🌺🍃
#بچه_هیئتی_از_قرآن_جدا_نمیشه!
نـوجوان ڪہ بود #ساواک دستگیرش ڪرد.
رفتـیم ملاقـاتـش
دیدمـ اوضاع زنـدان اصـلا خـوب نیست...
اتاق هاے زنـدان بســیار ڪوچڬ و قـدیمے و ڪاملا #غیربهداشتی بود!
به سیـد حسین گــفتم : چہ چیـزے لازم دارے برات بیـارم؟
گـفـت:فقط یڪ جـلد #قرآن برام بیـارید!
#شهیدسیدحسینعلمالهدی 💚
@ShahidToorajii
شهید محمدرضا تورجی زاده
#مواظب_چشمهای_قشنگتون_باشید
🌹 #اخلاق_شهدایی 🌹
💚 #مواظب_چشماتون_باشید 💚
🌹 دو روز مونده بود از سوریہ برگردیم .
محمد حسین با قرارگاه هماهنگ ڪرد ڪه بہ داخل شهر بریم و سوغاتی مختصری برای خانواده هامون تهیہ ڪنیم .
🌹 بچه ها لباس شخصی پوشیدن و آماده رفتن شدیم ڪه محمدحسین سفارش هایی ڪرد و آخر سر گفت : بچہ ها چشماتون قشنگ شده ، مواظب چشماتون باشید ڪه گناه زیبایی چشماتون رو نگیره .
👌🌹 آره ڪسی مےتونست این حرف رو بزنہ ڪه چشمای خودش پاڪ باشہ و ما بہ وضوح نورانیت و پاڪی رو توی چشماش مےدیدم .
#شهید_مدافع_حرم_محمد_حسین_بشیری
#یاد_شهدا_با_صلوات 🌹
@ShahidToorajii
🖼 اینجوری بود چمران ... 👌
دنیا و مقام برایش مهم نبود ؛
نان و نام برایش مهم نبود ؛
بہ نام ڪی تمام بشود ،
برایش اهمیتی نداشت .
در عین لطافت و رقت و نازڪ مزاجیِ شاعرانہ و عارفانہ ،
در مقام جنگ یڪ سرباز سختڪوش بود .
« امام خامنہ ای »
#شهیددڪترمصطفیچمران
#اسوههایتشڪیلاتی
#ذخائرواقعےنظام
#سالروزشهادتشان 🌹
@ShahidToorajii
#سربند_یا_زهرا
همراه نیروهای عراقی مشغول جستجو بودیم. فرمانده این نیروها دستور داده بود در ظرفی که ایرانی ها آب می خورند، حق آب خوردن ندارند. هم کلام شدن با ایرانی ها خشم این افسر را در پی داشت.
روزی همین افسر به من التماس می کرد که : «تو را به خدا این سربند را به من امانت بده. من همسرم بیماره، به عنوان تبرک ببرم. براتون بر می گردونم.» روی سربند نوشته شده بود: «یا فاطمه الزهرا» سربند را داخل یک نایلون گذاشتم و تحویلش دادم. اول بوسید و به چشمانش مالید. بعد از چند روز برگرداند. باز هم بوسید و به سینه و سرش کشیدو تحویل مان داد. از آن به بعد، سفره غذای عراقی ها با ما یکی شد.
سر سفره دعا می کردیم، دعا را هم این افسر عراقی می خواند: «الهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک.»
@ShahidToorajii