جـــــڪ هاے لوس و بےمزه و مسائل خانوادگے و درد دل هاے شخصے و مطالب غیـــر مفیـد و تڪرارے و ... ڪامنتامـون شد: شــــوخے با نامحــــرم و زبــــون بازے و تعریـــف و تمجیـد از جنـــس مخالف و استیڪراے آنچنانے و.... دغــــدغــــہ هامون شد: قشنــــگے پروفایل و تعــــداد لایڪ و ڪامنتاے تحسیــن و تمجید و دلبــــرے از مخاطب خــــاص و.... گروهامـــون شد: خلوتگاه شیـــــطان و چت هاے آزاد بین جنس مخالف و دل دادن و قلوه گرفتن و تصاویر مبتـــذل و شـــوخی هاے بین دختر و پسر و... آروم آروم چتهامون با نامحـــــرم شروع شد ، با بحث هاے دینے و امر بہ معروف و ارشــــاد طرف مقابل و بهونہ هاے مختلف و... تا رسید بہ اصل دادن و ... خلاصـــــــہ نت شد : جاے خوشـــــگذرونے و خود نمایے و مـــکان دوست یابے برا یہ سرے از افراد کہ در فضاے حقیقے این موقعیت براشون وجود نداشت و.... اینقدر تو این فضا غرق شدیم ڪہ داریم از هدف اصلےمون دور مےشیم و بہ سمت توهـــــم و خیـــال ڪشیده مےشیم!!! بدتر اینڪہ فڪر مےڪنیم، داریم تڪلیفمون رو ادا مےڪنیم و افسران جنگ نرم هستیم و بارے از دوش رهبــــر عزیزمون بر میداریم و بہ فرمانش لبیڪ مےگیم!و مثلا داریم قدمی به سمت صاحب الزمان عج برمیداریم و کار مهدوی میکنیم... اللهم اهدنا الصراط المستقیم ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
💥 🌼تو‌گناه‌نڪن‌🚫 ببین‌ 🌱 زندگیتو‌پر‌از‌وجود‌خودش‌میڪنہ(: - عصبےشدی⁉️ +نفس‌بکش‌بگو‌:‌بیخیال،چیزی‌بگم ؛ اما‌م‌زمان‌‌ناراحت‌میشه...☝🏻 🍃- ؟! +بگو‌:خدا‌میبخشه‌منم‌ پس‌ولش‌کن😌- ؟ +آروم‌باش‌و‌‌توضیح‌بده بگو‌:بہ‌ائمه‌هم‌خیلی‌تهمتازدن❗️ - کلیپ‌و‌عکس‌نامربوط‌خواستی‌ببینی؟! +بزن‌بیرون‌از‌صفحه‌بگو:💔 🌿- نامحرم‌نزدیکت‌بود؟ +بگو‌‌:مهدی‌زهرا(عج)‌خیݪےخوشگلتره بیخیال‌بقیه ... ! ؟؟ ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🎈 تا رابطه ما با وَلی اَمر ، امام زَمان «عج» قـَوی نَشود کـار  ما درُست نَخواهد شُــد وَ قوت رابطه ما با ولی امر «عج» هم در اصلاح نفس است. ✨ ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
✨﷽✨ ✨شیخ رجبعلی خیاط میفرمود✨ ✍بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی اش کنی ، خمش می‌کنی ... هر چه خم شود خالی تر می‌شود ؛ اگر کاملا رو به زمین گرفته شود سریع تر خالی می‌شود ... دل آدم هم همین طور است ؛ گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم ، غصه ، از حرف‌ها و طعنه‌های دیگران ... قرآن می‌گوید : "هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛خم شو و به خاک بیفت ؛ " این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است : "ما قطعا می‌دانیم و اطلاع داریم، دلت می‌گیرد، به خاطر حرف‌هایی که می‌زنند." "سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن" 📖سوره حجر آیه ۹۸ " ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
شهید محمدرضا تورجی زاده
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ 🔻 قسمت #صد_پنجاه کمیل سوالی
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت قسمت (پایانی) سر از مهر برداشتن ،وقتی نگاهشان به حرم امام حسین افتاد،لبخندی بر لبان هر دو نشست،نور گنبد ،چشمان سمانه را تر کرد،با احساس گرمای دستی که قطره اشکش را پاک کرد،سرش را چرخاند،که نگاهش در چشمان کمیل گره خورد. کربلا،بین الحرمین و این زیارت عاشورای دو نفره بعد از آن همه مشکلاتی که در این چند سال کشیدند،لازم بود. سمانه به کمیل خیره شد،این موهای سفید که میان موهایش خودنمایی میکردند،نشانه ی صبر و بزرگی این مرد را می رساند،در این ۳سال که زیر یک سقف رفته بودند،مشکلات زیادی برایش اتفاق افتاد و کمیل چه مردانه پای همه ی دردهایش و مشکلاتش ایستاد. مریضی اش که او را از پا انداخته بود و دکترها امیدی به خوب شدنش نداشته اند،و درخواست طلاقی که خودش برای او اقدام کرده بود،حالش را روز به زود بدتر کرده بود،اما کمیل مردانه پای همسرش ایستاد،زندگی اش را به خدا و بعد امام حسین سپرد،و به هیچ کدام از حرف های پزشکان اعتنایی نکرد،وقتی درخواست طلاق را دید ،سمانه را به آشپزخانه کشاند و جلوی چشمانش آن را آتش زد،و در گوشش غرید که "هیچوقت به جدایی از من حتی برای یه لحظه فکر نکن"،با درد سمانه درد میکشید،شبایی که سمانه از درد در خود مچاله می شد و گریه می کرد او را در آغوش می گرفت و پا به پای او اشک می ریخت ،اما هیچوقت نا امید نمی شد. در برابر فریادهای سمانه،و بی محلی هایش که سعی در نا امید کردن کمیل از او بود،صبر کرد،آنقدر در کنار این زن مردانگی خرج کرد که خود سمانه دیگر دست از مبارزه کشید. خوب شدن سمانه و به دنیا آمدن حسین،زندگی را دوباره به آن ها بخشید. ــ چیه مرد به جذابیه من ندیدی اینجوری خیره شدی به من! سمانه خندیدو پرویی گفت! حسین که مشغول شیطونی بود را در آغوش گرفت و او را تکان داد و غر زد: ــ یکم آروم بگیر خب،مردم میان بین الحرمین آرامش بگیرن من باید با تو اینجا کشتی بگیرم کمیل حسین را از او گرفت و به شانه اش اشاره کرد: ــ شما چشماتونو ببندید به آرامشتون برسید،من با پسر بابا کنار میام سمانه لبخندی زد و سرش را روی شانه ی کمیل گذاشت و چشمانش را بست،آرامش خاصی داشت این مکان. کم کم خواب بر او غلبه کرد و تنها چیزی که می شنید صدای بازی کمیل و حسین بود.... 🌹 ○⭕️ ✍🏻 : فاطمه امیری ○⭕️ --------------------•○◈ ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
سلام و ادب🌹 سپاس از همراهی شما عزیزان با رمان ، امیدواریم مورد پسند شما عزیزان واقع شده باشه🙏☘ ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
♡•°♡•°♡•°♡•° 🌙 ذکر ۵ گل هدیه نثار روح مطهر دوست شهیدمون 🌹 الّلهُمَّ صل علْی محَمَّد و آل محَمَّد و عَجِّل فرَجَهُم 🕊🤲🕊🤲 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر صبح، سمت چشمان شما، یک پنجره باشد، کافی‌ست... 🌷 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯