🌷سیزده سالش بود که رفت جبهه
توی #عملیات_بدر از ناحیه گردن قطع نخاع شد
هفده سال روی تخت، ولی همواره #خندان بود
بالای سرش این بیت شعر چشم نوازی می کرد:
" چرا پای کوبم، چرا دست بازم
مرا خواجه بی دست و پا می پسندد "
🌷همسرش میگه:
" #نیم_ساعت قبل از شهادتش بهم گفت :
" نگران نباش، جای منو توی #بهشت بهم نشون دادند"
#شهید_حاج_حسین_دخانچی
🌷شهدا را یاد نماییم با نثار صلوات
@ShahidToorajii
#شهید_مدافع_حرم
#روح_الله_طالبی_اقدم🌷
راوی : پدر شهید
مادرش با رفتنش به #سوریه مخالفت میکرد یک روز جنایات داعش را در لپ تاپش به ما نشان داد بعد به مادرش گفت: هر سال روز #عاشورا برای عزاداری امام حسین(ع) میروی و گریه میکنی؟مادرش گفت: بله! روح الله گفت: مادر به حضرت زینب بگو برایت گریه میکنم ولی نمی گذارم پسرم بیاید...
در جواب اطرافیان که می گفتند: بچه ات کوچک است نرو! میگفت: زن و بچه برای #آزمایش است حتی در برابر گریه ها و بی تابی های #حنانه در بدرقه اش هم خودش را نگه داشت و اصلا پشت سرش را نگاه نکرد تا مبادا از رفتن منصرف شود...
#کلام_شهید : آخرتتان را به دنیای فانی نفروشید و بدانید در آنجا می خواهیم به خدا در قبال خون شهدا جواب پس دهیم؛ نکند شرمنده امام حسین(ع) شویم...
@ShahidToorajii
🌹☘🌹☘🌹☘
☘🌹☘
🌹☘
☘
#خاطرات_شهدا
🔮 گواهی دادن بند انگشتان
حمید آقا بیشتر با دستش بعد از نماز تسبیحات میگفت و انگشتاش رو فشار میداد وقتی این ازشون میپرسیدم که چرا ؟؟؟میگفتن بندهای انگشتام رو فشار میدم تا یادشون بمونه و اون دنیا برام گواهی بدن که با این دست ذکر خدا رو گفتم.
روایت_از_همسر_شهید
🌸 شهید مدافع حرم حمیدرضا سیاهکالی
@ShahidToorajii
🌹
☘🌹
🌹☘🌹
☘🌹☘🌹☘🌹
«محمد» براے عبادت و نماز اهمیت زیادے قائل بود ، طورے ڪہ موقع نماز با هم بہ مسجد مـےرفتیم یا اگر فرصتـے براے مسجد رفتن نبود دوتایـے با هم نماز جماعت مـےخوندیم .
امام شدن محمد و مأموم شدن من چہ لذتـے داشت ، قنوت تمام نمازهاے محمد «اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فـے سبیلڪ» بود ، خالصانہ این دعا را مـےخوند و من هم براے اجابتش آمین مـےگفتم .
#شهیـد_مدافع_حـرم
#شهید_محمد_زهره_وند
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@ShahidToorajii
ارادت خــاصے به شــهیــ❤ــد تورجے زاده داشتــم.
یــه شــب ڪه اومـــد به خــوابــم بهــش گفتــم:
محمد! این همــه از حضــرت زهـ🌷ــرا سلــام الله علیــها گفتــے وخواندے ثمــرے هــم برات داشــت؟
شهیــ❤ــد تورجے زاده بلا فاصــله گفت:
همــین ڪه توے آغوش فرزندش
🌸امام زمان عجل الله تعالے فرجــه الشریف 🌸 جـان دادم برایــم کا فیــست...
(راوے آیـت الله میــردامــادے اســتاد شهیــ❤ــد محـمد تورجے زاده)
در صحن امام هشتم نشسته بود و انگار این لحظات برایش آشنا بود.
سال ها پیش امام رضا(ع) را قسم داده بود و از او پسری گرفته بود.
به دنیا که آمد اسمش را محمدرضا گذاشت پسری که بعد از شهادتش ۹سال مفقوالجسد شده بود.
اشک در چشمان مادر حلقه زد و برای بار دوم همان پسر را از همین آقا می خواست.
پای دیگ نذری امام حسیـن (ع) بود که صدایش زدند:محمدرضا آمده باید سریع برگردید قم ..
🌷شهید محمدرضا پورحاجی احمد🌷
🌹
آیت الله بهجت(ره):
"ڪینه ها را از دل بیرون ڪنید
همدیگر را حلال ڪنید
و یڪدیگر را ببخشید
تا خداوند هم شما را ببخشد"
🌹بیایید امروز هر ڪسی را ڪہ بہ ما بدے ڪرده، ببخشیم.
#مهربان_باشیم
@ShahidToorajii
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#خاطرات_شهید
✍تاحالا دیده ای خروس تخم بگذارد؟شهید علی اندرزگو برای انقلاب بسیار زحمت کشید و تلاش داشت که شاه را از مملکت بیرون کند.او طی سفری به خارج چند قبضه سلاح با خود به ایران آورد و به مبارزان مسلمان تحویل داد.
✍مقام معظم رهبری هم از او خاطره ای جالب دارند. ایشان می فرمایند:
یکبار در مشهد سید علی اندرزگو را دیدم که با لباس مبدل راه می رفت. سبدی را که در داخل آن خروس قرار داشت، را حمل می کرد.وقتی به من رسید سلام کرد و گفت:تا حالا دیده اید خروس تخم بگذارد؟ وقتی تعجب من را دید خروس را کنار زد و من با تعجب دیدم که زیر پای خروس چند سلاح کمری است..
#شهید_اندرزگو
@ShahidToorajii