#خاطرات_شهدا
#اخــــــــــلاص
بهش خبر دادند پانزده نفر از
بچه هاے ڪمین،ساعت هاست
ڪہ آب ندارن.😔😔
حاج حسین(شهید خرازے)بہ یکے از
بچہ ها گفت:اسلحتو بردار و دنبال
من بیا.😞😞
حاجے دست راستش قطع شده
بود،با دست چپ ،بیست لیترے آب
رو ڪشید روے دوشش و حرڪت
ڪرد.😔😔😔
ــــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــ
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
🔸ـــــــــ سلام وعرض ادب ـــــــــــ🔸
🔹_قسمت،_ #شصتویکم🔹
🔸این داستان؛ #تشییع
#سیدمجتبی_علمدار
#کتاب_علمــــــــــدار
🆔 @Shahid_Alamdar
باهم مطالعه کنیم📘:)
#بسم_رب_الشهدا🔻🔻🔻🔻
🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀
حسینیه لشکر برای مراسم وداع سید آماده شده بود. جمعیت بسیار زیادی
از همه نقاط شهر و از شهرهای دیگر آمده بودند. کمتر پیش آمده بود که این
حسینیه چنین جمعیتی را در خود دیده باشد😐😭
پرده ای در مقابل همة حضار کشیده شده بود. سکوت سردی جمعیت را فراگرفته بود. چراغها یکباره خاموش شد. 😭همزمان نوار مداحی سید پخش
شد.😭پرده هم کنار رفت و تابوت سید نمایان شد😭
دیگر هیچکس آرام نبود. از در و دیوار صدای شیون و ناله بلند شده بود.
عده ای از حال رفتند. ترسیم آن لحظات بسیار سخت است. نميدانم چطور باید
آن دقایق و ساعات را توصیف کرد. اما به هر حال مراسم شب وداع در شب
جمعه 12 دیماه بسیار با شکوه برگزار شد. بعد از مراسم وداع، آماده مراسم
تشییع شدیم.😭😭
فراموش نميکنم. مدتی قبل در همین حسینیه مراسم وداع با 120 شهید گمنام برگزار شده بود. سید در آن مراسم سنگ تمام گذاشت. مداحی آن روز سید،
حال و هوای همه را تغییر داد.😭
در آن روز نميدانستيم چه حسي داشته باشيم. خوشحال از آنكه او بالاخره به آرزوي ديرينه اش، يعني شهادت رسيد و یا عزادار از آنكه چنين برادري را از
دست دادهايم و بايد دوري و فراغش را تحمل كنیم. 😭😭
@Shahid_Alamdar
🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺
🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀
درتشييع او از همه جا آمده بودند. از تمام مازندران یا بلکه بگوییم از تمام
ایران. در هنگام نماز بر پيكر او جمعيت يكپارچه گريه بود و ناله😭از مسجد جامع تا گلزار شهدا مملو از جمعيت عشاق بود.طول جمعیت به کیلومترها ميرسید.😭
احساس ميكردم افرادي كه در مراسم تشییع او حضور دارند همه آنهايي
نبودند كه سيد را ميشناختند. اينجاست كه بايد گفت: اينها را خداوندآورده بود
بعضي ها به خصوصيات آقا سيد آگاهانه اشاره ميكردند؛ مثلًا، ميگفتند:
مداح بود، برخورد خوبي داشت، رزمنده بود، جانباز بود و 😭😭
اما احساس كردم كه همه به طور فطري آقا سيد را دوست دارند؛ يعني چيزي
ماورای اينها را در وجود سيد احساس ميكردند. البته، هميشه همين محبوبيت
سيد، عاملي ميشد براي سعادت بقيه😭
خداوند خواست به بندة خالص خودش عزت دهد و او را عزيز كند؛ زيرا
فرمودند: اگر يك قدم براي رضاي من برداريد، من چندين برابرجبران ميكنم😍
پیکر سید با عبور از چندین خیابان به آرامگاه مال مجدالدین
رسید 😭
حال عجیبی بر جمع مردم حاکم بود. بالاخره پیکر سید به آرامگاه رسید.😭
آنقدر جمعیت در اطراف قبر جمع شده بود که نميشد پیکر را به قبر نزدیک
کرد.😭😭
@Sahid_Alamdar
🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺
🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺
وقتی ميخواستند پيكر سيد را به خاك بسپارند، چند نفری از دوستان و مداحان و علما بالای سرش رفتند تا به وصيت او عمل كنند.😭
آن عاشق دلدادة اهل بيت: وصيت كرده بود هرگاه خواستيد مرا در داخل قبر قرار دهيد، روضة حضرت زهرا برايم بخوانيد تا اشك از چشمانتان بر روي كفن من بيفتد تا اين اشكها، مادرم را در شب اول قبر سر بالينم برساند.😭😭
چند نفر از ذاکران اهل بیت: وارد قبر شدند و روضه خواندند. حاج آقا
بهداروند عبايش را درآورد و وارد قبر شد و سيد را در قبر نهاد. بر او تلقين
گفت و مقداري تربت در زير زبانش گذاشت. بعد آرام گفت:سيد، سلام مرا
به آن عزيز برسان.😭
جمعیت در اطراف مزار سید موج ميزد. رفقا، چفيه و پيراهن و سجاده
ميدادند تا با كفن سيد تبرك شود. خود حاج آقا عمامه از سر برداشت و آن را
تبرك كرد. بعد صورت سيد را بوسيد و بيرون آمد. 😭😭
وقتي خواستند سنگ لحد را بگذارند از بالای قبر براي آخرين بار صورتش
را نگاه كرديم. هر كسي با زباني با سيد وداع ميكرد و زمزمه هاي فراق آرام آرام
با اشكها درآميخته بود.😭😭
گر به صد منزل، فراق افتد ميان ما و دوست
همچنان اندر ميان جان شيرين، منزل است.
کانال علمداران عشق
@Shhaid_Alamdar
🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀
از کجا
تا به کجا
درد من آورد مرا
سر عشق است
که آواره ڪند
#مجنون را|🌱💛
کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷
@Shahid_Alamdar
بی تو ای گل پرپر جگرم میسوزد
کمرم میشکند بال و پرم میسوزد
#شهید_سلیمانی
از صدام پرسیدند:
چرا بعد از کشتن سید محمد باقر صدر
خواهرش بنت الهدی را کشتی؟!
گفت: من اشتباه یزید را تکرار نمی کنم...
سلام اعضای کانال علمداران عشق شرمنده به خاطر پست نگذاشتن در این چند روز انشاءالله از فردا باز شروع میکنم کانال رو عذر میخوام از همتون
شب خوش